نام رمان‌نویس اسپانیایی «خوان مارسه» که به دلیل توصیف مصیبت‌های ناشی از جنگ داخلی1939-1936 در آثارش شناخته شده، ساعتی پیش به عنوان برنده جایزه سروانتس در سال 2009 اعلام شد.

به گزارش ایبنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، نویسنده 76 ساله مدال ویژه این جایزه را از دست خوان کارلوس پادشاه اسپانیا دریافت کرد. این مراسم در «آلکالا» استانی که سروانتس نویسنده شهیر اسپانیایی و خالق «دون کیشوت» در قرن شانزدهم در آنجا به دنیا آمده، برگزار شد.


پادشاه اسپانیا در این مراسم از آثار «خوان مارسه» برای انعکاس واقعیت‌های زندگی اسپانیا تقدیر کرد و گفت :« او برای توصیف حیات شهری، شخصیت‌هایی را با قلب خود می‌آفریند که کاملا لبریز از روح واقعی خود آنهاست».

این جایزه در کنار نشان سروانتس، دربرگیرنده یک چک نقدی به ارزش 125 هزار یورو (162 هزار دلار» نیز است.

«مارسه» نویسنده کاتالان که به زبان اسپانیایی می‌نویسد، از مشهورترین رمان‌نویسان اسپانیایی است و از برخی آثار او چون «عصرهای گذشته با ترزا» نیز برای تولید فیلم سینمایی اقتباس شده است.

جایزه سروانتس که از سال 1975 بنیاد گذاشته شده و برای مجموعه آثار یک نویسنده به او تعلق می‌گیرد، سال پیش به شاعر آرژانتینی «خوان خلمن» تعلق گرفته بود.

این جایزه که از معتبرترین جایزه‌های ادبی دنیاست و هر سال در سالگرد درگذشت «سروانتس» در ماه آوریل اهدا می‌شود، پیش از این به نویسندگانی چون ماریو وارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس و مارگارت آتوود اهدا شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...