مصدق و تجربه تحریم | الف


شاید بسیاری از ایرانیان تصور کنند که تنها در سالهای اخیر بوده است که ایران دچار تحریم نسبتاً شدید شده است ولی واقعیت امر آن است که کشور عزیز ما یک بار دیگر هم چنین تجربه‌ای را از سر گذراند و آن وقتی بود که مصدق تصمیم به ملی کردن صنعت نفت گرفت.

اقتصاد تحریم نفت بهرنگ رجبی

این اقدام مصدق واکنش انگلیس را به دنبال داشت و برای منصرف کردن ایران، انگلیس تصمیم گرفت تا تحریم نفتی ایران را در دستور کار قرار دهد و مانع شود تا کشورهای دیگر هم از ایران نفت خریداری کنند و محدودیت‌هایی را نیز در استفاده ایران از پوند استرلینگ ایجاد کرد. این امر موجب شد تا درآمد ارزی ایران به شدت کاهش یابد. سوالی که بلافاصله مطرح می‌شود این است که این تحریم بر اقتصاد ایران در آن زمان چه اثری داشته و واکنش دولت وقت در برابر آن چه بوده است. همچنین باید توجه داشت که یک فرضیه نیز در میان سیاستمداران وقت و حتی تاریخنگاران مطرح است و آن اینکه اثرات این تحریم چنان شدید بوده که راه را برای سقوط مصدق باز کرده است. در مقابل گروهی از هواداران مصدق معتقدند که وی در آن مقطع الگویی از حکمرانی کارآمد را به نمایش گذاشت. واقعیت امر کدام است؟ کتاب «اقتصاد تحریم نفت» پاسخی است به این سوال مهم و تاریخی.

حسن این کتاب آنست که به ما ایرانیان کمک می‌کند تا به شخصیت‌های تاریخی نگاهی ورای گرایشات سیاسی داشته باشیم و به جای اینکه در دایره حب یا بغض شدید نسبت به آنها قرار گیریم، اقدامات و تصمیمات اجرایی آنها در عرصه حکمرانی را نیز مدنظر قرار دهیم. برای اینکه قادر به چنین کاری شویم ناگزیر هستیم از اینکه به آمار و ارقام مراجعه کنیم و روشن است که رجوع به آمار و ارقام زمینه‌ای فراهم خواهد کرد تا نگرشها از حالت احساسی بیرون آید و جنبه خردمندانه پیدا کند.

کتاب اقتصاد تحریم نفت مشتمل بر چند مقاله است که مواضع مختلفی در قبال این موضوع دارند. یک دلیل اختلاف مواضع آنها این است که آمار رسمی از حسابهای ملی تنها از سال ۱۳۳۸ تدوین و منتشر شد و نویسندگان مقالات از منابع مختلفی برای تخمین آمارهای کلان آن مقطع استفاده کرده‌اند. مقاله اول به تفصیل نشان می‌دهد که واکنشهای دولت مصدق به کاهش درآمدهای نفتی به شکل تغییر هزینه‌های دولت، تغییر نرخ مالیات و تعرفه واردات و همچنین تغییر نرخ ارز موجب گردید تا تحریم‌ها اثر فلج‌کننده‌ای بر اقتصاد ایران نداشته باشد.

جمله کلیدی در این مقاله چنین است: «دولت به هیچ وجه تاثیر مشکلات خارجی را که ایران داشت از سر می‌گذراند، دست کم نگرفت و اقدامات اصلاحی را هم به امید به نتیجه رسیدن مذاکرات در مورد ملی کردن نفت به تاخیر نینداخت به عکس دولت کوشید و تا حد زیادی هم توانست به عامه مردم بفهماند که سیاست‌های تطبیقی شان و سخت‌گیرانه اجتناب ناپذیرند و اینکه به تاخیر انداختن این سیاستها در بلندمدت حتی بیشتر به ضرر اقتصاد خواهد بود».

مقاله دوم متعلق به دکتر کامران دادخواه است و ایشان در این مقاله تلاش می‌کند با بهره‌گیری از داده‌هایی دیگر به نتیجه‌ای خلاف مقاله اول دست یابد. ایشان به طور مشخص نشان می‌دهد که سیاست‌های به کار گرفته شده توسط دولت وقت تورم زا بود و مردم عادی تبعات منفی این تورم را متحمل شدند و همین امر به سرنگونی مصدق از قدرت کمک کرد.

مقاله سوم، مقاله مختصری است که منابع آماری دو مقاله قبل را مورد کنکاش قرار می‌دهد. مقاله چهارم مبتنی است بر نامه‌ای از شخصی به نام نمازی به یکی از یاران مصدق به نام حسین مکی. در این نامه آقای نمازی برای مصدق تبیین می‌کند جدالی که وی در ملی کردن صنعت نفت شروع کرده فاقد توجیه اقتصادی است. این نامه از آن جهت اهمیت دارد که اطرافیان مصدق از جمله حسین مکی همواره وی را متقاعد می‌کردند که ورود ایران به عرصه جدل با انگلیس بر سر ملی کردن صنعت نفت موجب خواهد شد تا در نهایت کشور به لحاظ اقتصادی منتفع شود.

یکی از مفروضات آنها این بود که اقتصاد جهانی چنان به نفت ایران وابسته است که نخواهد توانست تاب تحریم نفت ایران را بیاورد و این تحریم شکست خواهد خورد. این نامه سعی می‌کند تا به تفصیل و دقت نشان دهد که بسیاری از این پیشفرض‌ها صحیح نیست و در عمل نادرست از آن درخواهد آمد. مقاله چهارم گزارشی از این نامه ارائه می‌کند و در پایان کتاب اصل این نامه آورده شده است.

کتاب چندان حجیم نیست و در مجموع ۱۴۳ صفحه است که بخشی از صفحات به ارجاعات و پانویس‌ها اختصاص دارد. مطالب کتاب بسیار روان است و خیلی فنی نیست و کتاب از ترجمه خوبی برخوردار است و شاید تنها یک اشکال در ترجمه وجود داشته باشد و آن این که احتمالا adjustment policy را سیاست تطبیقی ترجمه کرده در حالیکه ترجمه صحیح سیاست تعدیل است. کتاب از طبع خوب و زیبایی برخوردار است و تفاوت نظر هر مقاله جذابیتی برای کتاب به وجود آورده که خوانندگان را به دنبال کردن مباحث متقاعد می‌کند. خواندن این کتاب را به همه علاقه‌مندان تاریخ معاصر توصیه می‌کنم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...