«خوش‌بینی ورای نومیدی؛ در باب سرمایه‌داری، امپراتوری و تغییر اجتماعی، نوام چامسکی: مصاحبه‌هایی با پلیکرونیو» [Optimism over despair : on capitalism, empire and social change] با ترجمه نرگس حسن‌لی منتشر شد.

خوش‌بینی ورای نومیدی؛ در باب سرمایه‌داری، امپراتوری و تغییر اجتماعی، نوام چامسکی: مصاحبه‌هایی با پلیکرونیو» [Optimism over despair : on capitalism, empire and social change]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، «خوش‌بینی ورای نومیدی» مصاحبه‌ی نوام چامسکی با سی جی پلیکرونیو [C. J. Polychroniou] در ۲۷۱ صفحه و با قیمت ۵۴ هزارتومان در نشر بان راهی بازار کتاب شده است.

در معرفی این کتاب آمده است: «خوش‌بینی ورای نومیدی» معرفی دقیق و ساده‌ای از اندیشه‌های نوام چامسکی است، کسی که نیویورک تایمز «احتمالا مهم‌ترین روشنفکر در قید حیات» معرفی می‌کند. چامسکی طی این مصاحبه‌های جدید و گسترده از دیدگاه‌های خود نسبت به «جنگ با تروریسم» و ظهور نولیبرالیسم، بحران پناهندگان و شکاف‌هایی در اتحادیه‌ اروپا، چشم‌اندازهای صلح عادلانه در جنگ فلسطین و اسرائیل، ناکارآمدی نظام انتخاباتی ایالات متحده، خطر مهیب پیش روی بشریت از جانب بحران آب‌وهوا و البته امیدها، چشم‌اندازها و چالش‌های به راه انداختن جنبشی در جست‌وجوی تغییر بنیادین سخن می‌گوید.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...