جمال‌الدین اکرمی از انتشار دو اثر خود به صورت دوزبانه (فارسی- سوئدی) خبر داد و گفت: «پسری که از پنجره بیرون را تماشا می‌کرد» و «ایلیای کوچک» دو کتابی هستند که به تازگی برای کودکان ایرانی ساکن سوئد در استکهلم منتشر شده‌اند.

پسری که از پنجره بیرون را تماشا می‌کرد ایلیای کوچک

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این شاعر و نویسنده با اعلام این خبر، گفت: کتاب «پسری که از پنجره بیرون را تماشا می‌کرد» توسط اعظم ترشیزی تصویرگری شده و کتایون کشاورزی نیز آن را به سوئدی ترجمه کرده‌ است. این کتاب درباره دختری به نام الیکاست که تازه به روستایی در شمال ایران آمده و می‌خواهد با پسری به نام رایکا که پشت پنجره است، دوست شود. اصرار او برای پایین‌آمدن پسرک و بازی با او به جایی نمی‌رسد و رایکا هر بار بهانه می‌آورد. الیکا سرانجام خودش به دیدار رایکا می‌رود تا با هم کتاب بخوانند. آن‌جاست که درمی‌یابد پسرک روی صندلی چرخ‌دار نشسته و از پنجره بیرون را تماشا می‌کند.

اکرمی سپس گفت: کتاب «ایلیای کوچک» هم که توسط مهکامه شعبانی تصویرگری شده و رباب محب آن را به زبان سوئدی ترجمه کرده، درباره پسری است که با مادربزرگش زندگی می‌کند و هر بار برای او هدیه‌ای می‌آورد. آخرین هدیه او بچه گربه‌ای است که ایلیا می‌خواهد نشان مادربزرگ بدهد، اما متوجه می‌شود مادربزرگ سرگرم گفت‌وگو با مردی سراپا سیاه‌پوش است که می‌خواهد مادربزرگ را برای همیشه با خودش ببرد. مادربزرگ پیشنهاد مرد سیاه‌پوش را می‌پذیرد، به شرطی که تا هفته بعد بتواند بافتن ژاکت ایلیا را تمام کند. ایلیا که پشت گل‌های آفتابگردان پنهان شده، به فکر فرو می‌رود. تلاش او و بچه گربه‌اش برای جلوگیری از سفر مادربزرگ ادامه ماجراهای این کتاب را رقم می‌زند.

بر اساس این گزارش‌، غیر از این دو کتاب که به گروه سنی سال‌های آخر دبستان تعلق دارد، پیش‌تر آثار دیگری از جمال اکرمی نیز به سایر زبان‌های دنیا ترجمه و منتشر شده که «عمونوروز» (کانادا)؛ «مرغ مهاجر» و «زربال» (کره جنوبی)؛ «دختر- پرنده و چشم‌هایش» (کره جنوبی و تایوان)؛ «روباه دم‌بریده» (فرانسه و کتاب‌های درسی اسپانیا) و رمان «چهل‌تکه» (ترکیه) از آن جمله‌اند.

او سال‌ها به عنوان مدرس هنر مشغول به کار بوده و همزمان به کار نوشتن نیز پرداخته است. جایزه‌ کتاب سال رشد، کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتاب سال کانون پرورش فکری، کتاب سال شهید غنی‌پور، جایزه‌ پرنده‌ آبی، جایزه‌ جشنواره‌ «کودکان جنگ»، کتاب برگزیده‌ جشنواره‌ دانش‌آموزی «دانایی- توانایی» و راهیابی به کتابخانه‌ مونیخ از جمله موفقیت‌های این فعال عرصه هنر و ادبیات کودک و نوجوان است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...