نشست تجدد فکر شیعی در قم در دوره اول پهلوی | شرق


در ۱۵۰ سال گذشته درگیر نوعی زیست فکری و عملی دوگانه بوده‌ایم. در دوره صفویه تا اوایل قاجار، درگیر دعوای شیخی شیعی یا مسائل فکری صوفیه و مخالف آن بودیم و اصلا به غرب فکر نمی‌کردیم؛ اما در دوره اخیر، ذهنمان به‌گونه‌ای درگیر غرب بوده که هیچ بحث فقهی، کلامی یا اخباری نداریم که ناظر بر حرف‌های غرب باشد. این معضل هم در تفکر کلامی، هم در حوزه فقه و هم در مسائل اخلاقی وجود دارد. در زمان مشروطه شاید صد رساله درباره ماهیت مشروطه نوشته شد که اکثریت قریب به اتفاق آنها بر محور نفوذ اندیشه‌های سیاسی و اخلاقی غرب بود. ما همیشه یا غرب‌گرا بودیم یا غرب‌ستیز. در واقع مشروطه دعوای میان غرب‌گرایان و غرب‌ستیزان بود. گویی مشروطه پیروزی غرب‌گرایان و انقلاب اسلامی پیروزی غرب‌ستیزان بوده است.۴۰ سال است که درگیر غرب‌ستیزی هستیم و نمی‌توانیم از این چارچوب خارج شویم. در این میان وقتی بحث از اصلاح‌طلبی می‌کنیم، همیشه حرف‌های ما ناظر به نسبت میان تفکر ما و غرب است. بیشتر اصلاح‌طلبان و مخالفان آنها مطالب و مواضعشان ناظر به غرب است.

درباره احمد کسروی و غرب | رسول جعفریان

در صحبت از اصلاح مذهب و تجددطلبی باید از احمد کسروی نیز نام ببریم. ما کسروی را به‌عنوان فردی ضد شیعه می‌شناسیم که برای برخی یک تاریخ‌نویس است. کسروی با حکمی‌زاده دوست شده و این دو با هم تحولی را رقم زدند. کسروی در سال ۱۳۱۲ مجله «پیمان» را چاپ کرد. از نظر کسروی این نشریه یک نشریه اصلاحی بود. کسروی فارغ از اینکه مورخ باشد یا نه، از نظر اصلاحی، فردی طرفدار زندگی شرقی و کاملا غرب‌ستیز بود. دست‌کم در کتاب آیین که یکی از نخستین آثار اصلاحی اوست، اروپانگری را به‌شدت نکوهش می‌کند. کسروی معتقد است ما برای اصلاح جامعه خودمان باید از دام غرب نجات پیدا کنیم. او در این راستا کتاب «آیین» را در مخالفت با غرب نوشت و معتقد بود اروپا ریشه آسایش جهان را از بین می‌برد. در سال‌های ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ در قم نوعی تفکر مدافع دین و معنویت و ضد غرب به وجود آمد که در میان برخی از طلاب روشنفکر و اصلاح‌طلب جای زیادی پیدا کرد. این جریان با کسروی رفاقت داشت و مثل کسروی در تلاش بود نوعی خردگرایی شرقی بدون تصوف و عرفان ایجاد کند. پس از خروج رضاشاه از ایران آثار اصلاحی او به مرور از میان رفت. کسروی در اوایل کار خود موضع صریح درباره شیعه نمی‌گرفت، اما پس از رفتن رضاشاه وقتی احساس کرد قدرت علما در حال افزایش است در سال 1322 «شیعی‌گری» را نوشت. کتابی که به‌لحاظ استدلال بسیار سبک است. این مسئله سبب تحریک مخالفان وی شد. از او شکایت کردند و بعد هم در سال ۱۳۲۴ توسط فداییان اسلام ترور شد.

وقتی مجله «پیمان» در آذرماه ۱۳۱۲ در تهران منتشر شد، ۹ ماه بعد مجله‌ای شبیه به آن به‌نام مجله «همایون» در قم متولد شد که علی‌اکبر حکمی‌زاده آن را اداره می‌کرد. حکمی‌زاده همان مواضع کسروی را در دفاع از دین با نگاه اصلاحی داشت و مجله همایون به همان شکل درآمد. حکمی‌زاده و دوستانش غرب را منشأ رواج کارهای غیراخلاقی دانسته و مثل کسروی شرق‌گرا بودند. قبل از اینکه حکمی‌زاده کار در مجله همایون را شروع کند، کتابی نوشت به نام «راه نجات از آفات تمدن عصر حاضر» و در آن تصویر سیاهی از فسادهای جامعه به‌ دست داد که همه ناشی از تمدن حاضر بود. او معتقد بود رضاشاه در ایران مسبب فساد و فحشا بوده که این هم متأثر از غرب است؛ با‌این‌حال در کل از کارهای رضاشاه برای اصلاح لباس و دین و امثال آن تا اندازه‌ای دفاع می‌‌کرد. حکمی‌زاده 11 شماره از همایون را درآورد و خودش بیش از 30 مقاله در آن نوشت. حکمی‌زاده پس از تعطیلی همایون مدتی به‌عنوان معلم در آسیابک زرند و بعدها در یک دفترخانه کار می‌کرد. او در این زمان به تهران می‌رفت و در جلسات کسروی و شریعت سنگلجی و مجالسی که در منزل عباسقلی بازرگان برای مباحثات دینی برپا می‌شد، شرکت داشت. او در سال ۱۳۲۲ کتاب «اسرار هزارساله» را به چاپ رساند که بحث‌های زیادی پیرامون آن به ‌وجود آمد. او در این کتاب ۱۳ پرسش از روحانیت مطرح می‌کند. در پاسخ به این کتاب چهار نفر کتاب می‌نویسند که اولین آنها محمد خالصی‌زاده است. سپس همت‌آبادی کتاب «پاسخ‌نامه اسلامی» را با جواب‌هایی ملایم‌تر و معقول‌تر در جواب «اسرار هزارساله» نوشت. در نهایت نیز کتاب «کشف‌الاسرار» در پاسخ اسرار هزارساله نوشته شد.

وقتی کسروی در سال 1324 ترور شد، احتمالا حکمی‌زاده به کلی از قم و تهران فاصله گرفت و بیشتر در حیدرآباد کرج سکونت گزید. در ادامه به‌صورت مکاتبه‌ای با دانشگاه یوتا در آمریکا ارتباط برقرار کرد و در رشته مرغداری تحصیل کرد. او از سال 1328 یک مرغداری در یوسف‌آباد تهران به راه انداخت که در سال 1348 آن را به نزدیکی اسلامشهر منتقل کرد. حکمی‌زاده پس از کتاب «اسرار هزارساله» دیگر در عرصه مطالعات دینی ظاهر نشد و تا آنجا که می‌دانیم چیزی از او منتشر نشد. او باقی عمر خود را که در ۱۲ مهر سال 1366 درگذشت، به کار مرغداری پرداخت و برای اولین‌بار مجله مرغداری در ایران را منتشر کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...