رمان «وایولت» [Violet] نوشته اس. جی. آیو هالیدی [Holliday, S. J. I. (Susan Jennifer Inglis)] به‌تازگی با ترجمه حسین مسعودی آشتیانی توسط انتشارات کتاب تداعی منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان یک‌تریلر هیجانی و زنانه است و گیسا حافظی پژوهشگر و کتاب‌خوان در یادداشتی کوتاه به آن پرداخته است. این‌یادداشت برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است. در ادامه مشروح یادداشت مذکور را می‌خوانیم:

وایولت» [Violet] نوشته اس. جی. آیو هالیدی [Holliday, S. J. I. (Susan Jennifer Inglis)]

«وایولت» تریلری است جنایی که معماهایش امان نمی دهند آن را زمین بگذاری، این بهترین توصیفی است که می توان از رمان خانم هالیدی ارائه کرد. این رمان با داستانی کوتاه و قدرتمند آغاز می‌شود که خواننده خود را مدهوش تصاویر بدیع و عجیب و غریب خود می کند و پس از آن او را در دل داستانی بلند و پرکشش وارد می‌کند.

رمانی جذاب و خواندنی که در اصل یک سفرنامه است. سفر نامه ای که از چین آغاز می شود و بعد به مغولستان و روسیه و آلمان ختم می شود. سفری با دو همسفر غریبه که در قطار: وایولت و کری. همسفرهایی که نویسنده وظیفه‌ای سخت بر عهده آنها گذاشته و آن‌ها هم به خوبی از پس آن بر آمده‌اند: شگفت‌زده‌کردن خواننده از تغییرات آهسته ولی دائم رفتاری.

به نظرم قطار یکی از شخصیت های موثر این رمان است که به آن اشاره خواهیم کرد.

بی‌شک سفر با قطار بسیار جذاب است وقتی هم که با معماهای بسیار، قصه‌پردازی شود جذابیتش چند برابر می‌شود. قطار به نویسنده ظرفیت‌های دراماتیک متعددی هدیه می‌دهد که مهمترین آنها آشنایی با افراد متفاوت در مدت زمان محدود بالقوه داستانی است. می‌توان فیلم ها و داستان‌های متعددی را مثال زد که از این ظرفیت عالی بهره گرفته‌اند و بهترین نمونه آن «قتل در قطار سریع السیر» آگاتا کریستی است.

در «وایولت» نیز اتفاقات خ داده در قطار بسیار فکر شده و سلسه وار پیش می روند و هیچ کدام بی حساب و کتاب رخ نمی دهند. بی شک حضور مسافران و دیگر شخصیت ها و آمد و رفت آنها کمک شایانی به پیشبرد خط داستان کرده اند. به عنوان نمونه می توان به بازی ای اشاره کرد که میانه رمان کدهایی از بخش نهان شخصیت‌ها می‌دهد. شرکت کنندگان در این بازی باید رازها و زشت‌ترین اعمال زندگی خود را با صدای بلند به رقبای خود بگویند! بازی با هدف تفنن و سرگرمی آغاز می‌شود و با دلخوری های عجیبی نیمه کاره می ماند. اینجاست که نویسنده به صورت عیانی این جمله را در ضمیر خواننده‌اش فریاد می‌کشد: «هر کس چیزی برای پنهان کردن دارد!» ابتکاراتی این چنین توسط نویسنده در خلق لحظات آنی، به خواننده فرصت استراحت هایی کوتاه ولی موثر را می دهند . بله، سرک کشیدن به زندگی غریبه ها بسیار سرگرم کننده است.

هالیدی در «وایولت» با بهره گیری از تمام امکاناتی که دارد، توانسته است خواننده را همسفر خود کند. جنس داستان به خاطر ژانرش، یعتی تریلر روانشناسانه، بسیار پرکشش است اما نکته اینجاست که فقط ذات هیجانی ژانر باعث جذابیت آن نشده است. دنیای کمتر شناخته شده موجود در رمان و ایجاد زمینه های آشنایی مخاطب کتاب با آیین و رسوم ملل گوناگون نیز در این امر بسیار موثر است. چنین هوشمندی از سوی نویسنده باعث می شود که چنان مناظر و لحظات نابی به سرعت از جلوی دیدگان خواننده بگذرد که شاید هیچگاه تا پایان عمر فرصتی برای تجربه زیستی اش نیابد. مگر چند نفر در همین ایران خودمان وجود دارد که توانسته است به عنوان گردشگر تجربه سفر به کشوری چون مغولستان را پیدا کند.

داستان با پیشرفت خود اطلاعات را به صورت قطر چکانی به خواننده‌اش می‌دهد ولی او را در اندازه‌ای وسیع دچار دلهره و اضطراب می‌کند ولی نه آن‌قدر که او را از نفس بیاندازد، زیاده روی در بوجود آوردن ترس و دلهره می‌تواند عاملی بازدارنده برای دنبال‌کردن رمان از سوی مخاطبش باشد ولی هالیدی با هوشمندی از آن عبور کرده است. او توانسته بی‌هیچ شلختگی با ماجرایی دارای چفت و بست مناسب از تمام فراز و فرودها و لحظات شوک آور به خوبی بیرون بیاید.

جدای از بحث دلهره، جنبه های روانشناسانه رمان نیز در موفقیت آن بسیار موثر است. هالیدی توانسته است با اطلاعات محدودی که از شخصیت ها و وضعیت خانوادگی آنها ارائه می دهد، علل رفتارهای روان پریشانه آنها را به خوبی برای خواننده خود توجیه کند. از سوی دیگر هوشمندی نویسنده از استفاده از ابزار ایمیل برای معرفی شخصیت کری اولا باعث ایجاد زمینه ای برای به روز بودن داستان با بهره گیری مناسب روایی از فضای مجازی و مسئله عدم امنیت آن شده و دوم اینکه موفق شده تا بدون حجیم نمودن رمان خود، ضمن نزدیک شدن به دیگر کاراکتر اصلی داستان، او را به خوبی به خواننده اش معرفی کند.

هالیدی با هنرمندی بسیار با حفظ فاصله اش از شخصیت اصلی و حتی فرعی داستان در ایجاد حس بی طرفی در خواننده بسیار خوب عمل کرده است و با شیوه نگارش خود از ابتدای رمان مدام به او هشدار می‌دهد: «از قضاوت شتابزده بپرهیز.» قصه چنان پیش می رود که علیرغم جرمهای آشکار شخصیت اصلی داستان، باز هم مخاطب او را قضاوت نمی کند و نگاهی منطق مدار به اعمال او دارد.

نکته بعدی در خصوص این‌کتاب، ترجمه آن است. بی شک ما در وایولت با رمانی کاملا زنانه طرف هستیم برای همین کار مترجم به عنوان یک مرد، برای نزدیک شدن به شخصیت ها بسیار مشکل بوده است که به نظر به خوبی از عهده آن برآمده است. دیگر اینکه در کتاب آنقدر با ترجمه سلیس و روانی روبرو می شویم که گاهی فراموش می کنیم با رمانی از زبان دیگر روبرو هستیم. مترجم، «حسین مسعودی آشتیانی» با مهارت توانسته است ضمن حفظ ریتم متغیر داستان که از قواعد ژانر آن است، متنی جذاب و خواندنی را به خواننده خود ارائه دهد.

هنر هالیدی در«وایولت» این است که بدون آنکه گوش خواننده امروزی را از پند و اندرزهای مرسوم پر کند و او را به صورت گل درشتی نصیحت کند، با امکانات وسیع داستانی و عبور مناسب از برخی خط قرمزها، بی هیچ ادعایی به او درس زندگی دهد و تجربه گرانقدری را به صورتی تقریبا رایگان در اختیار او بگذارد. این‌که: با غریبه ها دوستی نکن!

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...