کتاب «ضیافت سکوت» [Admiring Silence] نوشته عبدالرزاق گورنه [Abdulrazak Gurnah] برگزیده جایزه نوبل که به مهاجرت و ظلم استعمارگران در قالب داستان زندگی یک مرد مهاجر می‌پردازد، به فارسی ترجمه و در بازار کتاب عرضه شده است.

ضیافت سکوت» [Admiring Silence] نوشته عبدالرزاق گورنه [Abdulrazak Gurnah]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «ضیافت سکوت» برای اولین بار در ایران با ترجمه کاظم زینالی و از سوی انتشارات متخصصان عرضه شده است.

عبدالرزاق گورنه نویسنده تانزانیایی‌تبار ساکن بریتانیاست که سال ۲۰۲۱ میلادی جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. گورنه متولد ۱۹۴۸ در زنگبار، مجمع‌الجزایری در سواحل شرقی آفریقاست. گورنه که در میان رمان‌نویسان مشهور جهان جای گرفته، یک پناهجوست که در سال ۱۹۶۰ میلادی در پی کودتای خونین تانزانیا مجبور به فرار از کشورش و پناه آوردن به انگلستان شد. مهاجرت و استعمار محور نوشته‌های گورنه را تشکیل می‌دهد و هیات داوران آکادمی نوبل نیز یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار او را که منجر به انتخابش شده، دلبستگی به حقیقت توصیف کرده است.

گورنه روایت کننده تجربه مهاجران در جامعه بریتانیای کنونی است و آثار او ریشه در تاریخ استعمار در شرق آفریقا دارد؛ داستان‌هایی آمیخته با افسانه‌های سواحلی که با زبانی جادویی بیان می‌شوند.

کتاب «ضیافت سکوت» او داستان مرد جوانی را حکایت می‌کند که زنگبار را برای مهاجرت به انگلستان ترک می‌کند، در بریتانیا ازدواج می‌کند و معلم می‌شود؛ اما ۲۰ سال بعد، بازگشت او به سرزمین مادری‌اش، نه تنها چالشی را در درونش به‌وجود می‌آورد، بلکه زندگی خانوادگی‌اش را نیز با مشکل روبه‌رو می‌کند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«من خودم را به‌شدت مغلوب این درد یافته‌ام. در ابتدا تلاش کردم آن را مجبور به سکوت کنم؛ زیرا فکر می‌کردم خیلی زود فروکش می‌کند و مرا با دل پرآشوب و بی‌قرارم راحت می‌گذارد. اینکه تا یک فصل از زندگی درنگ کرده و اکنون سر برآورده بود، یادآوری روشنی از ناآرامی‌ها و بی‌قراری‌هایی بود که زیر پوسته به‌ظاهر رضایت‌بخش زندگی ما لولیده و به کمین نشسته بود. در حالی که به نظر می‌رسید این درد هوای رفتن به سر ندارد، اکنون مانند شیئی بسیار واضح‌تر، استوارتر و ملموس‌تر فضای درونم را حقیرانه، ملال‌آور و عمیقاا اشغال کرده بود و از خود گازهای غلیظ و مشمئزکننده که بوی تنهایی و وحشت می‌داد، منتشر می‌کرد. صبح که از خواب بلند شدم، با احتیاط به‌دنبال آن گشتم و هنگامی که فهمیدم هنوز در درونم زنده و سالم می‌جنبد، آهی عمیق کشیدم. همسرم اِما گفت که این به‌خاطر اختلال گوارشی یا چیزی شبیه به آن است؛ اما از اضطراب واضحی که در چشمانش قابل‌تشخیص بود دریافتم که خودش نیز به حرفش اعتقادی ندارد. چندین هفته مرا متقاعد کرد تا انواع پودرها و قرص‌ها را مصرف کنم و شروع به مطالعه درباره رژیم‌های غذایی خاص، اسیدیته و سبزی خواری و مصرف ویتامین‌ها کرد. رفتار اِما با همه مشکلات زندگی همین گونه بود. او برای مدتی توجه دقیق خود را به مشکلاتی که پیش می‌آمد معطوف می‌ساخت. البته ما هرگز نتوانستیم رژیم‌های غذایی خاصی را امتحان کنیم، هرچند که برخی از آن‌ها مفید به نظر می‌رسیدند، زیرا هر روز صبح احساس می‌کردم که این جانور رفته‌رفته در درونم قوی‌تر می‌شود.»

کتاب «ضیافت سکوت» نوشته عبدالرزاق گورنه با ترجمه کاظم زینالی در 263 صفحه و به‌بهای 75 هزار تومان از سوی انتشارات متخصصان راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...