رمان "رسهالده" نوشته‌ هرمان هسه برای اولین بار از آلمانی به فارسی ترجمه شد.

پروانه فخام‌زاده در گفتگو با مهر، با اعلام پایان ترجمه این کتاب، گفت: رمان "رسهالده" جزو اولین نوشته‌های هسه است که آن را در سال 1914 نوشت. من این کتاب 200 صفحه‌ای را از متن اصلی (آلمانی) به فارسی برگردانده‌ام و به زودی توسط انتشارات بازتاب‌نگار منتشر می‌شود.

به گفته وی ، رمان "رسهالده" هم مانند گرترود که هسه در آن با روایت اعترافات یک موسیقیدان در واقع بخشی از سرگذشت خودش را بازگو کرده بود، اعترافات یک نقاش به همین نام (رسهالده) است که در هزارتوی خود گیر افتاده و تنها آشنایی با یک دوست است که چشم او را به زندگی‌اش روشن می‌کند.

ترجمه متن آلمانی این رمان از هرمان هسه در حالی به پایان رسیده که همزمان محمد بقایی ماکان ترجمه‌ای را از روی نسخه انگلیسی کتاب به دست داده و قرار است آن هم به زودی توسط یک نشر تهران منتشر شود.

با اینکه از زمان انتشار نخستین کتاب این نویسنده و نقاش آلمانی‌الاصل سوییسی و برنده جایزه نوبل سال 1932 در ایران بیش از 60 سال می‌گذرد و در این مدت هم افزون بر 112 عنوان کتاب از وی به زبان فارسی به چاپ رسیده و نزدیک به 2 میلیون نفر در ایران آثار او را خوانده‌‌اند، فقط 5 درصد ترجمه‌ آثار او از زبان اصلی (آلمانی) صورت گرفته و تنها یک کتاب در نقد و بررسی آثار این نویسنده به زبان فارسی تالیف شده است.

پروانه فخام زاده در ادامه گفتگو با مهر، از ترجمه کتابی از
دافنه دوموریه رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس معروف بریتانیایی خبر داد با این حال اشاره‌ای به نام و جزئیات دیگر آن نکرد.
 این مترجم که به همراه منور جزنی سرگرم ترجمه کتابی درباره نمادشناسی از زبان روسی است، در این باره هم گفت: نویسنده این کتاب نویسنده‌ای روس به نام رومان باغداساروف است و در آن به یک  نماد ایرانی  و روند تحولات آن در فرهنگ‌های مختلف پرداخته است.
 
به گفته وی به زودی کار ترجمه این کتاب هم تمام می‌شود و انتشارات بازتاب‌نگار آن را چاپ خواهد کرد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...