«رودخانه‌ای که می‌رفتیم» رودخانه‌ی کودکی‌هاست، کودکی‌های مملو از نبودن‌ها، جریان آرام احساسات، از «دارا تا ندارها». کودکی که گروه بزرگی از کودکان سرزمین‌‌مان را نمایندگی می‌کند. روایتی دقیق و زیبا از «بغض شیرین» مدرسه، «ترکه‌های زردآلو» و رودخانه‌ای که انگار عواطف ساده و بی‌آلایش درآن شنا می‌کنند.

«رودخانه‌ای که می‌رفتیم  رامین جهانپور

رامین جهانپور در مجموعه داستان «رودخانه‌ای که می‌رفتیم» نشان می‌دهد که یک نویسنده‌ی کلاسیک باتجربه است که به خوبی از عناصر کلامی برای نشان دادن کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های داستان‌هایش بهره می‌گیرد و به جای روی آوردن به توصیفات کسل کننده، با قرار دادن آن‌ها در وضعیت‌های مختلف، تصویر دقیقی از شخصیت آن‌ها به خوانندگان می‌دهد.

در واقع نویسنده‌ی رودخانه‌ای که می‌رفتیم در چهار حوزه: ظاهر، کنش، گفتگو و تفکر که مهمترین اجزای یک داستان را تشکیل می‌دهند در توصیف شخصیت‌ها، موفق بوده است. به این معنی که از یک طرف با دادن درک تصویری از شخصیت‌ها و نشان دادن آنها بوسیله اعمال‌شان و نه توصیف کلامی بوسیله‌ی صفت‌ها، شخصیت‌های باور کردنی و واقعی می سازد و از طرف دیگر جنبه های دیگری از شخصیت‌آنان را با گفتگو گسترش می‌دهد، افرادی که داستان را روایت نمی‌کنند بلکه زندگی می‌کنند و در نهایت خواننده به راحتی به ذهنیت شخصیت ها به خصوص( بهروز) قهرمان داستان نفوذ کرده و در رنج‌ها و شادی‌های آنها شریک می شود.

شروع جذاب داستان‌ها یکی دیگر از مزایای این مجموعه است که داستان را به یک موقعیت دراماتیک سوق می دهد و مخاطب را به واکنش وا می‌دارد، اما لحظه‌ی شکوهمند غالباً در انتها رخ می دهد، که خواننده غافلگیر می‌شود، لحظه‌ای که گهگاه قطره‌ی اشکی را مسافر چشم‌ها می‌کند.

زبان در داستان، داستان در زبان
یکی دیگر از نقاط قوت داستان‌های جهان‌پور زبان بکار گرفته جهت روایت داستان است؛ بطوریکه به شکل باورنکردنی شما را به موقعیت‌های مشابه در زندگی خودتان می‌برد. زبان عامیانه‌ی زیبایی که انگار تصاویر را به کلمه می‌کشاند: «دانه‌های ریز و درشت آلبالو، توی آب سرخ رنگ داخل سطل وول می‌خورند» (اولین دشت تابستان) یا «آقا پرویز با قد بلند و قامت لاغرش جلدی دوید...» (مجله ورزشی)

زبان در داستان های جهان‌پور زنده و صمیمی است و گاهی کودکانه: «آبجی کوچیکه هم با خوشحالی آمد نشست کنارم و زل زد به ماهی‌ها.» (ماهی سرخ). داستان‌ها پر از اصطلاحات زیبای عامیانه است که گاهی به فراموشی سپرده شده‌اند، کلماتی که به شدت به غنی شدن زبان گفتاری خواننده، کودکان و نوجوانان، کمک می‌کنند.

تجربه خواندن رودخانه‌ای که می‌رفتیم تجربه‌ی دوباره نوجوان شدن، دوباره در رویاهای رنگارنگ غرق شدن بود، تجربه قدم زدن با افرادی که من و تو بودند و شاید هنوز هم هستند؛ تجربه طعم فروش آب آلبالو و آرزوی داشتن لباس ورزشی، درک این موضوع که گاهی خریدن یک سیخ کوبیده چقدر سخت است، هنگامی که دستانت خالی باشد، در طول خطوط داستان‌ها تنها یک چیز در ذهن نگارنده‌ی این سطور خطور می‌کرد: ای کاش کودکان ونوجوانان سرزمینم کمی بیشتر داستان‌های اینگونه می‌خواندند، داستان‌هایی که به شدت قدرت تخیل و خلاقیت آنها را تقویت می‌کند و بدون هیچ گونه شعاری، اصول اخلاقی و انسانی را با آنها در میان می‌گذارد. نگاهی به عادات مربوط به سرگرمی‌های کودکان و نوجوانان که ساعات طولانی را در اینترنت و دنیای مجازی صرف می‌کنند، دنیایی به شدت منفعل است که همه چیز را بدون تخیل در خدمت آنان می‌گذارد ما را شاید به تفکر وا دارد که آیا نسلی که داستان زندگی بهروز را نمی‌خواند، آن تجربه‌ی مشابه انسان شدن او را خواهد داشت؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...