فرزندان هیزم‌شکنی فقیر، به نام تیل‌تیل و میتیل... در شب عید نوئل چراغانی کاخ همسایه را بی‌رشک و حسد تماشا کنند... کافی است دانه‌ی الماس را به آهستگی بچرخانند تا روح اشیا و جانوران را که از چشم افراد گیج پنهان می‌مانند، ببینند... به درون «کاخ شب» راه می‌یابند... نخستین منزل «سرزمین خاطرات» است... در «قلمرو آینده» با کودکانی که در آینده باید زاده شوند، آشنا می‌گردند...


پرنده‌ی آبی [L’Oiseau bleu] قصه‌ی پریان در شش پرده و دوازده صحنه، اثر موریس مترلینگ1 (1862-1949)، شاعر و نویسنده‌ی بلژیکی فرانسوی‌زبان که در 1908 در مسکو و در دوم مارس 1911 در فرانسه نمایش داده شد.
یگانه مایه‌ی شادمانی فرزندان هیزم‌شکنی فقیر، به نام تیل‌تیل و میتیل، در شب عید نوئل، این است که چراغانی کاخ همسایه را بی‌رشک و حسد تماشا کنند. فرشته‌ای بر آنها ظاهر می‌شود و به جستجوی پرنده‌ی آبی، که پیک خوشبختی است، هدایتشان می‌کند؛ این فرشته‌، دانه‌ی الماسی جادویی به کودکان می‌دهد: کافی است دانه‌ی الماس را به آهستگی بچرخانند تا روح اشیا و جانوران، یعنی نفوس غیبی را که از چشم افراد گیج پنهان می‌مانند، ببینند.

پرنده‌ی آبی [L’Oiseau bleu]  موریس مترلینگ

کلبه‌ی محقر دگرسان می‌شود. چون دانه‌ی الماس را در جهت عکس بچرخانند، نفوس به اشیا بازمی‌گردند؛ اما نفوسی هم هستند که فرصت بازپیوستن به اشیا را ندارند، چون کودکان در چرخاندن و واچرخاندن شتاب فراوان می‌کنند: این نفوس عبارتند از: روشنایی، آب، نان، آتش، قند، شیر، ماده ‌گربه و سگ که در راه سفر همراه آنان خواهند بود. میتیل و تیل‌تیل لباس‌های جادویی را از نو به بر کرده‌اند. نخستین منزل «سرزمین خاطرات» است که در آن پدربزرگ و مادربزرگ و برادران کوچک در گذشته‌ی خود را بازمی‌بینند؛ زیرا مردگان هم زندگی می‌کنند؛ آنان تنها به خواب رفته‌اند و هربار که زندگان آنان را به یاد می‌آورند بیدار می‌شوند: این راز ساده‌ای است که آدمیان از آن بی‌خبرند.

سپس به درون «کاخ شب» راه می‌یابند که پر از عجایب است؛ سرانجام در دل جنگلی‌اند که در آن به تحریک ماده‌گربه «درختان -که دانه‌ی الماس به آنها چهره و آوا ارزانی داشته- و جانورانی که به کمکشان آمده‌اند می‌کوشند تا تیل‌تیل را بکشند؛ لیکن فداکاری سگ تیل‌تیل نجاتش می‌دهد. جستجوی «پرنده‌ آبی» در «باغستان خوشبختی‌ها» ادامه می‌یابد؛ در جایی که همه‌ی بهروزی‌ها، از بزرگترین تا ساده‌ترینشان، دست می‌دهد. تیل‌تیل و میتیل، در «قلمرو آینده» با کودکان آبی‌رنگ، کودکانی که در آینده باید زاده شوند، آشنا می‌گردند؛ هرکودکی در این قلمرو خود را برای آن زندگی که باید بر روی خاک بکند آماده می‌سازد. چون میتیل و تیل‌تیل صبحگاهان به ندای مادرشان با ذهنی هنوز مملو از مکاشفه‌های حیرت‌انگیز، بیدار می‌شوند، زن همسایه سر می‌رسد و از تیل‌تیل می‌خواهد که پرنده‌اش را برای دختر بیمارش به او قرض بدهد. تیل‌تیل این کار را می‌کند، ولی در همین هنگام است که پی می‌برد پرنده آبی‌رنگ بوده و او بیهوده در سفر دراز خویش آن را می‌جسته است. دخترک همسایه شفا می‌یابد.

این قصه‌ی پریان از مایه‌های افسانه‌ای سنتی که با تفننی آزاد گردآمده و تازگی و طراوت یافته‌اند و همچنین از تمثیل‌هایی رمزی ساخته و پرداخته شده است که چه‌بسا معنای آنها اندکی زیاده روشن است، لیکن بیانگر آن حس خوش‌بینی‌اند که ویژگی «طرز و شیوه‌ی» دوم موریس مترلینک است. این قصه طرحی است معرکه برای به‌صحنه‌آوردن نمایشی پریانی؛ و موفقیت آن،‌ به ویژه در کشورهای آنگلوساکسون‌، از همین ناشی شده است. مترلینگ، آزاد و فارغ از آن بدبینی که از سمبولیسم به ارث برده بود؛ در این قصه، اعتماد خویش را نسبت به زندگی و اطمینان نفس خود را در قبال مرگ بیان می‌کند.

احمد سمیعی (گیلانی) . فرهنگ آثار. سروش


1. Maurice Maeterlinck

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...