سنگ صبور | آرمان ملی


رمان «آقادار» چهارمین کتاب داستانی‌ مریم سمیع‌زادگان است. «آقادار» روایت مردمانی است در یک برهه تاریخی خاص که برای همیشه در حافظه تاریخی این سرزمین مانده است. مخاطب، این تاریخ را با چرخاندن پیچ رادیوی ملاسلیمان می‌شنود و بلافاصله جرقه‌اش در ذهن خواننده زده می‌شود. جشن‌های دوهزاروپانصدساله، صدای فریدون فروغی، برف سنگین و سرمای وحشتناک سال هزارو‌سیصدوپنجاه که با خودش عجیب­ترین سرمای آن سالیان را آورد و در تاریخ ماندگار شد.

نقد آقادار مریم سمیع‌زادگان

اما داستان اصلی این رمان به زندگی پیرمردی سالخورده به نام ملاسلیمان می‌پردازد. ملاسلیمان متولی امامزاده‌ای است که در صحن خودش درخت چنار بزرگی دارد و مردم آن اطراف به‌شدت به این درخت اعتقاد دارند. به‌طوری‌که درخت را واسطه بین خودشان و امامزاده می‌کنند و امامزاده هم حرمت درخت را نگاه می‌دارد و آنها را دست خالی بازنمی‌گرداند و حاجت‌روا می‌شوند، به‌خاطر همین هم شاخه‌های درخت پر از تریشه پارچه‌های سبز و سفید است. تریشه‌هایی که هر کدام با هزاران امید و آرزو به درخت بسته شده‌اند. در باورهای مردمان ایران باستان درختان چنار و سرو اهمیت ویژه­‌ای داشته‌اند. نقل شده است که در دربار پادشاهان هخامنشی، درخت چنار از تقدس ویژه‌­ای برخوردار بوده و در خوابگاه پادشاه، چنار زرینی نگهداری می‌شده و گویی دستیابی به این چنار به معنای دستیابی به سلطنت بوده است. معمولا درختان در ایران به‌واسطه امر دیگری مقدس شمرده می‌شوند. درختان معمولا نام نظرکرده بر خود دارند و قرابت آن با یک امامزاده از شایع­ترین انواع آن است. به‌عنوان مثال در جام نیشابور، قبر شیخ احمد جام در جوار انجیر کوهی کهنسالی است که مردم برگ و میوه آن را به تبرک می‌برند.

در رمان «آقادار»، پیرمرد متولی یعنی ملاسلیمان تنهاست و در این تنهایی دایما به نشخوار خاطراتی می‌پردازد که از زندگی با زنش، جواهر دارد. نشخوار خاطراتی که هر کدامشان غم و اندوهی را برای پیرمرد زنده می‌کند. جواهری که او هیچ‌وقت درک نکرده و زنانگی‌اش را ندیده و دائما او را سرکوب کرده است. بعد هم برایش کلی حدیث و آیه ردیف کرده که اگر این­ کار را بکنی چه می‌شود و چه نمی‌شود. زنی که او همیشه نادیده‌­اش گرفته است. خنده­‌ها و گریه‌­هایش را ندیده و نشنیده! اما یک روز جواهر غیبش می‌زند! به کجا؟ هیچ‌کس نمی‌داند. ملاسلیمان خودش می‌گوید یک روز صبح که از خواب بیدار شدم و دیدم جواهر غیبش زده است. به همین راحتی! توی روستا، پشت سر ملا می‌گویند که زنش را کشته و ته باغ، دفنش کرده است. اصلا به‌خاطر همین هم، ملا گاهی می‌رود ته باغ و گریه می‌کند.

در سیر رمان هر کدام از زواری که به امامزاده می‌آیند تا حاجت بگیرند، قصه‌ای برای گفتن دارند و پیرمرد سنگ صبور همه زوار است و با دقت به حرف‌های آنها گوش می‌دهد. شخصیت‌هایی در رمان وجود دارد که به خوبی پرداخت شده‌اند از ننه ریحان تا عالم، زنی که اهالی روستا، پشت سرش حرف­­های خوبی نمی­زنند! اما نکته مهم و قابل تامل این است که مخاطب با این شخصیت‌ها به خوبی ارتباط می‌گیرد و داستان رمان را پیش می‌برند.

از دیگر نکات قابل تامل در این رمان، پررنگ‌بودن عنصر قصه است و مخاطب متوجه می‌شود که با نویسنده‌ای قصه­‌گو مواجه است. قصه­‌ای که باعث می‌شود خواننده، رمان را تا آخر بخواند و بعد از مدت‌ها گاهی به ملاسلیمان فکر کند و به تنهایی ملال‌انگیز ننه ریحان و لوندی­های عالم! فضاسازی‌های این رمان چشم­گیر است و سراسر رمان پر از بوی گردوی تازه و عطر گلابی که شاه همه میوه­‌هاست و مزه نان و ریحان و پنیر است! گویی وقتی ملا، قاشق قاشق کته توی بشقاب می‌ریزد و بعد یک تکه ماهی روی کته شفته می‌گذارد، بلافاصله بوی کته و ماهی همه‌جا می‌پیچد! یا تنهایی بسیار زیادی که گریبان پیرمرد را گرفته و دست از سرش برنمی‌دارد. همه‌جا جواهر جوان و زیبا را می‌بیند با گیس‌های بافته که یک گل محمدی لای آن‌ همه مو، گذاشته و به ملا گلایه می‌کند و می‌گوید مثل اینکه یادت رفته من زنت هستم و شاگردت نیستم که به من درس بدهی!

رمان «آقادار» رمانی است که تنهایی انسان را گوشزد می‌‌کند. انسان‌هایی که پر از تنهایی، فقر، آرزوهای ریز و درشت و... هستند و همه اینها گلوی این انسان را فشار می‌دهد. مگر زندگی واقعی چیزی غیر از این است؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...