جنگل سرسبز و زیبا، دشت پهناور و بی‌انتها و دریای آبی و رویایی همیشه الهام‌بخشی بی‌نظیر برای اعتلای آدمی خواهند بود و انسان از کودکی تا بزرگسالی در رابطه با این طبیعت باشکوه است که می‌تواند فردیت خود را بسازد و تعریف کند. این سطرها را باید جان کلام کتاب «کودکی را دریابیم»‌ [The ecology of imagination in childhood] دانست که در آن ادیت کاب [Edith Cobb] با بیست سال پژوهش مستمر و کار میدانی گسترده با کودکان بر اهمیت تجربه و درک کودک از طبیعت تاکید دارد.

کودکی را دریابیم»‌ [The ecology of imagination in childhood

به باور کاب انسان نیاز ذاتی به درک طبیعت دارد و کلید اصلی رسیدن به سلامت ذهنی و روانی در دست خیال ذاتی و خودانگیخته دوران کودکی هم به عنوان شکلی از یادگیری و هم به عنوان یکی از نیروهای سازمان‌دهنده دستگاه عصبی ادراکی است.

از نگاه کاب همپوشانی انرژی عصبی و نظام انرژی طبیعت در سطح وحدتی بوم‌شناسانه بر هم منطبق می‌شوند، جایی که مناسبات زمانی و فضایی اهمیت اعلایی در حرکت به سوی سازمان‌دهی فرم و معنا دارند. در این رفتار دستگاه عصبی ما می‌توانیم مرتبه آغازین رفتار فرم‌آفرینی را ببینیم که آفریده‌های فرمی آن در هنر، زیباشناختی محسوب می‌شوند. هنر اما تنها با نظم‌دهی بعدی به مصالح طبیعت تبدیل به هنر می‌شود که در این راه معنای خود طبیعت را استعلا می‌بخشد. با استعلای معنای طبیعت، نقوش هنری می‌توانند معنا را تغییر دهند و از راه کلام یا غیرکلامی ارزش روابط ادراکی ما با طبیعت و جهان را بالا ببرد. و این توانایی انسان برای حفظ انعطاف‌پذیری ادراک و اندیشه هدیه دوران کودکی به انسان است.

کاب تصریح می‌کند کودک بین تصویرش از جهان و تصویرش از بدن خود وحدتی برقرار می‌کند تا بداند کیست و کجاست و این تلاش شاعرانه و کوشش تکاملی ادراکات و احساسات کودک را به اندیشه‌ها و تفکرات والا می‌رساند. شباهت کودک و شاعر راهنمای ارزشمندی برای پیشبرد یادگیری و رشد شخصیت غنی و کامل است. در ادراکات خلاقانه شاعر و کودک به خود زیست‌شناسی اندیشه نزدیکیم؛ در واقع، به بوم‌شناسی خیال، که در آن انرژی‌های طبیعت و انرژی‌های بدن و ذهن، به عنوان یک واحد و یک اکوسیستم، در تلاشی دوسویه برای سازگاری یافتن با طبیعت، با فرهنگ و با جوامعی که انسان در حین مجسم‌سازی فرهنگ پدید آورده ترکیب می‌شوند.

به نظر کاب در کودکی اساس فرایند شناخت شاعرانه است، چرا که به معنایی زایشی غنایی، ریتمیک و سازنده است: نوعی تلفیق حسی خود با محیط، که در انتظار بیان‌گری زبانی است. کودک در این لحظات می‌داند که جهان خود را می‌سازد و این که بدن او یک وسیله بی‌همتا است، جایی که قدرت‌های طبیعت و ذات بشر به هم می‌رسند. همچنین کاب تمام نوآوری‌های فرهنگی را از تکانه‌ای ناشی می‌داند که بازی را در حین رشد دوره رشد و تکمیل فرم زیستی در کودکی ایجاد می‌کند و معتقد است با فهم بازی دوره کودکی راهی به یک معرفت‌شناسی می‌یابیم که تلاش انسان برای استعلای خویشتن را یک کارکرد بقا می‌داند.
مطالعات پیگیر و مستمر ادیت کاب در زندگینامه‌های انسانهای پیشرو هم نشان می‌دهد که همه آنها کودکی پرمحتوا و سرشاری از رابطه با طبیعت داشته‌اند و حتی وقتی مانند هلن کلر از بعضی توانایی‌ها و حس‌ها محروم بوده‌اند با کمک دیگر احساسات خویش توانسته‌اند لحظاتی دل‌انگیز از رابطه‌ای صمیمی بین خود و طبیعت پدید آورند که حتی در هفتاد سالگی آنها را به شش سالگی پیوند دهد و همواره یادآور شود که انسان جزوی از طبیعت است.

کاب از حس کیهانی کودک در مراحل آغازین زندگی ستایش می‌کند که با همکاری و رابطه دوسویه با طبیعت دست‌یافتنی می‌شود و با آن یادگیری، خیال، و فرایند تکامل با هم در رشد شخصی کودک همراهی خواهند کرد. حسی که با توجه به آن می‌توان روش‌های شفابخش تازه‌ای ساخت که راه را بر شیوه‌های یادگیری تازه بگشایند و به تعبیر جان کیتس شاعر خردمند دره جان‌پروری بسازند.

کتاب «کودکی را دریابیم» (متن کامل «بوم‌شناسی خیال در کودکی») با ترجمه سید محمد بهروز به عنوان نهمین جلد از مجموعه کتاب‌های «کودک و تجربه طبیعت» توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...