مجموعه داستان «باد مرگ» نوشته سروش مظفرمقدم توسط نشر مانیا هنر به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

باد مرگ  سروش مظفرمقدم

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نویسنده این اثر با بیان این‌که کتاب «باد مرگ» شامل هشت داستان بلند در تم‌های وهمی، معمایی و تاریخی است، گفت: دو داستان «شب شکسته» و «باغ سایه‌ها»؛ داستان‌های بلند و به‌هم‌پیوسته این مجموعه هستند که راجع به نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار نوشته شده است و بخش‌های گُمی از تاریخ در این دو داستان مطرح می‌شود.

مظفرمقدم ادامه داد: در داستان «باغ سایه‌ها» منجم هندی را داریم که توسط نادرشاه در جنگ کرنال در هند اسیر شده و بعد از این‌که سپاه سلطان‌ محمد گورکانی شکسته شد، این منجم هندی -‌که پیشتر پیش‌بینی شکست سلطان هند را می‌کرد- به اسارت نادر درمی‌آید. نادرشاه او را به دژ کلات در خراسان آورده و در آنجا نگه می‌دارد. در واقع این منجم است که داستان را تعریف می‌کند و تداعی‌های او از لحظه فتح هند تا اتفاق‌هایی که برای سلطان‌ محمد رخ می‌دهد و ماجراهای عجیبی که در دربار نادرشاه به وقوع می‌پیوندد، در راستای رصد ستارگان و اجرام آسمانی و اتفاق‌هایی که آسمان را به زمین یعنی متافیزیک را به فیزیک وصل می‌کند.

وی با بیان اینکه داستان «شب شکسته» مکمل داستان «باغ سایه‌ها» است، توضیخ داد: این داستان لشکرکشی آقامحمدخان قاجار به خراسان، دستگیری و ازبین‌بردن شاهرخ‌میرزا، نواده‌ی نادر و اتفاق‌هایی که در این میان رخ می‌دهد را به تصویر می‌کشد. داستان از نمای یک دختر جوانِ کور که فرزند شاهرخ میرزاست و به اسارت به تهران آمده است، روایت می‌شود.

نویسنده کتاب «بادها و برگ‌ها» ادامه داد: داستان‌های دیگر این مجموعه بیشتر تم اجتماعی داشته و هرکدام برای خود ماجرایی دارند. برای مثال داستان بلند «سکوت جمجمه» به دوران دکتر مصدق و سرتیپ افشار توس در دهه 30 و بحث‌های آن دوران بازمی‌گردد. در داستان بلند «باد مرگ» که به دوران پیش از انقلاب بازمی‌گردد، زندگی پزشکی علم‌محور و علم‌گرا که به عنوان سپاهی‌دانش در روستایی مشغول خدمت است، به تصویر کشیده می‌شود. او -که به جز کاربرد علم به چیزی اعتقاد ندارد- درگیر مسایل پیجیده و عجیبی می‌شود. از روستایی چند فرسخ آن‌طرف‌تر پشت کوه عده‌ای می‌آیند و او را برای جمع‌وجورکردن پیرمردی که در حالت مرگ است، با خود می‌برند. پزشک جوان وقتی وارد آن فضا می‌شود، همه باورهایش فرو می‌ریزد و اتفاق‌هایی را تجربه می‌کند که در نهایت موجب می‌شود که تجدید نظر کلی درباره باورهایش داشته باشد. او اسرار مگویی را درباره زندگی و مرگ انسان درمی‌یابد و این اتفاق‌ها به شدت او را متحول می‌کند. این داستان شاید بلندترین و جذاب‌ترین داستان این مجموعه باشد.

این نویسنده اظهار کرد: داستان‌های «باد مرگ» را بین سال‌های 96 تا اواخر 98 نوشتم و کارهای مربوط به مجوز و چاپ و انتشار آن یک‌سال‌واندی به طول انجامید و در نهایت این کتاب در روزهای گذشته توسط نشر مانیا هنر؛ با مدیریت مازیار نیستانی به بازار آمد.

وی افزود: به‌شخصه این اثر را دوست دارم و فکر می‌کنم پخته‌ترین داستان‌هایم را در این مجموعه گنجانده‌ام و امیدوارم مورد قبول مخاطبان قرار بگیرد. سعی کردم در این مجموعه تنوع وجود داشته باشد؛ چه از حیث نثر، چه از لحاظ موضوعات داستانی و چه از لحاظ شخصیت‌پردازی. همچنین سعی داشتم نثر دقیق و شسته‌رُفته‌ای در کار داشته باشم و هر داستان را به شکل و شمایل خودش صیقل داده و پیرایش کنم که فکر می‌کنم تاحدی زیادی نیز توانستم موفق باشم.

سروش مظفرمقدم ادامه داد: بعد از سال 92 -که آخرین مجموعه داستانم با نام «بادها و برگ‌ها» توسط نشر افراز منتشر شده بود- کار داستانی دیگری منتشر نکرده بودم و امروز بعد از هشت سال این کار منتشر شده که فکر می‌کنم کار قابل دفاعی است و می‌توانم پشت کتابم بایستم و درباره داستان‌های آن صحبت کنم.

مجموعه داستان «باد مرگ» در 190 صفحه، در قطع رقعی و با جلد شومیز، از سوی نشر مانیا هنر به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...