در جست‌وجوی آهستگی | ایران


این روزها كه همگی غرق در هیاهوی زندگی‌های پرشتاب و پرتلاطم مدرن شده‌ایم، دنی لافریر [dany laferrière]، نویسنده‌هائیتی‌تبار ساكن كانادا، با نوشتن كتاب «هنر خوردن انبه: هنر تقریباً گمشده هیچ ‌كاری نكردن» [L'art presque perdu de ne rien faire]، دعوت‌مان می‌کند تا دوباره با طعم شیرین انبه و لذت بردن از لحظه‌های ساده زندگی آشتی كنیم و معنای آهستگی، سكون و تأمل را دریابیم؛ چرا كه زندگی یعنی همین لحظات و لذت‌های كوتاه. این كتاب مجموعه‌ای از جستارهای شاعرانه و طنزآمیز است كه با نگاهی عمیق به تاریخ، فرهنگ و زندگی روزمره، آینه‌ای از دردها و لذت‌های انسان معاصر را پیش روی ما می‌گذارد. كتابی با سبك جدید كه با رمان‌‌ها و آثار سنتی كاملاً متفاوت است.

خلاصه هنر خوردن انبه: هنر تقریباً گمشده هیچ ‌كاری نكردن» [L'art presque perdu de ne rien faire] دنی لافریر [dany laferrière]

كتاب «هنر خوردن انبه: هنر تقریباً گمشده‌ هیچ‌ كاری نكردن» را علی نساجی‌زواره ترجمه و نشر «رایبد» منتشر كرده است. نساجی‌زواره پیش از این رمان «معمای بازگشت» لافریر را توسط نشر افكار منتشر كرده بود.

نویسنده‌هائیتی‌تبار دنی لافریر در این اثر با نگاهی عمیق و تأمل‌برانگیز، توجه ما را به دنیای خالی از شعر و رویای امروزی جلب و مخاطب را به دیدن دقیق‌تر اطراف و در لحظه زندگی كردن تشویق می‌كند. این كتاب در واقع جمع‌آوری و ارائه ۱۸۲ جستار كوتاه از تأملات، حكایات و تحلیل‌های نویسنده با لحنی شاد و شوخ‌طبعانه است كه با عبارتی از لویی آراگون، شاعر مشهور سوررئالیست آغاز می‌شود:«زندگی؛ یعنی تغییر عادت‌هایتان در نوشیدن قهوه.» این نویسنده كه تبعه كانادا و فرانسه است، رمان‌ها، داستان‌ها، شعرها و جستارهای بسیاری به زبان فرانسوی به رشته تحریر درآورده است. از ویژگی خاص آثارش نثر شاعرانه، شوخ‌طبعی خاص و توجه ویژه‌اش به زندگی غیرسفیدهاست. این خصوصیات در كنار انتقاداتش از تكنولوژی و جهان سرمایه‌داری، جایگاه مهمی در میان نویسندگان معاصر فرانسوی‌زبان به او بخشیده است.

او نویسنده‌ای است كه اصلاً خودش را جدی نمی‌گیرد؛ مردی كه اول از زندگی لذت می‌برد و احساس شادی خود را به شما منتقل می‌كند. این مهاجر سیاه‌پوست كه از فقر و كارگری در كارخانه رنج می‌‌برد، بلافاصله چند هفته پس از انتشار اولین كتابش به شهرت و موفقیت مالی فراوانی دست یافت. او دست دوستی به سوی عاشقان كتاب، چه خواننده و چه نویسنده دراز می‌كند! لافریر در این كتاب درباره خودش، تجربیاتش، نویسندگان آماتور و حرفه‌ای و مطالب قدیمی و خاطره‌انگیزی كه خوانده، سخن می‌گوید و به بررسی رابطه نویسنده با خواندن، با واقعیت و داستان، با صفحه خالی یا از قبل پر شده، با رنج یا شادی نوشتن می‌پردازد.

این كتاب به دفترچه یادداشت زمختی شباهت دارد كه در آن نویسنده با قلم همیشگی‌اش موضوعات مختلف را بررسی می‌کند و تأملات شخصی و مشاهداتش را از جهان درهم می‌آمیزد.

اگر چه عنوان كتاب، یك موضوع اصلی و جدی را القا می‌كند، اما خواننده در نهایت با مجموعه‌ای از افكارِ گاهی بی‌ربط و مختلف مواجه می‌شود؛ از ادبیات گرفته تا سیاست، زندگی روزمره و لذت‌های ساده‌ مثل خوردن انبه. این كتاب با گرمای شدید ظهر یك روز تابستانی در ماه ژوئیه و لذت بردن از بوییدن و سپس مزه كردن یك انبه آغاز می‌شود:
«فرض می‌كنیم كه شما در این زمان، جایی در جنوب زندگی‌تان هستید. باید منتظر یك ظهر ژوئیه بمانید وقتی گرما تحمل‌ناپذیر می‌شود. دبه‌ای سفید پر از آب خنك روی میزی با پایه لق زیر درخت انبه قرار دارد. شما عرق‌ریزان می‌‌آیید؛ از نیم‌روزی پرتلاطم تا زیر سایه‌ای بنشینید. بی‌آنكه مدت زمانی طولانی صحبتی كنید. تا وقتی خواب شما با صدای خفه انبه‌ای تمام شود كه در كنار پای شما می‌‌افتد. باید قبل از خوردنش، طولانی آن را بو كنید تا وقتی دیگر نه یك انس پوست از آن باقی بماند و نه یك قطره آب. سپس صورت و بازوهایتان را با دبه آب می‌شویید قبل از اینكه به سر میز برگردید. انبه ظهر، نعمت روز است.»

تفسیرهایی به شیرینی انبه
اكثریت خواننده‌های این كتاب به خریداران پیشنهاد خرید می‌دهند و می‌گویند:
«قبل از خرید باید بدانید كه این یك رمان یا داستان به سبك سنتی نیست و بیشتر بینش و تفكرات نویسنده درباره موضوعات متنوع مانند هنر، فرهنگ، سفر و زندگی روزمره، با رگه‌هایی از طنز و تجربیات شخصی است.» برخی منتقدان هم كتاب را فاقد انسجام و گاهی اوقات سطحی می‌دانند، در حالی كه برخی دیگر سبك روان و مشاهدات ژرف نویسنده به چیزهای ساده را تحسین می‌كنند.
امانوئل خِرد، مفسر ادبی و ستون‌نویس رادیو كانادا درباره این اثر می‌گوید:«دنی لافریر با به تصویر كشیدن ایده‌هایش، ما را دعوت می‌کند تا مانند او به جهان بنگریم، یعنی با ساده‌لوحی یك كودك و زیركی یك نویسنده. این دقیقاً هنر تفكر و بالاتر از همه، هنر زندگی است؛ هنر بی‌حركت ماندن و سكون، هنر فراموش نكردن، هنر ثبت لحظات و هنر خوردن انبه و بی‌خیال همه چیز بودن. دنی لافریر با ما درباره اوباما و تاریخ، درباره اولین عشق‌هایش و اینكه مدهوش عطر یلانگ‌یلانگ بود، درباره نویسندگانی چون سالینجر و بورخس، گیتار‌هاوایی، مهاجرت و كل زندگی صحبت می‌كند، زیرا هنر تقریباً گمشده بیكاری را دقیقاً هنر زندگی می‌داند؛ نه بیشتر و نه كمتر.»

لحظه تاریخی آمریکا
لافریر، جستار «لحظه تاریخی» را به باراك اوباما؛ اولین رئیس‌جمهوری سیاهپوست آمریکا اختصاص داده است: «می‌خواستم آن شب تنها باشم تا خودم را به اوباما نزدیك‌تر كنم. حس می‌كردم به‌رغم این جمعیت بی‌شمار اطرافش، او از قبل در انزوای یخ‌زده قدرت قرار گرفته بود. داشتم جستار كوتاه او را می‌خواندم (درباره‌ نژاد در آمریکا، انتشارات گراسه چاپ ۲۰۰۸) كه در واقع سخنرانی معروف فیلادلفیاست. از گوشه چشم، او را در تلویزیون كوچك تماشا كردم. صدا را كم كردم چون كلمه‌‌ها دیگر ضروری به نظر نمی‌رسیدند. در چهره‌اش داستانی نمایان بود كه از كودكی در رگ‌هایم جریان داشت. از سال ۱۵۰۳ و برای بیش از سه قرن، معامله برده‌فروشی، آفریقا را از جنگجویان خالی كرد تا آنها را در آمریکا به بردگی بكشاند. سرخ‌پوستان بی‌شماری با كار شدید تحمیلی استعمارگران اروپایی، مردند. به نظر می‌رسد سیاهان می‌توانستند چنین ضرباهنگی را در آن هوای تحمل‌ناپذیر تحمل كنند؛ جایی كه سرمای بسیار گزنده با گرمای بسیار خفه‌كننده در تناوب است. اما آمریکا تصور نمی‌كرد با این‌چنین غنی كردن خود با انرژی یك ‌نژاد سرسخت، مشكلی ایجاد كند كه هرگز نتواند از آن فرار كند؛ نژادپرستی. وقتی نژادپرستی با كالوینیسم تداخل پیدا كند، وقتی باور اشتباه با طرز فكر اشتباه تداخل دارد، یك كوكتل انفجاری می‌سازد. اولین انفجار با شروع جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ رخ داد؛ زمانی كه شمال به جنوب حمله كرد.» (كالوینیسم در واقع پروتستانتیسم اصلاح شده و یكی از شاخه‌‌های اصلی مذهب پروتستان مسیحی است كه مبنایش بازگشت به اصول اولیه مسیحیت است.)

نویسنده در ادامه نوشته است: «وقتی برخلاف انتظار، این پسر جوان، نحیف و قد‌بلند ایالت ایلینوی، ظاهر می‌شود. بیشتر پیراهن سفید می‌‌پوشد و دستش را هنگام صحبت كردن بسیار باز می‌كند، لبخندش بین لبخندی گرم و درنده در تناوب است و تمام آمریکا یا تقریباً تمام آن، به نظر درون او كسی را می‌بینند كه از دشت خارج خواهد شد [آمریکا را از برهوت خارج خواهد كرد]. او چنان آسوده كمپین انتخاباتی طاقت‌فرسا را رهبری كرد كه احساس می‌كردیم می‌تواند چنین باری را به دوش بكشد. اسم او باراك اوباماست، امشب چهل‌و‌هشتمین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا شد. آیا این موضوع به شب دراز خونین تاریخ سیاهان در آمریکا خاتمه خواهد داد یا یك قدم ساده است؟ من در اینجا درباره سیاستمداری صحبت نمی‌كنم كه مانند هر كسی در تار و پود حقیقت گرفتار خواهد شد، بلكه صحبتم در خصوص لحظه تاریخی است كه پیروزی انتخاباتی او رقم می‌زند. پشت سر اوباما، فوجی از جمعیت را مشاهده می‌كنیم. كسانی كه همین الان به او رأی داده‌اند. این لحظه به خاطر اوباما تاریخی نیست، بلكه به این دلیل تاریخی است كه این افراد از نژادهای متفاوت، طبقه‌های متفاوت و اصلیت‌‌های متفاوت به یكی از نوادگان برده‌‌ها در آمریکا میلیون‌ها رأی داده‌اند؛ آمریکایی كه می‌دانیم هنوز درگیر نژادپرستی است. آنها ابتدا برای خودشان رأی داده‌اند؛ برای تغییر در زندگی‌هایشان و در نتیجه آن تغییر در كشورشان، بنابراین آنها به اندازه اوباما مسئول این رأی‌اند. آنها نمی‌توانند صرفاً رأی دهند تا به خانه بروند و در آرامش رژه را تماشا كنند. این امر بسته به آنهاست كه واقعاً این لحظه را به یك لحظه تاریخی تبدیل كنند.»

یكی دیگر از خواننده‌های كتاب، درباره جستار «در سایه خواب بعد‌ازظهر» این نویسنده نوشته است:«به من گفته می‌شود كه زندگی پرمشغله امروزی نمی‌تواند چرت زدنِ وقت‌گیر را تحمل كند، اما این اشتباه است، زیرا یك وقفه در طول روز ما را نسبت به همه چیز حساس‌تر و دقیق‌تر می‌کند و كمتر درگیر خودمان می‌شویم. چرت زدن لطفی است در حق بدن‌مان، بدن‌هایی كه از ریتم وحشیانه‌ شهرنشینی خسته و فرتوت شده‌اند.»

چرا این كتاب را بخوانیم؟
«هنر خوردن انبه»، نمونه‌ كامل از كتابی است كه در این دنیای آشفته، خشونت‌آمیز، پرتشنج و آسیب‌دیده مانند یك داروی آرام‌بخش عمل می‌كند. چرا كه راوی ذهنش را آزادانه رها می‌کند تا پرسه بزند و از طریق تجربیات شخصی زندگی‌اش، هنرِ گاهی اوقات به تعویق انداختنِ كارها و زمان را به ما می‌آموزد. لافریر عبارت‌های تأثیرگذار و آرامش‌بخشی در كتابش به ما هدیه می‌دهد از جمله: «جهان قبل از ما آغاز شده بود و پس از ما هم ادامه خواهد یافت»، «باید از میزان شكنندگی زندگی خود آگاه باشیم بنابراین نباید در اضطرار، بلكه باید در آگاهی زندگی كنیم.» در جایی دیگر از كتاب آمده است: «نویسنده پس از بیدار شدن از خواب، اغلب به عنوان نوعی دعای صبحگاهی، شعر می‌خواند. وقتی به ادبیات غنایی اثر نگاه می‌كنیم، همه چیز ناگهان ساده به نظر می‌رسد.» از نظر لافریر، «ارگان احساسات ما به معنای واقعی كلمه گوش است»، بنابراین به كسانی كه می‌خواهند كمی از دنیا و مشكلات خود فاصله بگیرند خواندن این كتاب توصیه می‌شود!

در واقع این كتاب نوعی ستایش آهستگی است كه نویسنده، ریز و درشتِ زندگی پرشتاب امروزی را در آن توصیف می‌کند و نشان می‌دهد چگونه روی او تأثیر می‌گذارند و قصد دارد آنها را در برنامه زندگی‌اش بگنجاند. اما مهم‌تر از همه، نگاهی به تمام رویدادها، حقایق و روندهای جامعه می‌اندازد كه ما را به سمت سریع‌تر رفتن و انجام كارهای بزرگ‌تر سوق می‌دهند. بنابراین او ما را به این سمت هدایت می‌کند كه ببینیم جهان كنونی تا چه حد از دیوارهای كوچك تشكیل شده كه به تدریج ضخیم‌تر و پهن‌تر می‌شوند و همه این دیوارها یك راهروی طویل را كه منتهی به مرگ است، می‌سازند.

نویسنده از طریق این مانیفست و ستایش بی‌خیالی، ما را به درك بالایی می‌رساند؛ اینكه انسان در پی تسلط بر هر چیزی فراتر از قدرت خودش است و این مانع از لذت بردن واقعی از زندگی و شادی‌های ساده می‌شود. او در جستار «ستایش آهستگی» نوشته: «وقتی می‌فهمیم یك جامعه در خطر است كه پیران آن ضرباهنگ زندگی را به جای كاهش افزایش دهند. از خود می‌پرسیم اینها با این سرعت كجا می‌روند؟ من مردمی را می‌بینم كه در ورودی‌های فروشگاه بزرگ می‌دوند، دیگران را لگدمال می‌کنند تا فرصت طلایی را به دست بیاورند، سپس به صندوق بروند، وقتی هنوز ساعت‌های طولانی از روز منتظر آنهاست. این بی‌صبری در هواپیماها هم خود را نشان می‌دهد به محض فرود هواپیما، آنها به ورودی‌ها می‌روند؛ انگار می‌شود قبل از باز شدن درهای هواپیما از آن خارج شد. این اضطراب حتی در میان آخرین مسافرهای انتهای هواپیما هم حس می‌شود؛ با وجود اینكه می‌دانند نمی‌توانند قبل از بقیه كه اتفاقاً تعدادشان كم نیست و جلوی آنها قرار گرفته‌اند از هواپیما خارج شوند. انگار اعلام كرده‌اند بمبی در هواپیماست. آنها این ضرباهنگ را تقریباً بر هرجایی از زندگی تحمیل می‌كنند؛ حتی در كافه‌ای كه كوچك‌ترین شكی از سمت شما برای انتخاب قهوه‌ای كوچك یا بزرگ پیشخدمت را فراری می‌دهد و او قبل از اینكه به تمام مشتری‌های دیگر سرویس ندهد، به سمت شما برنخواهد گشت. همیشه این حس وجود دارد كه فرصت گذشته است. هر كس این ضرباهنگ بسیار سریع را می‌‎یابد چاره‌ای برای كاهش آن ندارد و از نفس افتاده مانند ماشینی قدیمی گوشه‌ای پارك می‌شود. چنین انتخابی را در هشتاد سالگی و نه در چهل سالگی انجام می‌دهیم.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...