عصر روز گذشته نشست رونمایی از کتاب «شکرستان و زهرستان» نوشته عبدالحسین ساسان با حضور نویسنده، محسن رنانی و حجت میرزایی در خانه اندیشمندانه علوم انسانی برگزار شد.

شکرستان و زهرستان» نوشته عبدالحسین ساسان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از شرق؛ در ابتدای این نشست حجت میرزایی، استاد دانشگاه و اقتصاددان با اشاره به دیباچه‌ای که دکتر ساسان سه دهه پیش در کتاب یکی از استادان دانشگاه اصفهان نگاشته بود، گفت: دکتر ساسان در این دیباچه نوشتن کتاب در این سرزمین را همچون برآمدن اژدها امری کمیاب و نادر توصیف کرده که کاری از جنس اسطوره است. نوشتن آثار ارزشمند نه فقط به‌مثابه پژوهیدن و اندیشه‌ورزی و گشایش دریچه‌ای نو برای گفت‌وگو بلکه به‌منزله خلق و آفرینش جهانی تازه و فضایی باز برای زیستن درخور ستایش و قدردانی است. او ادامه داد: جناب ساسان از چهار دهه پیش مشوق و برانگیزاننده چنین آفرینش‌ها و نوآوری‌هایی بودند و مهم‌تر از آن حمیت و همتی بی‌مانند در بسط اقتصاد بخش عمومی و اقتصاد سیاسی و اقتصاد اجتماعی در دهه 70 در دانشگاه اصفهان انجام دادند و به آفرینش واژگان فارسی از منظر واژگان اقتصادی کمک بزرگی کردند. این استاد دانشگاه یادآوری کرد: توسعه برخلاف فضای هیجانی پس از جنگ جهانی دوم آخر آرزومندی و خیال‌پردازی برای سیاست‌گذاران و اندیشمندان کشورهای جامانده نبود، بلکه توسعه در دیدگان کسانی پایان آرزومندی و مهر خاتمیت بر تلاش‌های جمعی برای بهترشدن و برای گروهی یک فریب بزرگ همراه با خنثی‌سازی آرمان‌هایی تاریخی چون استقلال، عدالت و آزادی بود و در منصفانه‌ترین برداشت وضعیتی دوگانه همراه با خلق و ویرانگری ارزش‌ها بود.

میرزایی با بیان اینکه تا امروز این داوری‌های گوناگون و بسیار پردامنه و متنوع همچنان ادامه دارد، گفت: ما در این سرزمین بی‌آنکه اشرافی تاریخی و فراگیر بر این روند تحولی درون‌گفتمانی دنیای جدید یا مبانی و بنیان‌های این دیدگاه‌ها بیابیم، همچون نابینایی در تاریکی دستی بر گوشه‌ای از اندام فیل کشیده‌ایم و توسعه را تک‌ساحتی و جزئی‌نگری توصیف یا تحلیل کرده‌ایم. او کتاب شکرستان و زهرستان را نگاهی فرازین بر این گفت‌وگوها و معرفی دریچه‌ای تازه برای نگریستن به دنیا و زندگی توصیف کرد؛ نگاهی که مسئله اصلی را توسعه‌یافته بودن یا نبودن نمی‌داند. این استاد دانشگاه معتقد است مسئله این است که در شکرستان بودن یا در زهرستان زیستن؛ و صد البته که شکرستان یا زهرستان را خود می‌سازیم و هدیه و موهبت یا جام زهری نیست که کسی از بیرون در کام ما ریخته باشد. شکرستان در هر سرزمین با هر سطحی از توسعه قابل خلق و آفرینش است. شکرستان دستاورد و پیامدهای نهادهای اجتماعی و اقتصادی از کلان‌نهادها تا نهادهای خرد است که در مسیر فرازش یا تکامل اجتماعی یا بلوغ همگانی آفریده‌ایم و فرصت کامرانی یا ناکامرانی را برای بشر فراهم می‌کند. به گفته میرزایی با نگاه «ساسان» همه ما کنشگران اجتماعی و اندیشه‌ورزان نیک‌اندیش و تحول‌گرا دست از جاه‌طلبی و بلندپروازی برداریم و در ساختن شکرستان‌هایی اگرچه با جغرافیای یک کلاس درس یا یک اداره و برزن بکوشیم. گواهی می‌دهم 40 سال پیش و در زمان جوانی «ساسان» آنچه او در خشت خام می‌دید، بسیاری از بزرگان نمی‌دیدند.

نگاهی که بیشتر محرومان را می‌دید
در ادامه این نشست عبدالحسین ساسان، نویسنده کتاب، با خواندن شعری از حافظ (طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند/ و از تحسر دست بر سر می‌زند مسکین مگس) گفت: بدون اینکه بخواهم یا سعی کنم این شعر حافظ را حفظ و به خاطر سپردم، بارها دیدم که این شعر در روزگاران مختلف تجلی می‌کند. من در محیطی بزرگ شدم که همه از تحسر دست بر سر می‌زدند و از بچگی نگاهی که بر من غلبه داشت نگاهی بود که بیشتر محرومان را می‌دید. شاید مظاهری از کامرانی در مقابل دیدگان من بود و من آن را نمی‌دیدم. چرا؟ نمی‌دانم. یک روز در کودکی در خیابان خاقانی اصفهان که امروز مرکز بوتیک‌های این شهر است میهمان بودیم. چند دختر فقیر از خانه‌ای قدیمی بیرون آمدند. انگار سرایدار خانه ارامنه بودند و من دیگر از شدت بغض و ناراحتی نتوانستم به میهمانی بروم. تصاویری که می‌دیدم پر از بغض و ناراحتی جامعه‌ای بود که همیشه گرفتار بود و تصویری که از جوامع دیگر می‌رسید طوطیانی بود که کامرانی می‌کردند.

این سؤال برای من وجود داشت؛ دلیل این تفاوت‌ها چیست؟ اینکه چرا هرچه در آن زمان در شهر خودم می‌دیدم فقر بود و مرگ و گرفتاری و آن سو حصیر دیگری. آیا نمی‌شود کاری کرد. پاسخ محیط و خانواده به این پرسش من مرا شکنجه و آزار می‌داد. پاسخ این بود ما مسلمانان در دنیا باید زجر بکشیم تا در دنیای دیگری سعادتمند شویم. این پاسخ، من را قانع نمی‌کرد و حتی تا سرحد جنون آزار می‌داد. چرا کشور من در میان کشورهای عقب‌مانده جهان بود؟ برای من که یک جوان مذهبی از یک خانواده مذهبی بودم هضم چنین موضوعی سخت بود و برای همین به اقتصاد روی آوردم تا جواب این را بیابم که چرا عقب افتاده‌ایم و نمی‌توانیم در شکرستان رشد کنیم و چرا شکرستان‌هایمان به زهرستان‌ها تبدیل شده‌اند؟ او در ادامه به نگاه دو اقتصاددان (فردریش هایک و جان کینز) اشاره می‌کند و می‌گوید: زمانی که کینز از دنیا می‌رود، هایک می‌گوید جهان ما بدون کینز فقیر، گرفتار و نابسامان خواهد بود یا در مراسمی هنری جمله‌ای دارد که می‌گوید به سلامتی اقتصاددان‌ها که اگر در جهان نبودند، جهان دچار فقر و تاریکی می‌شد. اقتصاددان‌هایی مانند کینز و هایک جهان را روشن کردند و شکرستان‌ها را گسترش دادند.

او معتقد است داروی تمام دردها دارویی است که اقتصاد تجویز می‌کند و سایر درمان‌هایی که در حوزه‌های مختلف و سیاست‌مداران تجویز می‌کنند، ماده‌ اصلی‌اش همان است که اقتصاددان‌ها بر آن تأکید می‌کنند و آن دارو، آزادی است؛ آزادی اقتصادی همه محاسبات را بر هم می‌زند. این دو اقتصاددان بر آزادی اقتصادی اختلاف‌ نظر ندارند، زیرا کینز معتقد بود اقتصاد آزاد هم بیمار می‌شود که در آن زمان دولت می‌تواند نقش پزشک را ایفا کند اما هایک معتقد بود در این زمان هم دولت‌ها حق ورود ندارند و نباید آزادی اقتصاد را در این بزنگاه‌ها نیز نفی کرد و مخالف مداخله دولت بود. من در این زمینه حق را به کنیز می‌دهم و آزادی هایک در زمان‌های نقاهت اقتصادی خوب جواب نمی‌دهد.

دیواری جز آزادی...
ساسان، نویسنده کتاب شکرستان و زهرستان، دانش‌های اجتماعی و اقتصادی را مایه برکت و خیر به جوامع توصیف می‌کند و می‌گوید اگر دانشمندان اجتماعی نبودند، با تلاش‌ها و مبارزات آنها شرایط برای شکوفایی دانش‌های دیگر، هنر و... فراهم نمی‌شد. او آزمایشگاه اقتصاد را تاریخ می‌داند و به نقل ویل دورانت می‌گوید تاریخ، آزمایشگاه دانش‌های اجتماعی است. در تاریخ دیده‌ایم جوامعی که به دلیل قبض و بسط اقتصادی دوره‌ای پول جمع کرده‌اند، معمولا مورد شورش و طمع دیگران قرار گرفتند. جنگ، آدم‌کشی و انقلاب‌ها در تاریخ ریشه‌های مشابهی دارند؛ کارگران ناراضی که به دنبال عدالت هستند.

او با اشاره به اینکه باید راهکاری پیدا کنیم که آزادی در کنار عدالت قرار گیرد و این دو با هم آشتی کنند گفت: با وجود آنکه ما امروز جزء 5 کشور دنیا هستیم که دارای بهترین منابع طبیعی و نیروی انسانی هستیم، برای 60 درصد مردممان زهرستان ساخته‌ایم. جهان ما پر از ثروت است و این ثروت جوشش می‌کند و ما نمی‌توانیم مانع این جوشش شویم. پس باید به دنبال راهکاری برای تحقق عدالت باشیم. نمی‌توان با ثروت مبارزه کرد.

‌کتابی با بوی عطر ایرانی
در ادامه محسن رنانی اقتصاددان نیز که به صورت مجازی در این جلسه حضور داشت درباره کتاب شکرستان و زهرستان گفت: بخش اول و دوم این کتاب، جوشیده از دل نویسنده است و ما با یک نظریه بومی روبه‌رو هستیم که از دل ادبیات کهن ما، اقتصاد توسعه را بیرون کشیده. این واژه‌سازی‌های نو می‌تواند آن دسته از سیاست‌مداران را که با توسعه در تضاد هستند با این واژه آشنا کنند. توسعه یعنی هنر افزایش مهارت حل مسئله بدون خشونت در یک نظام اجتماعی. در این کتاب مفهوم توسعه با ادبیات توضیح داده شده است. این محصول جدید عطر دارد، یک عطر ایرانی. او اندیشمندی است که به مرز خلاقیت و طرح ایده و تئوری رسیده است. ما باید اجازه بدهیم اندیشه اندیشمندان ما دم بکشد و عطر خلاقیت پیدا کند. ده‌ها سال برای این کار زمان لازم است. این اتفاق برای دکتر ساسان افتاده است که با تلاش‌های خود وی این اتفاق رخ داده. شرایط جامعه او را به این سمت نبرده در حالی که در دنیا می‌بینیم تلاش می‌کنند اندیشمندانشان به مرز خلق و خلاقیت برسند. در پاریس اتاق لویی پاستور همچنان سر جای خودش است. مستخدم هر روز آن را نظافت می‌کند. به این دلیل که اگر دانشجویی به این اتاق نگاه کند آرزوهایش شکل بگیرد و افقی برای او نمودار شود. اما اینجا می‌بینیم که بسیاری از استادان ما که در مسیر خلاقیت هستند تعلیق می‌شوند یا قراردادهایشان تمدید نمی‌شود. در دو سال اخیر بسیاری از چنین اتفاق‌هایی برای بسیاری از استادان نخبه و خلاق ما که می‌توانستند 10 سال دیگر به مرز خلق برسند، افتاده است.

رنانی معتقد است علمی زنده است که بتواند به حل مسئله کمک کند؛ نظام علمی‌ای که به تولید کتاب ختم نشود، نظام علمی زنده نیست؛ نظام علمی زنده نیاز به گردش اندیشه دارد. شرط توسعه، مهارت دیالوگ‌ و پیداکردن راه‌حلی در بحران‌هاست. او معتقد است در بسیاری از رشته‌ها دانشمندانی نداریم که به مرز خلاقیت و تئوری‌پردازی رسیده باشند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...