مارگو جفرسون [Margo Jefferson] نویسنده و منتقد ادبی آمریکایی به عنوان برنده جایزه ادبی راثبونز فولیو ۲۰۲۳ [Rathbones Folio prize] معرفی شد.

مارگو جفرسون [Margo Jefferson] ساخت یک سیستم عصبی» [Constructing a Nervous System] ا

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا،‌ مارگو جفرسون درحالی موفق به کسب جایزه ادبی راثبونز فولیو برای نگارش کتاب خاطراتش شد که هیات داوران این جایزه ادبی این کتاب را حیرت‌انگیز و حماسی توصیف کردند.

کتاب «ساخت یک سیستم عصبی» [Constructing a Nervous System] این نویسنده درحقیقت نخستین اثری است که در روال جدید برگزاری این جایزه ادبی به عنوان برگزیده اصلی معرفی می‌شود.

بر اساس روال جدید،‌ در هر یک از سه شاخه داستانی،‌ غیرداستانی و شعر یک برنده برگزیده می‌شود و این سه نفر برای کسب جایزه اصلی با یکدیگر رقابت خواهند کرد. به برگزیدگان هر شاخه 2هزار پوند اهدا می‌شود و برنده اصلی نیز 30هزار پوند دیگر دریافت خواهد کرد. از سال ۲۰۱۷ تاکنون، این جایزه به آثار غیرداستانی،‌ شعر و داستانی اهدا می‌شد، اما اهدا جایزه در قالب سه شاخه جداگانه یک روند جدید است.

«ساخت یک سیستم عصبی» در بخش غیرداستانی برگزیده اعلام شد و در بخش داستانی کتاب «هیولاهای ترسناک» به قلم میشل دکریتسر به عنوان اثر برنده انتخاب شد. در شاخه شعر نیز مجموعه شعر «ساکت» نوشته ویکتوریا آدوکوی بولی به عنوان برنده معرفی شد.

جفرسون که در سال ۱۹۹۵ برنده جایزه پولیتزر شده بود در کتاب جدید خود زنان سیاه‌پوست را از طریق بررسی نمادهای فرهنگ مردمی که با آنها بزرگ شده است بررسی می‌کند و خاطرات و انتقادات را ترکیب می‌کند.

جایزه ادبی راثبونز فولیو ۲۰۲۳ [Rathbones Folio prize]

در این دوره از جایزه «فولیو»، ویل آشون‌ برای نگارش «مسافران»، امی بلوم برای «عاشق بودن»‌،‌ جاناتان فریلند برای «هنرمند فرار»،‌ دارن مک‌گریوی برای «فاصله اجتماعی بین ما»‌ نیز در کنار جفرسون به فهرست نامزدهای نهایی شاخه غیرداستانی راه یافته بودند.

در کتاب «هیولاهای ترسناک» که به عنوان برنده شاخه داستان انتخاب شد، دو روایت اول شخص وجود دارد که یکی در سال ۱۹۸۱ رخ می‌دهد و دیگری در آینده نزدیک؛‌ ترتیب مطالعه این روایت‌ها به عهده مخاطب است. میشل دکریتسر برای برنده شدن در شاخه داستانی جایزه راثبونز فولیو با کتاب «شکوه»‌ نوشته بولاویو که یک طنز سیاسی درباره سیاست‌های زیمباوه با الهام از کتاب «۱۹۸۴» نوشته جورج اورول‌ است،‌ «رنگ خالص»‌ اثرشیلا هتی، «اضطراری»‌ اثر دیزی هیلدیارد و «لوسی در کنار دریا» به قلم الیزبت استرات رقابت کرد.

از دیگر برندگان جایزه فولیو می‌توان به ریموند آنتروباس و کولم توبین اشاره کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...