در این بلبشو کی راست می‌گوید؟ | الف


می‌گویند: اگر می‌خواهی بفهمی چقدر خوشبختی به زندگی اطرافیانت نگاه کن! حداقلش این است که می‌فهمی خیلی از مشکلات آنها را نداری و بعد می‌توانی نفس راحتی بکشی. این مشابه احساسی است که پس از خواندن رمان جدید مریم حسینیان «ما اینجا داریم می‌میریم» به سراغ خواننده می‌آید. هنر نویسنده خلق شخصیت‌هایی است که اغلب نه فقط با دیگران، بلکه با خودشان هم سر جنگ دارند و درگیرند.
«ما اینجا داریم می‌میریم قصه آدمهایی است که زیر نظر چشم‌های نگرانی مشغول جعل خود و بودنشان هستند.»

مریم حسینیان نقد ما اینجا داریم می میریم

بن مایه دومین اثر مریم حسینیان، بر پایه سوتفاهم شخصیت ها نسبت به یکدیگر شکل گرفته است، زنی که مدام در توهم آن است که دختر همسایه در کمین شوهر اوست و یا دو خواهر با ویژگی‌های اخلاقی و مذهبی متفاوت که با یکدیگر سر سازش ندارند. مریم حسینیان در این رمان با خلق فضایی تازه که حاصل کنار هم قراردادن آدمهایی واقعی و موجوداتی خیالی است اتمسفری منحصر به فرد را ترسیم کرده و داستان با حرکتی پاندول وار در میان فضایی رئال و همچنین سورئال برای مخاطب روایت می‌شود.

ماجراهای رمان در بستر رقابت‌های انتخاباتی سال 92 رخ می‌دهند. کشمکشهای این فضای پر تنش، فرصتی در اختیار نویسنده قرار داده است برای نشان دادن آشفتگی‌های درونی و بیرونی شخصیت‌های داستان. حسینیان برای ملموس کردن و تاثیر گذاری بیشتر از اسامی کاندیدهای انتخاباتی و رنگ هوادارانشان بهره برده است. حسینیان کوشیده در خلال روایت چنین داستانی از نمادهای موجود بهترین بهره را ببرد. به این ترتیب سربالایی خیابان‌های یوسف آباد، که راوی از پیمودن هر روزه آنها خسته شده بدل به نمادی برای بیان تکرار یک زندگی خسته کننده می‌شود.

داستان مثل پازلی است که با پیشرفتش کامل می‌شود، اما در عین حال جنبه‌های تازه ای از آن پیش روی خواننده گشوده می‌شود. این شگردی است که در «بهار برایم کاموا بیاور» هم توسط مریم حسینیان به طور موفقی مورد استفاده قرار گرفته بود. نمی شود خلاصه ای یک خطی از آن گفت. اگر کسی از شما بپرسد که خب ما اینجا داریم می‌میریم چطور بود، باید مکث کنید و بگویید منظورت کدامشان است؟ پری یا گوهر؟ سیروس یا مژگان و ...؟ راوی ها و احساساتشان متنوع است. در یک بخش باید پای قصه گویی دانای کل بنشینیم و در بخش دیگر اول شخص. در بخش دیگری پری‌های کوچولو که در سرزمین آشپزخانه گرفتار شده اند داستان پردازی می‌کنند و اینجاست که می‌فهمیم عکس روی جلد کتاب چه معنی دارد. این خیالپردازی ها خواننده را وارد فضایی فراواقعی می‌کند که در پیوند با دنیای رئال این رمان پیوندی پذیرفتنی پیدا کرده است.

این رمان شخصیت‌های جذاب مختلفی دارد، «گوهر» دختر مجرد میانسالی است که از سر تعصبات شدید مذهبی، زندگی را به کام خواهر کوچک سرخوشش که علاقه بسیاری به آرایش و پوشیدن لباس‌های رنگارنگ دارد تلخ می‌کند. در جای دیگری دختری خودش را به آب و آتش می‌زند برای کاندید مورد علاقه اش رای جمع کند. داستان از درون یک اتاق شروع می‌شود. اما در ادامه طی روندی تدریجی به دیگر واحدهای ساختمان نیز سرایت می‌کند. چنین فضایی که بر کلیت ساختمان حاکم شده با ارتباطی معنادار با فضای ملتهب انتخاباتی سطح جامعه همراه می‌شود. یا مثل نامه‌های محتاطانه زن همسایه طبقه پایین، سقوط خانم دکتر از بالکن و ...
اگر خواننده این رمان باشید به جایی می‌رسید که مدام با خود فکر می‌کنید، «آدمیزادها هیچ وقت صدایی را که نمی بینند، نمی شنوند. حتی گاهی خوشبختی‌های کوچکشان را هم نمی بینند.»

حسینیان، دانش آموخته ادبیات و زبان فارسی از دانشگاه مشهد است. او در رمان اول خود زندگی شخصیت اصلی داستان را در قالب یادداشت‌های روزانه یک زن خطاب به شوهرش روایت می‌کند. استفاده از این تمهید باعث شده بود آن داستان خط سیر مستقیمی نداشته باشد و در خلال وقایع اصلی رمان به صورتی گذرا نیز به خرده روایت ها و نیز جزئیات زندگی این زن می‌پردازد. حسینیان با رمان «بهار برایم کاموا بیاور» در تلاش بود از خود سیمای نویسنده ای را ترسیم کند که حرفهایی برای گفتن دارد و کسب جایزه ادبی هوشنگ گلشیری تاییدی بود بر توفیق او در همین زمینه. اگرچه تکرار چنین موفقیتی را نمی توان از «ما اینجا داریم می‌میریم» انتظار داشت اما به وضوح می‌توان دید حسینیان در رمان تازه اش نویسنده ای با تجربه تر جلوه می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...