عیب و هنر هایک | الف


چه چیزی وحشتناک است؟ خب، چیزهای وحشتناک، مثل گودزیلا! البته به شرطی که انسان آن چیزهای وحشتناک را ببیند و بشناسد. اگر انسان نداند و نشناسد، طبیعتاً وحشت نمی‌کند. ولی عرصه‌هایی هست که ندانستن و نشناختن مایه‌ی وحشت است. مشهورترین و گسترده‌ترین آن‌ها سیاست است؛ سیاست در عام‌ترین معنای ممکن که شامل همه‌ی امور جمعی زندگی انسان‌ها می‌شود.

فلسفه سیاسی فون هایک»  [Hayek on Liberty‬] نوشته جان گری [John Gray]

در عرصه‌ی سیاست، نظر دادن و عمل کردن اگر بر اساس علم و شناخت نباشد، واقعاً وحشتناک است؛ زیرا تجربه و تاریخ نشان داده که این عملکرد کورکورانه، دیر یا زود، جامعه را با هیولایی مواجه می‌سازد که از گودزیلا ترسناک‌تر و مخرب‌تر است. واقعیت این است که دانش ما در زمینه‌ی سیاست بسیار اندک و محدود است و اگر بنا باشد پرت و پلا نگوییم و فاجعه خلق نکنیم، باید بر اساس علم‌مان حرف بزنیم و عمل کنیم. البته در این صورت حرف و عمل‌مان نمی‌تواند خیلی زیاد و افراطی باشد. باید سنجید و با لحاظ همه‌ی جوانب اظهار نظر کرد و دست به عمل زد؛ که البته اصلاً هم راحت نیست. اما چرا این‌طور است؟

فردریش فون هایک [Friedrich Hayek] (1899-1992) به ما می‌آموزد که دانش ما در عرصه‌ی جامعه، کشور، سیاست و اقتصاد بسیار اندک است. علاوه بر آن، ذاتاً محدودیت‌هایی دارد که به هیچ نحو برطرف نمی‌شوند. به عبارت دیگر، چیزهای زیادی هست که محال است بتوانیم آن‌ها را بدانیم. اگر این امر را نادیده بگیریم، در بد دردسری می‌افتیم و دیگران را هم در بد دردسری گرفتار می‌کنیم. سیاست دانشی تخصصی است. هیچ اشکالی هم ندارد که کسی یا کسانی از چند و چون سیاست بی‌خبر باشند. اما نکته‌ی مهم این است که اگر کسی علی‌رغم بی‌خبری از تاریخ و نظریات سیاسی، نظریات و عملکردهای پرجوش‌وخروش سیاسی داشته باشد، واقعاً مرتکب گناهی نابخشودنی شده است. بله؛ گناهی نابخشودنی است، چون ویرانی‌هایی جبران‌ناپذیر به جا می‌گذارد. با وجود این، عملاً بیشتر افراد (از سیاست‌مداران رده‌بالا گرفته تا شهروندان علاف و هیچ‌کاره) در امور سیاست طوری عمل می‌کنند که فرض‌شان داشتن علم کامل به آن‌هاست.

با توجه به این مطلب، می‌توان درک کرد که نشان دادن و اثبات باوری خلاف عرف رایج، کار آسانی نیست. ولی اگر بپذیریم که کاری مهم، ضروری و بسیار مفید است، آن‌گاه ارزش و اهمیت فلسفه‌ی سیاسی هایک آشکار می‌شود. از طرف دیگر، آشنایی همه‌جانبه با هایک اصلاً آسان نیست، خصوصاً برای ما ایرانیان. چراکه کتاب‌های هایک بسیار زیاد است و بیشترشان به فارسی ترجمه نشده‌اند. مطالعه و فهمیدن همین معدود ترجمه‌ها نیز آسان نیست؛ زیرا هایک دشوارنویس است. کسانی که به سراغ آثارش می‌روند همان ابتدای کار با جملات طولانی، تودرتو و پیچیده‌ی او مواجه می‌شوند و احتمالاً زود عقب‌نشینی کنند. در مقابل این وضع، جان گری [John Gray] کتابی خوب و دقیق [«فلسفه سیاسی فون هایک» [Hayek on Liberty‬] نگاشته که خواننده‌ی مشتاق را تا پایان مجذوب خود نگه می‌دارد. کتابی است صریح، روشن، جامع، آموزنده و به نظرم برای ما ایرانیان، کاربردی و بصیرت‌زا.

هرچند هایک در عرصه‌ی اقتصاد نام‌آور بود و هست، به طوری که جایزه‌ی نوبل اقتصاد سال 1974 را هم از آن خود کرد، اما نباید او را در عنوان تنگ اقتصاددان خلاصه کنیم. در ایران نیز هایک را با دیدگاه اقتصادی‌اش در باب لزوم و اهمیت بازار آزاد می‌شناسند. اما بازار آزاد دیدگاهی روبنایی است که بر نظریات فلسفی مبنایی‌تر او قرار دارد. پس از این جهت نیز شناخت اندیشه‌های هایک دقیق و عمیق نیست. هایک در اصل یک متفکر است؛ متفکری که تفکرش یک نظام فکری گسترده است. اقتصاد صرفاً بخشی از این نظام فکری است؛ که زیربنایی هم نیست. چراکه این نظام فکری سرشتی فلسفی دارد که مبتنی بر دیدگاه‌هایی فلسفی در حوزه‌ی معرفت‌شناسی است. نویسنده نیز کتابش را با بحث درباره‌ی وحدت نظام اندیشه‌های هایک و خصلت فلسفی آن شروع می‌کند. سپس به سراغ منابع فلسفی و اقتصادی اندیشه‌های هایک می‌رود. پس از آن در فصل‌های بعدی به این موارد می‌پردازد: گستره‌ی فکری او، نظم اجتماعی خودانگیخته، قانون، آزادی، اقتصاد، سیاست دولت، شباهت‌ها و تفاوت‌های هایک با دیگر فیلسوفان لیبرال (به طور مشخص، جان استوارت میل، هربرت اسپنسر و کارل پوپر). فصل آخر، فصل ششم، ‌ارزیابی و نقدی کلی است نسبت به کلیت فلسفه‌ی سیاسی هایک.

تا این‌جا هنر هایک بود. اما حالا عیب او. چاپ اول این کتاب در سال 1984 منتشر شد که هنوز سوسیالیسم، به علت وجود حکومت قدرتمند اتحاد جماهیر شوروی، گزینه‌ای ممکن و موفق به شمار می‌آمد. اما چاپ بعدی کتاب، در سال 1998، زمانی منتشر شد که حکومت سوسیالیست شوروی و اتحادیه‌ی کشورهای اقماری‌اش از هم پاشیده بود. تغییر اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان داوری ناظر بی‌طرف در خصوص نظریات هایک را تحت تأثیر قرار می‌دهد. گری به این امر اعتراف می‌کند و به همین منظور ضمیمه‌ای به چاپ جدید کتابش افزوده است با عنوان «بعدالتحریر: هایک و زوال لیبرالیسم کلاسیک».

بعدالتحریر بازبینی جدی در کل کتاب است. این بخش در ایران سروصدای زیادی به‌پا کرد و باعث ناخرسندی هواداران هایک شد. جان گری در این قسمت به این مسئله می‌پردازد که از میراث هایک چه چیزی همچنان درست است و چه چیزی غلط از آب درآمد. از نظر او معرفت‌شناسی هایک و، به تبع، نقدهایش به سوسیالیسم همچنان درست و سودمند است. اما نظریات بسیار خوش‌بینانه‌ی هایک درباره‌ی بازار آزاد اصلاً درست نیستند و محکوم به شکست‌اند، دست‌کم با معیارها و انتظارات خود هایک! او می‌پنداشت که بازار آزاد به طور کلی سنت را حفظ می‌کند و باعث انسجام اجتماعی و ارتباط قوی میان افراد می‌شود. ولی برخلاف باور او، بازار آزاد چیزهایی مثل خانواده، مناسبات جنسی و روابط انسانی را از بیخ و بن زیر و رو کرد؛ همان چیزهایی که هایک سخت دلمشغول حفظ آن‌ها بود.

به عبارت دیگر، نظام فکری هایک باطل نیست، بلکه بخشی از آن با بعضی بخش‌های دیگرش تعارض دارد. جان گری نظام فکری هایک را دوشقه می‌کند؛ یکی را نگه می‌دارد و دیگری را کنار می‌گذارد. بخش اقتصادی را نادرست می‌داند، اما زیربنای نظام را حفظ می‌کند. با وجود این، فهم و حفظ هر دوی این‌ها برای ما سودمند و چه‌بسا ضروری است؛ چون حکایت هایک برای ما ایرانیان کمی متفاوت است. وضعیت خاص ما به‌گونه‌ای است که بخش اقتصادی آن فلسفه هم به کارمان می‌آید؛ زیرا ما، برخلاف غرب کاملاً لیبرال، هنوز هم از مداخله‌ی افراطی دولت در اقتصاد به مشکل برمی‌خوریم. مشکلات اقتصادی ما ناشی از دخالت زیاد دولت است و نه بازار آزاد. لذا در این شرایط، تأکید بر لزوم و اهمیت بازار آزاد، در تقابل با افزایش مداخله‌ی دولت، برای رسیدن به نقطه‌ی تعادل مفید است. در این زمینه کمتر کسی به اندازه‌ی هایک حرف برای گفتن دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...