رمان «کیمیا دختر مولانا» [Rumi's Daughter] اثر موریل مافروی [Muriel Maufroy] نویسنده فرانسوی‌تبار با ترجمه یاسین عبدی و به همت بنگاه ترجمه و نشر پارسه چاپ و منتشر شد.

کیمیا دختر مولانا  [Rumi's Daughter] موریل مافروی [Muriel Maufroy]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه رمان «کیمیا دختر مولانا» را در ۳۲۸ صفحه و بهای ۴۹,۵۰۰ تومان در قطع رقعی چاپ و منتشر کرده است.

راز پی‌بردن به جهان مولانا و رویدادهای حرم و شبستان وی همواره به شیوه‌ای شگفت و سحرانگیز کمند خواننده را گرفته و رهایش نمی‌سازد. افسون جان‌سوز حکیم عقل‌ها و قلب‌ها چنان شورانگیز است که آهوی خیال را خرامان‌خرامان به چمن‌زاری باصفا و پرطراوات می‌کشاند و چنان او را همدم و مشتاق خود می‌سازد که از فرط شادمانی و خرسندی سر از پا نمی‌شناسد. آدمی را آن‌چنان مست و شیدا می‌کند که در بازار محبت و در طلب سودای عشق، خود را به دست فراموشی سپارد. نثر شیوا و روان این رمان، خواننده را غرق در جهان خیال می‌سازد، جهانی آرمانی، زیبا، دل‌انگیز و پراحساس که خواننده آرزو می‌کند هیچ‌گاه به جهان واقعیت بازنگردد.

رویدادهای این رمان سفری معنوی و داستان عشق و سرگذشت کیمیا دختر معنوی و پرورده حرم مولاناست. داستان عشق کوچه‌پس‌کوچه‌های قونیه است و نجواکنان در گوش ما می‌گوید که عشق، مقدس‌ترین پیوند و رشته ارتباطی میان انسان‌هاست و غنچه روح آدمی را شکوفا می‌سازد و زهر را انگبین می‌کند و سیاهی و تاریکی را روشنایی می‌بخشد و زندان را باغ و گلستان می‌سازد و مس وجود آدمی را طلاگون می‌کند. به ما می‌آموزد که عشق آموختنی و فراگرفتنی با درس و مشق نیست و بلکه آن ارمغانی الاهی برای قلب‌های پاک و پالوده است. عشق اقیانوسی ژرف و کرانه ناپیداست و باید شناگر و غواص بسیار متبحر و باتجربه‌ای بود تا بتوان از آن صید مروارید کرد. از نفس‌های گرم قلندری همچون شمس و طپش قلب کوچک کیمیا پی خواهیم برد که عشق تنها بهانه زندگی‌ست و همو می‌تواند زنگار آیینه قلب‌ها را بزداید و در عین حال نیز آیینه تمام نمای همه زیبایی‌های جهان شود. در جهان عشق، انتظار؛ هم سخت و جان‌کاهست و هم لذت‌بخش و جان‌افزا. چشم به راهِ معشوق‌بودن، آدمی را به اوج و عروج می‌رساند. گهگاه عشق، آدمی را چنان شاد و طربناک می‌سازد که به رقص و پایکوبی وادارش می‌کند و گهگاه نیز او را همچون مصیبت‌زده‌ای به گریه و فغان می‌اندازد که صدای آن تا گنبد مینا هم می‌رسد.

سطور و صفحات این نوشتار روایتگر عشق و دلدادگی شمس تبریزی و کیمیا دختر خوانده مولاناست. دخترِ مادری مسیحی و پدری مسلمان که بازی روزگار او را به شبستان مولانا آورده و تقدیرش را به زندگی قلندر دریای عشق و عرفان، شمس تبریزی گره می‌زد. کیمیا که پرورش‌یافتة حرم مولاناست در همان عنفوان جوانی بنا به خواسته شمس تبریزی، مرید و مرشد مولانا به ازدواج شمس در می‌آید و دل به عشق او می‌دهد اما افسوس که با کینه‌توزی‌های حاسدان و معاندان عشق آن‌ها دیری نمی‌پاید و خیلی زودهنگام روح کیمیا از قفس تن وی عروج می‌کند و شمس نیز برای همیشه از نظرها غائب می‌گردد.

نویسنده این رمان که خود دانش‌آموخته زبان و ادبیات فارسی در مؤسسه مطالعات زبان‌های شرقی و آفریقایی است سالیانی متمادی به تتبع و تفحص در منابع و مآخذ تاریخی و عرفانی نگاشته شده درباره مولانا جلال‌الدین بلخی و شمس تبریزی پرداخته و زوایای عارفانه-عاشقانه‌ای از زندگانی این دو قلندر دریای عشق و عرفان را روایت می‌کند که خواننده را با خود به قونیه آن روزها می‌برد. به گفته ناشر انگلیسی این رمان، پرفروش‌ترین پس از رمان «کیمیاگر» پائولو کوئیلو بوده و به زبان‌های مختلفی نیز ترجمه شده است. ترجمه عربی آن نیز از پرفروش‌ترین رمان‌های جهان عرب بوده و از سوی چندین ناشر عرب تاکنون چاپ و منتشر شده است.

[این کتاب نخستین بار تحت عنوان «دختر مولانا» با ترجمه رویا منجم توسط انتشارات علم در سال ۱۳۸۵ منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...