مرگ چیست؟ زندگی پس از مرگ چگونه خواهد بود؟ آیا با مرگ، آدمی از میان می‌رود یا در شکلی دیگر از حیات متولد خواهد شد؟ تناسخ حقیقت دارد یا نه؟ این‌ها همگی بر مدار سوال بنیادین هستی شکل گرفته‌اند که امکان پاسخ تجربی به آن وجود ندارد. در این عصر اثبات گرایی و تجربه محوری، هیچ کس بعد از مرگ امکان بازگشت به جهان و توضیح آنچه بر او رفته است را نداشته است، بنابراین علم در این عرصه هیچ حرفی برای گفتن ندارد.



در طول تاریخ مکاتب و آیین‌ها برداشت خود از معمای مرگ را ارایه داده‌اند، بی آنکه تضمینی برای حقیقت داشتن آن وجود داشته باشد؛ مصداق این بیت شعر که می‌گوید «ره نبرده‌ست کس به سر وجود/ هر که با خود فسانه‌ای دارد».

بدین سان، نوشتن در باب مرگ، یکی از علایق نویسندگان و هنرمندان است تا بخشی از این راز مکتوم را در قالب نوشتار واکاوی کنند.
اخیرا دکتر احسان اقبال سعیدی، که پیشتر آثاری خواندنی همچون «اسپرسو با رضا شاه» و «مسافر پرواز دمشق» را از او دیده‌ایم، کتاب جدیدی با عنوان «از دهر چه می‌جویی» را توسط نشر مهرراوش منتشر کرده است که چنانچه از زیرتیتر این اثر هم هویداست، جستارهایی شاعرانه از مقوله مرگ را مورد تأنی قرار می‌دهد.

در واقع کتاب کوشیده است تا آنچه تفسیر‌های متفاوت آدمی از این مفهوم مبهم و گاه هولناک است را نگاهی افکنده باشد و از دریچه دیدگاه‌های مختلف به مرگ و فنا بنگرد.
همانطور که ویکتور فرانکل مبدع مکتب معنا درمانی «Logotherapy» می‌گوید، برای زیستن چاره‌ای جز معنا بخشیدن به حقایق تلخ آن وجود ندارد. از آنجایی هیچ حقیقتی تلخ‌تر و در عین حال ناگزیر‌تر از مرگ نیست، معنا بخشیدن انسان به آن می‌تواند چاره‌ای برای تسلای ذهن ناآرام و نگران از سرانجام کار باشد.

فروکاستن از هیبت مرگ یا نادیده گرفتن اندوه ناشی از حتمیت آن، از جمله این ترفند‌های انسان برای ایجاد تحول معنایی در مرگ است. در همین راستا، مرگ قهرمانانه یا به تعبیر نویسنده، «قهرمان‌مرگی» از دیگر مقولاتی است که در کتاب به آن پرداخته شده است.

نثر احسان اقبال سعیدی در این اثر، برای مخاطبان کتب یا نوشته‌های او در مطبوعات کاملا آشناست. در واقع همانند امضایی می‌ماند که تشکیل شده از عبارات ادبی و ترکیب‌های بدیع که خواننده را مجبور می‌کند با دقت و حوصله متن را مطالعه کند تا معنا از میان جملات پیچیده آن بیرون بکشد.
و از نظر درون‌مایه، نویسنده همچنان مثل یک راوی بی‌طرف است، که پنجره‌ای را به یک مسأله باز می‌کند و مخاطب را با آگاهی مقدماتی ایجاد شده رها می‌کند تا باقی ماجرا در خیال و اندیشه خودش جستجو کند.

گفته می‌شود که انسان تنها موجودی است که بر مرگ خود آگاهی دارد و مجبور تمام عمر با این آگاهی سخت و سنگین کنار بیاید. این کتاب را می‌توان تلاشی تلقی کرد برای واکاوی جدال انسان با «مرگ آگاهی» خود و راه‌های نجاتی که برای مواجهه با این حقیقت سخت و خرد کننده ابداع کرده است.
در پایان با یادی از کتاب «به موسم خیام» از همین نویسنده، ارجاع به این رباعی حکیم عمر خیام، که تفسیری منحصر به فرد از مرگ را ارایه می‌دهد، خالی از لطف نیست:
از جمله‌ی رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا به ما گوید راز

پس بر سر این دو راهه‌ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی‌آیی باز

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...