«گنجی که می‌جستیم»، اثر داستانی سیدمهدی شجاعی در رابطه با زندگی حضرت عیسی(ع) به تازگی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

به گزارش ایکنا، داستان روایتی است از کشف دو گنج در سفری که حضرت عیسی(ع) و یارانش به شهری غریب داشتند. گنجی که یکی از دل زمین و دیگری از قلب جوانکی خارکن بیرون می‌آید و در نهایت به پندی برای اصحاب عیسی و مردمان شهر مبدل می‌شود.

گنجی که می‌جستیم سید مهدی شجاعی

این داستان ساده، شیوا و دلنشین و آنچه در دل آن روایت می‌شود، گوشه‌ای کوتاه از حکمت‌های دینی و اجتماعی کهن ایران است که در بافت زندگی اجتماعی خانواده‌های ایرانی در سال‌های اخیر بسیار کمرنگ شده است و شجاعی با یادآوری آن‌ها سعی در بازآفرینی‌شان در ذهن و جان مخاطب دارد.

فرم روایی داستان در این کتاب به شکلی انتخاب شده است که با وجود مخاطب هدف داشتن متن، برای سایر گروه‌های سنتی نیز خواندنی و قابل توجه و تأمل است. این کتاب همچنین از تصویرگری‌های ناب فرهاد جمشیدی و نیز هنر گرافیک نرگس زیانی نیز بهره می‌برد.

جمشیدی با باور بر اینکه تصویرگری مستند تاریخی، بیش از هر چیز متکی به اشراف و تسلط فرامتنی است و نیاز این هنر ویژه به خلق فضا‌های جدید و تکنیک‌های نو؛ به این کتاب نگاه انداخته و آن را تصویرگری کرده است. هنر او در این کتاب آمیزه‌ای است از تخیل در عین پایبندی به تاریخ. او در تصاویرش در این کتاب مرزی لطیف را طی طریق می‌کند که او و هنرش را نه در ورطه خیال می‌اندازد و نه از مرز تخیلی تاریخی پا فراتر می‌نهد.

همچنین در هنر گرافیک این کتاب سعی شده تا تلفیق متن و تصویر به شکلی صورت بپذیرد که گویی متن جزئی از تصویری است که تصویرگر خلق کرده است و همین موضوع بر جلوه‌های بصری این کتاب بسیار افزوده است.

انتشارات کتاب نیستان کتاب «گنجی که می‌جستیم» را با قیمت ۴۹ هزار تومان و در ۴۰ صفحه رحلی با جلد سخت منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...