رمان «پس از دروغ» [After the Lie: A Gripping Novel about Love, Loss and Family Secrets] نوشته کری فیشر [Kerry Fisher] با ترجمه زهرا خراسانی نشان می‌دهد پنهان کردن یک راز کوچک چطور می‌تواند در خانواده فاجعه‌بار باشد.

پس از دروغ» [After the Lie: A Gripping Novel about Love, Loss and Family Secrets] نوشته کری فیشر [Kerry Fisher]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا؛ کری فیشر در پیتر برو انگستان متولد شد و در دانشگاه بات زبان فرانسه و ایتالیایی خواند پس از تحصیل، چند سال به عنوان معلم انگلیسی در اسپانیا مشغول به کار شد و سرانجام برای تحصیل روزنامه نگاری به انگلستان بازگشت و پس از دوسال کار مدام در مجلات شروع به نوشتن کرد. او اکنون در شهر بات همراه شوهر و دو فرزندش زندگی می کند.
رمان پس از دروغ درباره مسائل خانواده است و اینکه چگونه پنهان نگاه داشتن یک اتفاق کوچک توسط یکی از اعضای خانواده می تواند تمام اعضا را درگیر کند و حتی به جایی برساند که شیرازه خانواده از هم پاشیده شود.

بخشی از کتاب: بعضی وقتها یک دروغ می تواند زندگی شما را به دو نیم کند :«قبل» و «بعد» و انگار زندگی طوری دست به کار می شود که باید همانطور پیش بروید و دیگر نمی توانید برگردید. وقتی لیدیا سیزده ساله بود تصمیمی می گیرد که زندگی خانواده اش را خراب می کند. آنها سی سال با عواقب آن زندگی کرده و تمام تلاش خود را می کنند تا وانمود کنند هرگز اتفاقی نیفتاده است...
فیشر در این داستان خواننده را بطور مستقیم وارد قلب خانواده می کند و خواننده با تصمیماتی در خانواده ای مواجه می شود که گاه فاجعه بار است و گاه برای جلوگیری از فاجعه بعدی باید تصمیم دیگری گرفت که باز بسته به درست یا غلط بودن تصمیمات گذشته دارد.
لیدیا در ۴۳ سالگی نمی خواهد با حقیقت مواجه شود و راز خود را برای شوهرش مارک بازگو کند و همین امر باعث گفتن دروغ و دروغ های بیشتری می شود.
فیشر در این داستان نشان می دهد پنهان کردن یک راز کوچک کوچک می تواند به چیزی بزرگ و بزرگتر تبدیل شود و اینکه گفتن این راز ترسناک تر از خود راز می شود.
هرچند لیدیا برای حفظ خانواده اش راز خود را پنهان نگاه می دارد این پنهانکاری او را راحت نمی گذارد، برای خانواده اش ستونی پوسیده ایجاد می کند و هنگامی که شروع به فروپاشی می کند همه چیز با آن پائین کشیده می شود. فیشر در این داستان نشان می دهد بازگو نکردن یک راز کوچک از گذشته آدمی چگونه فاجعه ای می شود برای حال او و چگونه یک دروغ می تواند همه زمینه های زندگی یک خانواده را تحت تأثیر خود قرار دهد و باعث بی اعتمادی و فاجعه ای شود.

رمان پس از دروغ توسط انتشارات افق بی پایان در ۳۸۰ صفحه به تازگی منتشر و روانه بازار شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...