امروزه شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها آنقدر شایع شده‌اند که اگر به مدیران کسب‌وکارها و کارشناسان خبره بگویید یکی از دلایل عدم موفقیت شما ممکن است همین دسترسی آسان به اینترنت و حضور مداوم و فعال در شبکه‌های اجتماعی باشد، نگاهی از سر تاسف به شما می‌کنند و به شما برچسب فناوری‌هراسی و قدیمی بودن می زنند. اما این دقیقا همان حرفی است که کال نیوپورت (Cal Newport) در کتاب «کار عمیق: منشا اثرگذاری در دنیای امروز» [Deep work : rules for focused success in a distracted world]، با دلایل تئوریک و ذکر تجارب فردی به دنبال اثبات آن است.

کال نیوپورت (Cal Newport) خلاصه کتاب «کار عمیق:  منشا اثرگذاری در دنیای امروز» [Deep work : rules for focused success in a distracted world]

نویسنده از اهمیت کار عمیق در دنیای امروز که مبتنی بر دانش است شروع می‌کند و آن را یکی از عوامل اصلی به ثمر رسیدن تلاش‌های فکری و ذهنی بر می‌شمارد. سپس، اینترنت را بستر اصلی بسیاری از حواس‌پرتی‌ها و عدم تمرکزها معرفی می‌کند و در نهایت بر اساس تجارب شخصی خود و با نگاه به تجارب افراد موفق در حوزه‌های دانشی، راهکارهایی برای رهایی از تله اینترنت و درگیری ذهنی ناشی از فعالیت در آن طرح می‌کند.

کال نیوپورت در این کتاب تلاش می‌کند هم علمی مدعیات خود را مطرح کند تا مخاطب از مضرات اینترنت و ابزارهای شبکه‌ای مانند ایمیل، شبکه‌های اجتماعی، و پیام‌رسان‌ها آگاه شود و هم سعی می‌کند راه‌هایی طرح کند که در زندگی حرفه‌ای و شخصی برای تمرکز بیشتر کاربردی و مفید باشد.

او در «کار عمیق» معتقد است که «زمان و توجه» مهم‌ترین دارایی‌های یک دانش‌ورز (Knowledge Worker) است و از دل همین دو سرمایه اصلی است که پیشرفت و خروجی با کیفیت و ماندگار به دست می‌آید. به همان اندازه که این دو دارایی در اقتصاد مبتنی بر دانش مهم هستند برای شرکت‌های صاحب شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها هم مهم هستند و بر سر گرفتن زمان و جلب توجه بیشتر کاربران اینترنت با هم رقابتی جدی دارند.

نیوپورت با درک اینکه ممکن است مخاطبان کتاب حرف‌هایش را به دیده تردید نگاه کنند، آزمایش‌های کوچکی طرح می‌کند تا ننشان دهد که اینترنت در عمل چقدر می‌تواند روی حواس‌پرتی اثرگذار باشد.

او در جای جای کتاب، مدیریت زمان و سخت‌گیری در توجه را زمینه‌ساز بهره‌وری بالاتر می‌داند و با درآمیختن تجارب شخصی خود با دانش مربوط به مغز انسان، ترس از اینترنت را به دل خوانندگان می‌اندازد و باعث می‌شود به این فکر کنند که نکند ابزاری که تا کنون فکر می‌کردند این همه مفید است نتایجی فاجعه‌بار برایشان داشته باشد. همین فکر در سر خوانندگان کتاب کافی است که آن‌ها را به بازبینی سبک ارتباطی و نحوه وقت‌گذرانی خود بیاندازد و وادارشان کند که کتاب را جدی بگیرند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...