ترجمه رمان «دریانوردی که از چشم دریا افتاد» [The Sailor Who Fell from Grace with the Sea] اثر یوکیو میشیما [Yukio Mishima] نویسنده ژاپنی منتشر شد.

دریانوردی که از چشم دریا افتاد» [The Sailor Who Fell from Grace with the Sea]  یوکیو میشیما [Yukio Mishima]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «دریانوردی که از چشم دریا افتاد» با ترجمه مریم رضایی، توسط نشر سنگ منتشر و راهی بازار نشر شد.

این‌کتاب مثل نویسنده‌اش ترکیب عجیبی است از جنبه‌های گوناگونی نظیر عشق، شاعرانگی، مرگ و خشونت. رمان به زندگی زنی جوان و پسر نوجوانش می‌پردازد که در شهری بندری صاحب مغازه‌ای هستند و از فروش اجناس گران‌قیمت روزگار می‌گذرانند. زن با دریانوردی آشنا می‌شود و عشقی بین این دو درمی‌گیرد، اما پسر نوجوان او به نام «نوبورو» مسیر داستان را هول‌آور، جذاب و متفاوت می‌کند.

یوکیو میشیما فقط چهل و پنج سال زندگی کرد، اما بر حسب آثار مهمی که آفرید یکی از اثرگذارترین نویسندگان قرن بیستم ژاپن محسوب می‌شود. او در عمر کوتاهش به عنوان شاعر، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان فعالیت کرد و در تمام این عرصه‌ها درخشید. در عرصه داستان‌نویسی، میشیما را بابت تحلیل‌های روان‌شناختی ماهرانه، با داستایوسکی و استاندال مقایسه می‌کنند. [مشهورترین اثر او چهارگانه‌ی دریای باروری است.]

به جز این‌ها شیوه مرگ خاص میشیما نیز باعث شد در طول نیم قرن گذشته، بیش‌تر مورد توجه باشد. او سال ۱۹۶۷ در ۴۲ سالگی به نیروی زمینی ژاپن پیوست و سه سال بعد، همراه با چهار نفر دیگر از اعضای گروهی که خودش راه‌اندازی کرده بود، اقدام به کودتا کرد. اما این کودتا شکست خورد و میشیما به رسم ژاپنی‌ها هاراگیری کرد.

این‌کتاب با ۱۶۸ صفحه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...