مادام رزا، روسپی سابق، یک بازماندهی یهودی چاق و شجاع از ماجرای هولوکاست است که مهدکودکی مخفی برای بچههای حرامزاده در طبقهی هفتم دارد... بزرگترین ترس او این است که مومو یا محمد را از او بگیرند... مومو مشتاق و آماده غواصی در دنیای واقعی است اما خانم رزا در تلاش برای فراری دادن خود و مومو از جهان واقعی... جنگ فقط در جبههها نیست... رزا به مخدر پناه میبرد تا زشتیها را فراموش کند و مومو، باید از او مراقبت کند تا دوباره به زندگی بازگردد
ترجمه ونداد سلطانی | انسانشناسی و فرهنگ
اشاره: «زندگی در پیش رو » [la vie devant soi یا The Life Before Us] اثر رومن گاری، روایتگر زندگی «مومو» و مادام «رُزا» است؛ کودکی باقیمانده از رابطهای نامشروع که در کنار هفت کودک دیگر تحت سرپرستی خانم رزا، روسپی سابق و حامی حاضر، زندگی میکند. آنچه کتاب را خواندنی میکند، موقعیتهای خلقشده توسط نویسنده در مورد زندگی این خانهی خاص و ساکنان آن است؛ ساکنانی که همهی آنها باقیمانده از یک اتفاق است و سرپرست آنها گریخته از یک جنگ هولناک بشری یعنی هولوکاست است. این کتاب را لیلی گلستان به فارسی ترجمه کرده است.
گال بکرمن (Gal Beckerman)، نویسنده آمریکایی و سردبیر ارشد آتلانتیک است:
«مومو» یا «محمد»، پسری است که به سن ۱۴ سالگی میرسد و پیرزنی در حال مرگ، در محلهای عرب- یهودی- آفریقایی در پاریس، متهم کوچک داستان را به فرزندی قبول میکند. «مادام رزا»، یک بازماندهی یهودی چاق و شجاع است که مهدکودکی مخفی برای بچههای حرامزاده در طبقهی هفتم دارد. زنی که فاحشهی قدیم و پرستار حال حاضر کودکان حرامزاده است؛ تضادی خاص در روایت رومن گاری!
مومو بهعنوان راوی داستان، روایت را در یک ضبط صوت دیکته میکند. این چالشی جسورانه است که امیل آژار (رومن گاری) پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ که البته این کار در نقاطی از داستان به نظر کمی غیرمعقول و دور از ذهن است. اما ضرباهنگ تند داستان، طنز غنی و نثر روان و از همه مهمتر شخصیتپردازی درخشان در تاجر قالیچه، شاعری مسلمان، فاحشهای غیرمعمول، دلال آفریقایی پرزرق و برق، پزشک یهودی غمگین و البته مادام رزا را میتوان به غیرمعقول بودن بعضی لحظهها داستان، بخشید. نمادها هرکدام بهخوبی توانستهاند نمایندهی یک گروه، یک جامعه و به عبارت دیگر یک تفکر باشند.
مادام رزا یهودی است؛ یهودیای که از ماجرای هولوکاست جان سالم به در برده است. مومو میگوید: «یهودیان، افرادی هستند مثل بقیه پس دلیل نمیشود که از آنها بیزار باشیم.»
مومو، عرب است و دربارهی رفتار مادام رزا میگوید: «برایش اهمیتی ندارد که تو از آفریقای شمالی هستی یا عرب یا مالایی یا یهودی. زیرا او اصول و چهارچوب خاصی ندارد. مادام رزا خیابان را میشناسد؛ آشوییتس را میشناسد و حالا پلههای وحشتناک آپارتمانی که در آن سکونت داریم، او را میکُشند.»
مادام رزا از مرگ نمیترسد اما در ترس زندگی میکند و بزرگترین ترس او این است که مومو را از او بگیرند. پلیس او را به آشوییتس بازگرداند و از اینکه زندگی او به شکل شیای بیمصرف در گوشهی بیمارستان تمام شود. او تلاش دارد برای کودکان باقی بماند و آنها را در عبور از درگاه غمانگیز زندگی به شکلی «پیروزمندانه» یاری کند.
ترجمهپذیر بود؛ اما شک داشتند
هنگامی که رمان «زندگی در پیش رو» در سال ۱۹۷۵ میلادی با عنوان «زندگی پیشروی شما» منتشر شد و جایزهی گنکور را دریافت کرد، ناشران متعددی با اکراه دربارهی کتاب صحبت کرده و عقیده داشتند این اثر ترجمهشدنی نیست! من* (گال بکرمن، نویسنده آمریکایی) نیز از جمله همان افراد بودم. اما خوشحالم که رالف مانهایم خلاف همهی ما، کتاب را ترجمه کرد. او توانست ضمن ترجمه؛ زبان محاوره و خاص کتاب را نیز زنده نگه دارد.
مومو به زبان محاوره صحبت نمیکند! بلکه به زبان فرانسوی پاریسی که توسط آژار اختراع شده، صحبت میکند. درواقع مومو پسری خودآموخته، عاقل، فوقالعاده حساس، سرسخت و احساساتی و درعین حال قوی است که آرزوی نوشتن اثری شبیه «بینوایان» ویکتورهوگو؛ به زبان امروزی و مدرن را دارد. اگرچه بعد از مشخصشدن اینکه «امیل آژار» درواقع «رومن گاری» است این شبهه پیش آمد که نوشتهها نیز متعلق به پسر عموی اوست- همان کسی که جایزه گنکور را دریافت کرد- اما مصاحبهی پسرعموی رومن گاری ثابت کرد که این تفکر اشتباه است و آثار نوشتهشده باعنوان امیل آژار متعلق به خود رومن گاری است و فرد دیگری آن را ننوشته است.
مومو آماده غواصی است
قهرمان کتاب، مومو، در جهانی فراتر از سن و عقل خود زندگی میکند. او نمیتواند دنیای بزرگسالان را درک کند به این دلیل که این دنیا مملو از رازهایی است که از ظرفیت مومو خارج است؛ اما خانم رزا، این رازهای زندگی را با او درمیان میگذارد. درواقع زندگی پیشرو، واقعیتهای خشن دنیای بزرگسالان را در مقابل معصومیت کودکی به نقد میکشد.
دوران کودکی بسیار حساس است و هر کودکی دوست دارد و نیازمند آن است که توسط والدین و عزیزانش مراقبت شود. به این دلیل که نیازهای عاطفی او به مراقبت نیاز دارند. اما مومو تنهاست. مادرش او را رها کرده و مادام رزا برای مراقبت از او شرایط دشواری دارد. مومو، جهان را از نگاه معصومانهی خود روایت میکند و در این روایت از الفاظ و جملههایی استفاده میشود که برای مومو، بزرگ و خاص است اما او به زبان خاص فرهنگی که در آن در حال رشد است، صحبت میکند. مومو، یتیمخانه را از دیدگاه خود روایت کرده و خانم رزا را سختگیر اما مهربان معرفی میکند؛ تعارضی که بهخوبی بیانگر شرایط زیست مومو است. شخصیت مومو، کودکی مشتاق و آماده غواصی در دنیای واقعی است اما درمقابل خانم رزا در تلاش برای فراری دادن خود و مومو از جهان واقعی است. دلیل آن تجربههای تلخ او از جهان حقیقی است.
لحن تاریک و طنزِ مومو
ادبیات جوهرهی انسانی مبارزه، درد و همدلی را درمیان هرج و مرج و واقعیتهای خشن جهان به تصویر میکشد. شخصیتهای متفاوت و متمایز خلق شده توسط نویسندگان، نشاندهندهی احساسات و اعمال مختلف انسانی است که زندگی آنها را فراگرفته و زندگی دیگران را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. خواننده درد شخصیتهای داستان را احساس میکند و داستانهای ساختگی مختلف، واقعیت زندگی را به تصویر میکشد.
زندگی در پیشرو، دردهای انسانی و هرج و مرج درونی زندگی انسانها و محیط اطراف را بهتصویر میکشد. اگرچه رمان توسط یک نویسندهی فرانسوی نوشته شده؛ اما مسالهی هولوکاست، جزئیات هولناک این فاجعه انسانی و تاثیرات آن روی زندگی یک زن یهودی -به عنوان یک نماد- که از لهستان به فرانسه مهاجرت میکند، بهخوبی بیان شده است. خانم رزا برای «زنده ماندن» باید روسپی شود (هویت و حاشیهسازی) سپس سرپرست پسر ده سالهای (مومو) میشود که والدینش او را رها کردهاند. مومو همراه با هفت کودک دیگر که همگی از زنانی روسپی متولد شدهاند- تحت سرپرستی خانم رزا- زندگی میکند. کتاب از زبان مومو، روایتگر معصومیت کودکانه درکنار واقعیتهای خشن زندگی است. بنابراین نویسنده لحن کتاب را تاریک و طنزآمیز انتخاب کرده است تا زندگی در دو کفه- دو زمان خوب و بد روایت شود.
مومو شاهد مبارزه است
شخصیت ساده و معصوم مومو و نگرش سادهلوحانهی او به مسایل نقطه مقابل و در تضاد با دنیای خشن بزرگسالان است. او واقعیتهای زندگی خود را به عنوان کودکی یتیم بیان میکند و دراین بین، شاهد مبارزهی تلخ خانم رزا با اعتیاد است. در سطرهای نخست کتاب، مومو به معرفی یارانش در یتیم خانهی خانم رزا میپردازد. مومو خانوادهی حقیقی نداشته است و این افراد را خانوادهی خود میداند. او بهخوبی سرزمین مادری و فرهنگ عرب را میشناسد هرچند هیچگاه مادر خود را ندیده است. زندگی مسئولیت خود را از کودکی به دوش مومو میاندازد و زمانی که مومو موفق میشود تا ۳۰۰ فرانک به دست آورد، همهی آن را به خانم رزا میدهد تا او اجازهی اقامت در یتیمخانه را به او بدهد. مومو میداند دزدی و دزد بودن کار خوبی نیست اما برای بقا باید دست به این خلاف بزند. این پسر ده ساله، ارزش همراهی را میداند بنابراین به مشتریانی که با هدف کامجویی به دیدار خانم رزا میآیند، وفادار است! مومو خود را با مشتریان خانم رزا مقایسه میکند و در دلش خوشحال است که خانم رزا به او وفادار است و هنگامی که به دلیل اعتیاد و زیادهروی ناخوشاحوال میشود، به مومو اجازهی مراقبت از خود را میدهد و این برای مومو خوشایند است.
جنگ فقط در جبههها نیست
خانم رزا بازماندهی فاجعهی هولوکاست است. بنابراین برای نجات خود و جستجوی آیندهی بهتر به فرانسه میگریزد. او در این سرزمین بیگانه باید راه خلاف را برود تا زنده بماند. اختلاف ایدئولوژیک و سیاسی بین کشورهای اروپایی، خانهی خانم رزا را ویران میکند و هرکدام از ساکنان کشور لهستان به گوشهای از دنیا پناهنده و آواره میشوند. این نشان میدهد، جنگ و اختلاف عقیده و ویرانیهای ناشی از آن فقط در جبههها نیست و تا مغز استخوان زندگی انسانها نفوذ میکند. جنگ هیچگاه راهی برای پایان دادن به اختلاف نظرها نیست. خانم رزا، احساسات لطیف خود را در سرزمین مادری رها میکند و با جسم و روانی خسته به فرانسه میآید و برای رویارویی با شغل خود، با مشتریان و تحمل شرایط، معتاد میشود.
اما خانم رزا به مومو توصیه میکند برای اینکه مادر خود را ملاقات کند، باید زندگی خوبی داشته باشد؛ چراکه فضیلتها همواره از کارهای زشت ارزشمندترند. او به مخدر پناه میبرد تا زشتیها را فراموش کند و مومو، باید از او مراقبت کند تا دوباره به زندگی بازگردد.
«زندگی در پیش رو» جنگ، آوارگی و ویرانی کشورها و دنیای درونی آدمها را به تصویر میکشد. رمان به خوبی به هم خوردن آرامش جهان و افراد را پس از جنگ نشان داده و به هم خوردن تعادل و همانگی بین انسانها را نیز روایت میکند. مهاجرت، بهویژه تبعات مهاجرت به اجبار از پس جنگ نیز از دیگر موضوعهای مطرح شده در این رمان است.
وسوسهی کثرت کتاب مینویسد
هنگامی که مطبوعات رومن گاری را به دام انداختند؛ او مجبور شد تا برای امیل آژار، پیشینهای ساختگی بسازد. در این هویت ساختگی مدعی اسکیزوفرنی و درهم ریختگی همهی ابعاد زندگی آمیل آژار شد.
اما رومن گاری در کتاب «مرگ و زندگی امیل آژار»، که درواقع اعترافی به دلیل خلق این شخصیت است میگوید: «از اینکه چیزی جز خودم نبودم، خسته شده بودم. حقیقت این است که من عمیقا تحت تاثیر قدیمیترین دغدغهی بشری یعنی وسوسه کثرت بودم. به همین دلیل هم امیل آژار را خلق کردم»
رومن گاری معتقد بود برای مردم تغییر و شکستن مکرر ساختارها، خوشایند نیست. اما به عکس، نیاز به تغییر و شکستن ساختارها، نیاز ذاتی گاری بود. ولع او با تکثر و امتناع از پذیرش، او را به شخصیتی ادبی تبدیل کرد.
به اعتبار اسم مستعار
رومن گاری تنها نویسندهای است که توانست دوبار جایزهی ادبی گنکور را از آن خود کند؛ چراکه رمان «زندگی در پیش رو» را با اسم مستعار «امیل آژار» یا «امیل آجار» نوشته بود. به همین دلیل هم پسرعمویش «پائول پالویچ»، به جای او جایزه را دریافت کرد. گاری بعدها در کتابی با عنوان «زندگی و مرگ امیل آژار» حقیقت را آشکار میکند. رومن گاری در طول زندگی سیاسی خود حدود ۱۲ رمان نوشت که بسیاری از آنها را با نامهای مستعاری مانند ShatanBogat، Emile Ajar و FosccoSinibakdi نوشت. البته که در همین دوران با نام اصلی خود نیز داستان مینوشت. رومن گاری در تاریخ دوم دسامبر ۱۹۸۰ میلادی، یک سال پس از مرگ همسرش با شلیک گلولهای به زندگی خود خاتمه داد. در یادداشتی که از خود باقی گذاشته نوشته است: «دلیل این کار مرا باید در زندگینامهام، شب آرام خواهد بود، بیابید» او در این کتاب گفته است: «به خاطر همسرم نبود؛ دیگر کاری نداشتم. واقعا به من خوش گذشت. متشکرم و خداحافظ.»
................ تجربهی زندگی دوباره ...............