الهام قاسمی | صبح نو


برخلاف تصور عامه، نوشتن برای گروه سنی کودک و نوجوان به مراتب سخت‌تر از قلم زدن برای بزرگسالان است؛ چراکه پرورش تخیل از جمله مسائل تربیتی مهمی است که باید برای کودکان و نوجوانان در اولویت پرورشی و تربیتی قرار بگیرد. نویسنده باید تلاش کند تا با خلق داستان‌های صمیمانه و تخیل‌آمیز، ذهن کودک و نوجوان را تحت تاثیر قرار دهد. پری رضوی، نویسنده حوزه کودک و نوجوان، در جدیدترین اثرش با نام «روباه هویجی»، با همین هدف، به طرح داستان خرگوشی می‌پردازد که از طلوع تا غروب خورشید ساعت‌هایی را به خیال‌پردازی می‌گذراند و در پایان به آغوش گرم مادرش باز می‌گردد. این اثر با تصویرگری یگانه یعقوب‌نژاد در قالب 24 صفحه رنگی توسط نشر مهرستان روانه بازار چاپ شده است:

روباه هویجی در گفت‌وگو با پری رضوی

«روباه هویجی» عنوان کتاب شماست. این عنوان به چه چیزی اشاره دارد و بر چه اساسی انتخاب شده است؟
این عنوان به‌نوعی اشاره غیرمستقیم دارد به هارمونی طبیعت. وقتی که خرگوشک برای رسیدن به جواب سؤالاتش برای اولین بار از دور روباه را می‌بیند که دمش را بغل کرده یک تداعی معنایی در ذهنش پیش می‌آید که این چقدر شبیه هویج است و حتما خیلی خرگوش‌ها را دوست دارد. در واقع این عنوان یک جورهایی بازی واژه‌ای و تخیل کودکان را می‌رساند.

روند شکل‌گیری کتاب به چه صورت بود؟
شما وقتی در هر سنی تمرین تخیل داشته باشید این تخیل همیشه همراه شما است و در موقعیتی که بخواهید به سراغش رفته و از آن استفاده می‌کنید. در کار کودک و نوجوان من سعی می‌کنم سوژه‌هایی را انتخاب ‌کنم که توان چالش بالایی داشته باشند. پس برای باورپذیری بیشتر، شخصیت اول داستانم را کودک انتخاب می‌کنم. آن هم به دو دلیل؛ اول آنکه کار برای خود کودکان است و دوم اینکه کودکان در هر کاری ریسک می‌کنند. در این اثر هم خرگوشکی را انتخاب کردم که ریسک کرده و بدون آنکه مادرش بداند به روباه نزدیک شده است. پس با توجه به این امر و از آنجایی که خودم هم عاشق چشم‌های روباه هستم، پس خودم را به جای خرگوشک گذاشتم و ایده داستان در ذهن من خلق شد. و البته پرورش این ایده تا رسیدن به مرحله چاپ اثر 4 سال طول کشید.

ما در اثر شما شاهد این هستیم که خورشید مثل یک تصویر مرکزی از ابتدا تا انتهای قصه با خرگوشک همراه است و او را راهنمایی می‌کند. خورشید در این قصه نماد چیست؟
در حالت کلی خورشید منبع نور و دگرمی است و زندگی خرگوش‌ها به نور وابسته است چون در شب به لانه‌هایشان رفته و به خاطر وجود شکارچیانی چون روباها و گرگ‌ها بیرون نمی‌آیند. خرگوشک قصه ما هم که تنهاست برای اینکه بتواند دلگرمی پیدا کند به این منبع نور متکی می‌شود و ریسک می‌کند و دل به خطر می‌زند تا در سفر کوتاه خودش به پاسخ سؤالاتش برسد به همین دلیل خورشید را انتخاب کردم.

در علم روانشناسی کودک رنگین‌کمان نماد دید مثبت به آینده و القاکننده پیام‌های مثبت است. شما به‌عنوان نویسنده با ترسیم رنگین ‌کمان در چشم‌های روباه می‌خواستید به چه مفهومی برسید؟
علاوه بر اینکه از منظر روان‌شناسی رنگین ‌کمان نگاه مثبت به آینده است، یک قصه قدیمی هم است که می‎گویند به وقت بارش باران اگر روباه نر و ماده عاشق همدیگر شوند رنگین کمان تشکیل می‌شود. من براساس این باور قدیمی رنگین‌ کمان را در چشم‌های روباه ترسیم کردم. همچنین خود رنگین ‌کمان براساس زیبایی و شکل خاص که دارد مورد توجه و جذابیت همه کودکان است. و این جذابیت برای خرگوشک قصه هم اتفاق می‌افتد.

کتاب شما یک اثر مصور رنگی است. وجه تصویری اثر چه تأثیری بر ذهن و روان کودک دارد؟
قشر کودک و نوجوان اول براساس تصویر با یک اثر ارتباط می‌گیرند. ما می‌گوییم که از بین حواس پنجگانه دیکتاتورترین حس، حس بینایی است که 73 درصد دنیا را در انحصار خودش درمی‌آورد. کودکان یا به مقطع کسب تحصیل نرسیدند یا اگر تحصیلی کسب کردند تا 12 الی 15 سالگی ترجیح می‌دهند که در آثاری که می‌خوانند تصویر حضورداشته باشد. علت روان‌شناسی آن هم این است که تخیل قشر کودک و نوجوان خیلی قوی است و وقتی متنی را می‌خوانند دوست دارند ببینند که تصویری تخیلی آنها با تصویر متن همسانی دارد یا خیر. یعنی تصویر ثبت شده در اثر باعث پرورش تخیل آنها می‌شود.

حال با توجه به این تأثیرگذاری پس زمینه تصاویر اثرتان خاکستری رنگ است. چرا این رنگ را انتخاب کردید؟
انتخاب رنگ خاکستری انتخاب تصویرگر است. چون این اثر به‌نوعی سورئال است و بیشتر تخیلی است به همین خاطر چون می‌رود توی خواب‌های روباره و خواب‌ها یک جورهایی سیاه و سفید هستند پس با توجه به این امر پس زمینه قسمت اعظمی از تصاویر خاکستری رنگ است. اتفاقات در خواب‌های روباه رخ می‌دهد. تصویر قسمتی که روباه تصمیم می‌گیرد از خانه بیرون بیاید و قسمتی که از خواب روباه بیرون آمده و دارد به خانه برمی‌گردد رنگی غیر از خاکستری است.

شما دو اثر در حوزه بزرگسال دارید. نوشتن برای بزرگسال با نوشتن برای کودک و نوجوان چه تفاوت‌هایی باهم دارد؟ کدام سخت‌تر است؟
در کل از آن جهت که نویسنده در سطح سنی و فکری با مخاطب بزرگسال است نوشتن برای بزرگسالان راحت‌تر است. اما برای کودک و نوجوان چون باید سطح فکریمان را باید به سطح فکری و سنی آنها ببریم نوشتن برای قشر کودک و نوجوان سخت‌تر است.

هنگام خلق اثر برای کودک و نوجوان بیشتر به چه امر یا اموری توجه می‌کنید؟
برای خلق اثر در حوزه کودک و نوجوان باید به خیلی موارد دقت کنیم؛ نوع ایده‌ای که انتخاب می‌کنیم سبب غمگین و ناراحت شدن آنها نشود.

فکر می‌کنید در حال حاضر ادبیات کودک و نوجوان جایگاه واقعی خود را پیدا کرده است و به حدی رسیده است که قشر کودک و نوجوان ما را اغنا کند و حتی جهانی شود؟
هرچند تولید آثار کودک و نوجوان در ایران با مشکلات عدیده‌ای مواجه است اما در کل امیدوارکننده است تا حدی که به جرئت می‌توان گفت که آثار تولید شده کودک و نوجوان در ایران قابلیت جهانی شدن دارد چون ما نویسنده‌های خوبی در این حوزه داریم که نامزد دریافت جایزه‌های جهانی شده‌اند.
یکی از مشکلاتی که در خصوص کتاب خودم «سفر در کاموا» ایجاد شد این بود که سال گذشته تصویرگری اثر نامزد دریافت جایزه براتیسلاوا شد اما خود کانون و گروهی که قرار بود در برنامه حضور داشته باشند و نقش داوری داشتند همکاری نکردند و به همین خاطر ایران از دور خارج شد. نتیجه آنکه برای دیده شدن اثری ناشر و مجموعه عوامل باید همکاری کنند و حتی درصدد باشند که کتاب را به زبان‌های مختلف ترجمه کنند تا در سطح جهانی دیده شود.

به‌عنوان آخرین سؤال درباره فعالیت‌های قلمی و پژوهشی که این روزها مشغول آن هستید بفرمایید؟
در آینده نزدیک دو پروژه با کانون پرورش فکری کودک و نوجوان دارم؛ یکی رمان نوجوان است و دیگری یک پروژه علمی - تخیلی در خصوص شخصیت‌های برجسته ایران زمین که در 100 سال اخیر تأثیرگذار بودند که آن هم در حوزه کودک و نوجوان است.
یک اثر دیگر در حوزه کودک و نوجوان است با نام «کفش‌دوزک و صدای پاهای هزارپا» که قرار است توسط انتشارات اندیشه مولانا تولید شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...