«کابوس‌های کارلوس فوئنتس» [معرض‌الجثث] نوشته حسن بلاسم [Hassan Blasim] با ترجمه نرگس قندیل زاده توسط نشر مد منتشر و راهی بازار نشر شد.

کابوس‌های کارلوس فوئنتس» [معرض‌الجثث] نوشته حسن بلاسم [Hassan Blasim]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «کابوس‌های کارلوس فوئنتس» در ۱۴۹ صفحه و بهای ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.

در معرفی این کتاب چنین آمده است:

«روزی که در بغداد مجسمه‌ دیکتاتور فروافتاد، در سالن تلویزیون زد و خورد سختی درگرفت و شش جوان سودانی با گروهی از عراقی‌های سرخوش از سقوط دیکتاتور درگیر شدند. آتش درگیری را حرف یوسف سودانی برافروخت: «حالا دیگر سربازان امریکایی می‌افتند به جان زن‌هایتان... چرا این‌ همه خوشحالید؟»

چند جوان افغان و نبجریه‌ای سعی کردند آنها را از هم جدا کنند. ایرانی‌ها از سالن بیرون رفتند و از پنجره مشغول تماشا شدند. خون زیادی ریخت و یک سودانی سرش شکست و از هموش رفت و به بیمارستان منتقل شد.»

حسن بلاسم (۱۹۷۳ بغداد) نویسنده و کارگردان عراقی است که در فنلاند زندگی می‌کند. پیش از این رمان «گالری اجساد» از این نویسنده عرب در ایران منتشر شده بود.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...