کتاب «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» اثر کم‌نظیری در زمینه‌ی ترجمه و تفسیر قرآن به‌شمار می‌رود که ماحصل کوشش جمعی از پژوهشگران است. این اثر زیر نظر سیدحسین نصر در مقام سرویراستار و گروهی از محققان تدوین یافته است. بنا به گفته‌ی سرویراستار این کتاب، تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم اثری است که به زبان معاصرانه به نگارش درآمده و با آنکه محصول دنیای غرب است، از تفکرات و نظرات پژوهشگران و شرق‌شناسان غربی یا محققان غرب‌زده متاثر نشده و در عوض به منابع، احادیث و تفاسیر اسلامی توسل جسته و در آن بیش از 40 تفسیر از تفاسیر اهل سنت و تشیع استفاده شده است. به اعتقاد سیدحسین نصر محققان غربی برای قرآن صرفاً اهمیت دینی قائل هستند و آن را کلام راستین خداوند به‌شمار نمی‌آورند و وحیانیت و معصومیت آن را زیر سوال می‌برند.

تفسیر معاصرانه قرآن کریم»  سیدحسین نصر

کتاب «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» با هدف آشنا ساختن انسان معاصر با قرآن کریم و پاسخ به پرسش‌های معنوی و وجودی او به رشته تحریر درآمده است. انشاءالله رحمتی، پژوهشگر و مترجم ایرانی که تاکنون بیش از 40 اثر را ترجمه و تألیف کرده و در حوزه‌های فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی دین، عرفان و فلسفه‌ی اسلامی فعالیت دارد و سردبیر نشریه‌ی اطلاعات حکمت و معرفت و استاد گروه فلسفه‌ی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز است، تاکنون چندبار به‌عنوان مترجم برگزیده شناخته شده است. این محقق و مترجم، این کتاب را با نثری شیوا و روان به همراه الحاقاتی به زبان فارسی ترجمه کرده است. کل این مجموعه 10مجلد به همراه مجلدی مختص جستارها و تفسیرهای موضوعی پیوست است و تاکنون 6 مجلد از کل مجلدات آن منتشر شده و جلد هفتم که شامل ترجمه و تفسیر سوره‌های یاسین، صافات، صاد، زمر، غافر، فصلت، شوری، زخرف و دخان است، به تازگی وارد بازار کتاب شده است. این کتاب به‌خاطر صبغه‌ی معاصرانه، آشناسازی خواننده با شیوه‌های علمی- اسلامیِ فهم و تفسیر قرآن در 14 قرن گذشته و پاسخگویی به پرسش‌های دینی و معنوی خویش با استقبال زیادی روبه‌رو شده است. به همین منظور گفت‌وگویی با مترجم این کتاب صورت گرفته است:
 

تفسیر معاصرانه قرآن کریم دارای مفسران مختلفی است. حسین نصر به‌عنوان سرویراستار، چه معیاری برای انتخاب مفسران داشته است؟ تنوع مفسران در انسجام متن خللی ایجاد نکرده است؟

کتاب تفسیر معاصرانه قرآن کریم در اصل بر مبنای کتاب the Study Quran است که زیر نظر و سرویراستاری سیدحسین نصر و گروهی از محققان و اسلام‌شناسان غربی یعنی جانر دگلی، جوزف لمبارد، ماریا دکاکه و محمد رستم صورت گرفته است. محققان این اثر همگی یا مسلمان هستند و از خانواده‌ی مسلمان زاده شده‌اند و به غرب مهاجرت کرده‌اند یا غربیانی بوده‌اند که بعدها به اسلام گرویدند. درواقع یکی از شرایط سیدحسین نصر برای نویسندگان، این بود که همه‌ی آنها مسلمان باشند؛ زیرا به اعتقاد سیدحسین نصر ترجمه و تفسیر این کتاب وحیانی باید توسط شخص یا اشخاصی صورت می‌گرفت که وحیانیت قرآن را باور داشته باشند و عموماً یک مسلمان است که می‌تواند از این خصوصیت برخوردار باشد و غیرمسلمانان شایستگی لازم برای مشارکت در ترجمه و تفسیر قرآن را ندارند. تدوین این مجلدات بدین‌شکل صورت گرفت که هر کدام از این گروه در ابتدا بخشی از آیات را ترجمه کردند، سپس به ارائه‌ی تفسیر آن - که به صورت ترتیبی است - همت گماشتند و پس از آن محققان همکار کار یکدیگر را بازبینی کردند و درنهایت سیدحسین نصر به‌عنوان سرویراستار و ناظر کل این اثر که نظارت جدی روی این کار داشتند، کل اثر را مورد بازبینی قرار دادند و آن را هماهنگ و یکدست کردند.

درمجموع این اثر، کاری گروهی به شمار می‌رود و نویسندگان به لحاظ مبانی فکری و اعتقادی دیدگاه‌های مشترکی با یکدیگر داشتند و ازهمین‌رو توانستند اثری هماهنگ و منسجم ارائه دهند و من در مقام مترجم که بخش عمده‌ای از این اثر را ترجمه کرده‌ام، هیچ‌گونه ناهماهنگی‌ای در آن ندیدم؛ چنانچه گویی این اثر، مولف واحدی داشته است. نویسندگان این اثر در تفسیر بسیاری از آیات به پرسش‌های انسان امروز که تجربه‌ی زندگی در دنیای مدرن را دارند، توجه کرده‌اند و در پرتو قرآن و سنت عقلی و معنویت اسلامی پاسخ‌های خردپسندانه‌ای به این پرسش‌ها عرضه کرده‌اند. این شیوه خردمندانه در مباحثی همچون تعدد ادیان، نسبت میان اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی، وحدت مذاهب اسلامی، وجاهت اخلاقی شریعت اسلامی کاملاً مشهود است. این اثر به لحاظ روش تحقیق، ارجاعات درون‌متنی و بیان ارتباط بین آیات (تفسیر قرآن به قرآن) اثری کاملاً آکادمیک است.

نام انگلیسی این کتاب the Study Quran است که ترجمه‌ی واژه به واژه‌ی آن با نامی که شما برای این کتاب انتخاب کردید، متفاوت است. چرا گزینش نام تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم چنین چالش‌برانگیز بوده است؟

عنوان the Study Quran، عنوان اصلی و جذاب این اثر است که در ذیل آن عنوان فرعی the new translation and commentary نیز ذکر شده که بیانگر این امر است که صاحبان اثر ترجمه‌ای نو و تفسیری نوین از قرآن را انجام داده‌اند. از آنجایی که عنوان انگلیسی اثر the Study Quran به‌خودی‌خود در زبان انگلیسی چندان متعارف و معمول نیست، ترجمه واژه به واژه‌ی این عنوان نیز قادر نبود معنای موثری را برساند. درواقع اگر بخواهیم این عنوان را معنا کنیم، باید آن را به صورت مطالعه‌ی قرآن یا قرآن برای مطالعه ترجمه کنیم و اگر اندکی از ترجمه این عنوان دور شویم، می‌توانیم اصطلاح شناخت قرآن یا قرآن شناخت را گزینش کنیم. البته این عنوان معادلی بود که در ابتدا وقتی مقدمه این کتاب را ترجمه کردم و آن را در مجله‌ی اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رساندم، برای این کتاب برگزیدم.

درحالی‌که بعدها که جلد اول به اتمام و کار به مرحله انتشار رسید، در نظرم آمد که انتخاب این عنوان نه‌تنها باعث فاصله گرفتن از عنوان اصلی کتاب می‌شود، بلکه هدف و قصد غایی آن را نیز آشکار نمی‌کند. بدین‌معنا که اصطلاح قرآن شناخت برای رساندن معنا و فحوای این کتاب چندان گویا نیست. درحالی‌که وقتی ترجمه‌ی متن اصلی را آغاز کردم، متوجه شدم که عنوان قرآن شناخت یا شناخت قرآن و حتی معنای تحت‌اللفظی این اثر که به‌صورت مطالعه قرآن یا قرآن مطالعه است، معنای واقعی اثر را نمی‌رساند. ازاین‌رو ناگزیر شدم از چنین عنوانی فاصله بگیرم و عنوانی را برای ترجمه انتخاب کنم که قادر باشد فحوا و مقاصدی را که کتاب براساس آنها به نگارش درآمده برساند. زیرا تعابیر قرآن شناخت یا شناخت قرآن در زبان فارسی دربردارنده‌ی معانی دیگری است و قادر نیست کار تفسیری به روی قرآن را نشان دهد.

درواقع اصطلاح فوق در معنای قرآن‌پژوهی به کار می‌رود و مطالعات قرانی را تداعی می‌کند و با توجه به توضیحات سیدحسین نصر که در مقدمه کتاب نیز آمده و در نوشتارهای دیگر نیز بیان شده، باید عنوان تفسیر برای اثر انتخاب شود. کمااینکه قصد سیدحسین نصر از تألیف این اثر، خلق تفسیری بوده که مخاطبش انسان معاصر باشد، مدرن نباشد و ملتزم و متعهد به سنت باشد و همین ویژگی است که این تفسیر را از تفاسیر دیگر متمایز می‌کند. درواقع هدف غایی ایشان تألیف اثری بر مبنای تفاسیر کلاسیک ولی برای خواننده معاصر بوده است. به‌همین‌دلیل عنوان تفسیر معاصرانه قرآن کریم برای این کتاب انتخاب شد. بنابراین خواننده‌ی این کتاب خود متوجه خواهد شد که عنوان با فحوای متن مطابقت دارد. زیرا کتاب تفسیر معاصرانه قرآن کریم همانطور که در مقدمه اثر نیز ذکر شده، ترجمه و تفسیری نوین از قرآن را بازمی‌تاباند.

ساختار این تفسیر چگونه است؟ با تفسیرهای کلاسیک به لحاظ شکلی و محتوایی چه تفاوت‌هایی دارد؟

کتاب تفسیر معاصرانه قرآن کریم شامل ترجمه تمام آیات قرآن و تفسیر آنهاست. در تفسیر این کتاب سعی شده از بحث‌های تکراری خودداری شود. بنابراین نویسندگان نیز خود صبغه‌ی ایجازگویی قرآن را پیش گرفتند و هرجا که با آیاتی با مضامین مشترک برخورد کردند، تفسیری واحد برای آن به‌کار بردند و حتی یک مطلب را برای تفسیر چندین آیه به‌کار بردند. بدین‌معنا که هرجا احساس کردند توضیح و تفسیری برای یک آیه‌ی خاص در آیات قبل ذکر شده، از آوردن توضیحات پیشین خودداری کردند و به‌جای آن ارجاعاتی ذکر کردند که خواننده بتواند به‌وسیله‌ی آنها مطالب لازم برای درک آیات را فهم کند.

درواقع در این اثر کمترین تکرار وجود دارد، زیرا ارجاعات دقیقی که براساس شماره آیات و سوره‌هاست، جای مطالب تکراری را که می‌توانسته در کل اثر حضور یابد، گرفته است. در پایان کتاب نیز مجموعه مقالات یا جستارهایی (15 جستار) درباره مضامین یا مباحث قرآنی وجود دارد که می‌توان آنها را نوعی تفسیر موضوعی قلمداد کرد. موضع واحدی که در کل ترجمه و تفسیر این اثر رعایت شده یا به‌عبارت بهتر همان تفسیر معاصرانه در هرکدام از این جستارها جمع‌بندی شده است. نویسنده‌ی این جستارها یا نویسندگان این کتاب هستند یا اندیشمندان دیگری که آنها نیز اسلام‌شناسان بزرگی به‌شمار می‌آیند. در راستای نوشتار این جستارها تلاش شده که وحدت موضوعی و هماهنگی‌ای که در کل آن وجود دارد، حفظ شود و در پایان کتاب فهرست‌ها، منابع و احادیثی که نویسندگان از آنها استفاده کرده‌اند، همچنین نقشه جامعی از جغرافیای جهان اسلام نیز ذکر شده است. از آنجایی که این کتاب براساس اصول دقیق و آکادمیک به نگارش درآمده، می‌توان گفت که اثری کاملاً تحقیقی و حساب‌شده به‌شمار می‌رود که مقبولیتی جهانی یافته و از زمان انتشار آن تا به امروز در دانشگاه‌های مختلف دنیا محل رجوع بوده است.

در این تفسیر آیا به تفاسیر پیشین هم توجه شده است؟ دیگر منابع مهم این تفسیر چیست؟

برای نگارش این کتاب از منابع مختلف تفسیری، یعنی درواقع بیش از 40 تفسیر مکتوب که همگی مورد قبول اهل تسنن و تشیع بوده‌اند، استفاده شده است. هرچند ممکن است تمام منابع مورد استفاده در این اثر از اعتبار یکسانی برخوردار نباشند یا حتی از تمام آنها به‌طور یکسان استفاده نشده باشد. سه گونه تفسیر در این اثر به‌کار رفته است؛ تفاسیر اهل سنت، تفاسیر اهل تشیع، همچنین تفاسیر عرفانی. ازجمله تفاسیر اهل تسنن می‌توان به تفسیر کبیر امام فخر رازی، تفسیر طبری، تفسیر قرطبی، تفسیر زمخشری و تفسیر بیضاوی اشاره کرد و در میان تفاسیر اهل تشیع می‌توان از تفسیر طبرسی، تفسیر فیض کاشانی، تفسیر المیزان و تفسیر طوسی نام برد. در عین حال تفاسیری مانند تفسیر قشیری، تفسیر سلمی، تفسیر تستری، تفسیر مبیدی و تفسیر روح‌البیان بروسوی نیز ازجمله تفاسیر عرفانی هستند.

باید عنوان شود که این کتاب از برخی منابع دیگر نیز سود جسته است که لزوماً نمی‌توان عنوان تفسیر را بر آنها اطلاق کرد ولی درعین‌حال آنها منابعی هستند که مطالبی درباره تفسیر قرآن را در خود گنجانده‌اند که از آن میان می‌توان به آثار ابن‌عربی، مولانا، جامی و در کل به آثار شاعران و نویسندگان کلاسیک عرب‌زبان و فارسی‌زبان و فیلسوفان و عارفان نیز اشاره کرد. ازجمله دیگر منابع باید ذکری از منابع دست اول همچون کتاب مقدس ـ چه عهد جدید و چه عهد قدیم ـ به میان آورد که در بحث‌های مقایسه‌ای از آن استفاده شده است. نویسندگان در هرجا که احساس می‌کردند نیاز به قیاس بین یهودیت با اسلام یا مسیحیت و اسلام وجود دارد، از این منابع دست اول استفاده کرده‌اند. ازاین‌رو به باور من در این کتاب از لحاظ گزینش منابع بسیار دقت شده است و منابع کم‌اهمیت یا منابعی که از دقت کمتری برخوردار هستند، مورد استفاده قرار نگرفته‌اند. روی‌هم‌رفته تلاش نویسندگان بر این بوده است که با رجوع به این منابع اثری معتبر و آکادمیک، براساس منابع دست اول ارائه دهند.

سنت‌گرا بودن سیدحسین نصر چه تاثیری بر این اثر گذاشته است و باعث شده که این تفسیر نسبت به دیگر تفاسیر متفاوت باشد؟

دراین‌باره باید گفت که درواقع این تفسیر نوعی نگاه سنت‌گرایانه به قرآن دارد و بازتابی از مکتب فلسفه‌ی جاودان یا مکتب حکمت خالده است که سیدحسین نصر در آثارش به وفور آن را مطرح کرده است. این تفسیر نه تفسیری سنتی است، نه تفسیری مدرن؛ زیرا در تفسیر سنتی ممکن است تفسیر فلسفی مجال ورود به فضای فکری انسان معاصر را نداشته باشد و در تفسیر مدرن نیز اصلاً مجال گفت‌وگو با سنت وجود ندارد. درحالی‌که در این تفسیر علاوه بر آنکه سنت مبنا قرار گرفته و اصالت سنت مفروض است، سعی شده که سنت با انسان مدرن وارد گفت‌وگو شود. بنابراین این تفسیر تفسیری مدرن یا متجددانه نیست ولی برای گفت‌وگو با انسان معاصر به نگارش درآمده است. ازاین روست که این اثر برای انسان امروز و کسانی که در دوران معاصر زندگی می‌کنند و فلسفه و اندیشه‌های مدرن را نقدپذیر می‌دانند و به‌دنبال جایگزین‌های بهتر از آن در منابع سنتی هستند، نوشته شده است.

تفسیر معاصرانه قرآن کریم در گفت‌وگو با انشاءالله رحمتی

از چه روش‌هایی برای ترجمه و تفسیر قرآن کریم به زبان فارسی استفاده کردید و اصلاً چرا به ترجمه‌ی این اثر علاقه‌مند شدید؟

در فرآیند کل این اثر ابتدا تمام آیات قرآن را ترجمه کردم و در این کار ترجمه‌های فارسی موجود و حتی ترجمه انگلیسی را مبنا قرار دادم و سنت ترجمه قرآن به زبان فارسی را مرور کردم. همانطور که مترجمان انگلیسی‌زبان این کتاب نیز به ترجمه‌های سابق بر این اثر رجوع کرده و از آن بهره برده بودند. در این کتاب هر تفسیری که برای آیه‌ای نوشته شده تا حد زیادی در هماهنگی با ترجمه‌ی انگلیسی آن آیه است. ازاین‌رو امکان به کار بردن تفسیر یا تفاسیری برای این اثر که در فضای دیگری انجام شده بود، وجود نداشت. به‌همین‌دلیل همه‌ی آیات باتوجه به متن انگلیسی و تفسیر آنها ترجمه شده است. درواقع باید بیان کنم که ترجمه‌ی این کتاب با هدف ترجمه‌ی تفسیر قرآن و نه خود قرآن از سوی من انجام شده است. برای تحقق این منظور تفاسیر مختلفی که بر آیات نوشته شده را از نظر گذرانده‌ام و درنهایت ترجمه‌ی آیات و تفاسیر آنها را سامان داده‌ام.

یعنی وقتی به ترجمه‌ی عبارات انگلیسی همت گماشتم، به متن انگلیسی صرف اکتفا نکردم و به منابعی که متن انگلیسی براساس آنها نگارش شده نیز رجوع کردم. به‌عنوان مثال اگر جایی بحثی از تفسیر فخر رازی یا قرطبی یا طبرسی گرفته شده بود، آن را براساس آن متن یا متن‌های موردنظر تفسیر نگارش کردم و متن عربی این تفاسیر را نیز مدنظر قرار دادم و بعد از آنکه از قصد و هدف موردنظر مطمئن شدم، متن انگلیسی را به فارسی ترجمه کردم. ذکر این نکته دارای اهمیت است که ترجمه من از کتاب the Study Quran یک ترجمه انتقادی است و من هر جا که احساس کردم ترجمه انگلیسی دقیق نیست، آن را تذکر دادم و ترجمه دقیق‌تر و صحیح‌تری را که به‌نظرم می‌رسید، ارائه کردم و کوشیدم که میان ترجمه و تفسیر، انسجام وجود داشته باشد. ازاین‌رو به‌واسطه‌ی تلاش‌های صورت‌گرفته تمایز بسیاری بین این اثر و دیگر ترجمه‌های قرآن وجود دارد، زیرا مطالبی در این ترجمه وجود دارد که در ترجمه‌های فارسی دیگر موجود نیست.

هدف این کتاب در راستای ترجمه‌ی قرآن بر آن بود که ترجمه‌ای ارائه شود که قادر باشد با احتمالات مختلفی که برای تفسیرهای مختلف آیه وجود دارد، منطبق باشد و ترجمه ترجمه‌ای تفسیری نباشد. ازاین‌رو در ترجمه‌ی انگلیسی آیات نیز همین دقت نظر به‌کار گرفته شد. برای روشن شدن این موضوع این مثال را عرض می‌کنم که در بعضی از آیات نمی‌توان به‌راحتی مرجع ضمیر را مشخص کرد. زیرا وقتی به تفاسیر مراجعه می‌شود، درمی‌یابیم که مرجع ضمیر خود محل بحث است و درباره‌ی آن چندین احتمال وجود دارد و غالباً مفسران در ترجمه‌های فارسیِ اینگونه آیات به ترجمه‌ی تفسیری روی می‌کنند. وقتی خواننده چنین ترجمه‌هایی را می‌خواند با یک تفسیر مشخص روبه‌رو می‌شود که ممکن است تفسیر راجح نباشد. درحالی‌که در ترجمه‌ی فارسی این اثر سعی شده از هرگونه تفسیر در مقام ترجمه‌ی آیه اجتناب شود و ترجمه به‌گونه‌ای باشد که بتواند با احتمالات مختلفی که مفسران ارائه داده‌اند، مطابقت داشته باشد.

واکنش‌ها به این تفسیر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چه نقدهایی بر آن وارد کرده‌اند و بیشتر این نقدها از سوی کدام طیف بوده است؟

این کتاب بعد از انتشار مجلدات اول و دوم بسیار مورد توجه قرار گرفت و این دو مجلد بازخوردهای زیادی را ازسوی مخالفان و موافقان دریافت کرد. در این راستا جلساتی تشکیل شد و مطالب، پیشنهادات و نقدهایی ارائه شد که من در مقام مترجم از همه‌ی آنها استفاده کردم. درعین‌حال باید اذعان کنم که بخشی از نقدها ناشی از نوعی سوء‌تفاهم‌ها بود که با ادامه‌ی کار برطرف شد و به برخی از نقدهای پرتکرار هم پاسخ داده شد و مقاصد تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم نیز شفاف‌سازی گردید. روی‌هم‌رفته بنده تمام پیشنهادات و انتقادات دوستان، چه از سوی حوزویان و چه از سوی دانشگاهیان را رصد کردم و کوشش کردم از آنها در جهت بهینه‌سازی ادامه‌ی اثر استفاده کنم. به همین منظور در پیشگفتار جلد سوم پاره‌ای از این نقدها را دسته‌بندی و به آنها پاسخ دادم.

آیا تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم می‌تواند برای خوانندگان ایرانی تفسیری سازنده محسوب شود؟

باید اذعان کنم، به منظور آنکه این تفسیر برای خوانندگان ایرانی سودمند واقع شود، بنده ترجمه و الحاقاتی را به اثر اضافه کرده‌ام. ازاین‌رو تفسیر معاصرانه‌ی قرآن کریم با اثر اصلی متفاوت است ولی این امر بدین‌معنا نیست که در متن اصلی دخل و تصرفی صورت گرفته، بلکه صرفاً شیوه‌ی خاصی به منظور ترجمه و تحقیق این اثر به‌کار برده شده که در ذیل می‌آید. بنده در ابتدای کار و در مجلدات اول و دوم، توضیحاتی به صورت پانوشت به متن اضافه کردم ولی از جلد سوم به‌بعد تصمیم گرفتم به‌جای پانوشت افزوده‌هایی به این تفسیر اضافه کنم تا این کار نزد خوانندگان فارسی زبان تاثیر بیشتری داشته باشد و معنای این اثر بهتر رسانده شود. بنابراین از جلد سوم به‌بعد به هر سوره بخشی با عنوان افزوده‌های مترجم اضافه شد که علاوه بر آنکه این افزوده‌ها حجم قابل‌توجهی را به خود اختصاص می‌دهند، در مطابقت با آن سوره‌ی خاص بیان شده‌اند.

فقدان این افزوده‌ها در متن انگلیسی اثر ممکن است به‌دلایل مختلفی ازجمله فضای محدود کتاب، نوع مخاطبان غربی کتاب و... باشد. درحالی‌که من به‌عنوان شخصی که در فضای ایران زندگی می‌کند، احساس کردم که مخاطبان ایرانی دراین‌زمینه به توضیحات بیشتری نیاز دارند. به‌همین‌دلیل تلاش من در ترجمه و افزودن الحاقاتی بر این اثر این بوده که این کار برای مخاطبان فارسی‌زبان یا کسانی که در ایران زندگی می‌کنند، مفید به فایده واقع شود. همچنین سعی کرده‌ام نه‌تنها این افزوده‌ها مطابق با سلایق مختلف خوانندگان فارسی زبان باشد، بلکه شکل معاصرانه‌ی اثر نیز حفظ شود.

برای نگارش این افزوده‌ها هم به منابعی به زبان انگلیسی رجوع کردم و هم به منابعی به زبان‌های دیگر و حتی از تفاسیری همچون تفسیر تسنیم آیت‌الله جوادی آملی یا تفسیر نمونه استفاده کردم که در متن اصلی مورد استفاده قرار نگرفته بودند. به‌زعم من به‌کار گرفتن این تفاسیر شیعی که در دوران معاصر به نگارش درآمده‌اند، بسیار سودمند بوده است. حتی از منابع حکمت عرفان و ادبیات عربی و فارسی نیز سود جستم و اینچنین به این افزوده‌ها سامان دادم تا این اثر برای خواننده‌ی امروزی و معاصر ایرانی و فارسی‌زبان، جذابیت بیشتری داشته باشد.

از قرار معلوم مصطفی ملکیان هم این اثر را ویراستاری کرده است.

ویراستاری استاد ملکیان، یکی از توفیقاتی بود که نصیب بنده شد و من مثل همیشه از هدایت‌های مثال‌زدنی ایشان برخوردار شدم. ایشان لطف کردند و وقت گذاشتند این کار را از ابتدا تا انتها ویراستاری کردند و آیات قرآن، تفسیرها و افزوده‌ها را به‌دقت از نظر گذراندند و بررسی کردند.

به‌نظر شما عمده تفاوت این تفسیر با تفسیرهای کلاسیک چیست؟

تفسیر معاصرانه بر مبنای تفاسیر کلاسیک نوشته شده است. درعین‌حال این کتاب صرفاً یک جمع‌بندی و گزینش بر مبنای تفاسیر کلاسیک نیست. سه نکته در این تفسیر اهمیت دارد که آن را از تفاسیر کلاسیک متمایز می‌کند؛ بااینکه به‌لحاظ محتوا به تفاسیر کلاسیک نزدیک است. نخستین نکته این است که این تفسیر که ظاهراً با روش‌های آکادمیک امروز تألیف شده، از بالاترین و جدی‌ترین معیارهایی که یک پژوهش در دنیای امروز از آن برخوردار است، تبعیت می‌کند. پس باید گفت تفسیر معاصرانه سعی دارد که از لحاظ ظاهر و صورت کاملاً مطابق با معیارهای آکادمیک باشد. نکته دوم در زبان این اثر است.

در این اثر تلاش شده که زبان آن قابل‌فهم باشد. منظور از قابل‌فهم بودن زبان این نیست که این اثر، زبانی روان و ساده دارد بلکه قابل‌فهم بودن به‌معنای نحوه ورود و خروج آن در بحث و نوع رویکردی است که در بیان مسائل دارد و جمع‌بندی‌ها و نتیجه‌گیری‌های این تفسیر به‌گونه‌ای است که می‌تواند با انسان امروز ارتباط برقرار کند. این گفته در بیان ساده‌تر بدین‌صورت است که اگر تفاسیر کلاسیک و فارسی قرآن با دقت زیاد به زبان‌های غربی ترجمه شوند، خواننده غربی قادر نیست با آنها ارتباط برقرار کند. حتی تفاسیر عربی نیز اگر به زبان فارسی ترجمه شوند، فارسی‌زبانان قادر نیستند با آنها ارتباط لازم را برقرار کنند. کمااینکه خود عرب زبان نیز نمی‌توانند تفاسیر عربی را به‌درستی درک کنند.

تفسیر معاصرانه

این درحالی‌است که سبک و سیاق تفسیر معاصرانه و نوع بیان بحث و نوع ورود و خروج آن در مباحث به‌گونه‌ای است که انسان امروز می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. تفاوت موجود تفاسیر معاصرانه با تفاسیر کلاسیک، صرفاً به‌صورت صوری نیست و از لحاظ محتوایی نیز با آنها متفاوت است. درواقع عمده‌ترین تفاوت این کتاب به لحاظ محتوا این است که در گزینش، طرح و برجسته‌کردن مباحث، به سوالاتی عنایت دارد که برای انسان معاصر مطرح است. ممکن است بسیاری از مباحثی که در تفاسیر معاصرانه آمده است، در تفاسیر کلاسیک وجود نداشته باشد. این بدین‌دلیل است که این مباحث در آن زمان مسئله‌ی بشر نبوده‌اند و چندان جلب‌توجه نمی‌کرده‌اند؛ درنتیجه اشاره‌ای به آنها نشده است. درحالی‌که در تفسیر معاصرانه به چنین مباحثی پرداخته شده است.

ازجمله این مباحث می‌توان از حقوق بشر، حقوق زنان، محیط‌زیست، تعدد ادیان، گفت‌وگوی ادیان و حتی مسائل فلسفی مثل؛ فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و فلسفه دین نام برد. اگرچه مباحث فوق به‌صراحت در ذیل بحث‌های تفسیر معاصرانه نیامده، ولی نویسندگان این کتاب به‌گونه‌ای آنها را در این کتاب مطرح کرده‌اند که نشان می‌دهد آنها به مسائلی که در حوزه اندیشه دینی برای بشر مطرح شده‌اند، توجه دارند. بنابراین مباحث کتاب را به‌گونه‌ای سامان داده‌اند که پاسخی خردپسندانه برای چنین سوالاتی به خواننده داده شود. بنابراین این کتاب هم از لحاظ صورت با تفاسیر کلاسیک متفاوت است، هم از لحاظ محتوا. سومین نکته‌ای که این اثر را با تفاسیر کلاسیک متفاوت می‌کند، این است که تفاسیر کلاسیک عمدتاً با نگاهی الهیاتی نوشته شده‌اند.

به این معنا که رویکرد آنها رویکردی درون‌بینی است و به‌طور مشخص از منظر اسلام به بحث می‌پردازند، ولی در تفسیر معاصرانه بااینکه رویکرد تفاسیر سنتی تا حدی در آن رعایت شده، ولی نگاهی برون‌دینی نیز به مباحث در آن وجود دارد و این بدان‌دلیل است که این اثر بر مبنای نظریه وحدت متعالی ادیان تنظیم شده است. طبق این نظریه، اسلام که دینی وحیانی است، ادیان وحیانی دیگر را به‌رسمیت می‌شناسد و آنها را وحی خداوند و راه‌هایی برای هدایت و سعادت بشر می‌داند. ازاین‌رو می‌توان گفت که نظریه‌ی فوق در تفسیر معاصرانه، آن را از تفاسیر کلاسیک متمایز می‌کند و تقریری تعدیل‌یافته از وحدت متعالی ادیان در پس‌زمینه تفسیر معاصرانه وجود دارد.

این تفسیر با روح زمانه چه نسبتی دارد؟ در جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم آیا این تفسیر می‌تواند واسط بین مخاطب نسل جدید، نسلی که جهان بدون شبکه‌های اجتماعی را ندیده است، ارتباط برقرار کند یا شما این تفسیر را صرفاً یک کار آکادمیک و یک مبنع برای محققان از خوانش سنت‌گرایانه جدید از قرآن می‌دانید؟

مبنای نگارش این تفسیر این است که اسلام دین فطرت است و نویسندگان هم از لحاظ دین‌شناسی، هم از لحاظ نظریه‌ی حکمت خالده، چنین رویکردی دارند. این گفته بدین‌معناست که حقایق جاودانه‌ای وجود دارد که ازلی و ابدی هستند و هیچ‌زمان گَرد کُهنگی بر آنها نمی‌نشیند و همیشه برقرار هستند. درعین‌حال امکان دارد این حقایق تحت‌الشعاع امواج فکری و عقیدتی دیگری که همیشگی نیستند، قرار بگیرند. به‌تعبیر دیگر، می‌توان گفت که آفتاب این حقایق همیشه پشت ابر نمی‌ماند و ابری هم اگر مقابل چنین حقایقی قرار بگیرد، همیشگی نیست. بنابراین این حقایقِ جاودانه، همیشه اعتبار خود را دارند.

ازطرف‌دیگر، نگاه خود سنت‌گرایان این است که نوعی حکمت جاودان یا جاودان خرد وجود دارد و از آن به سنت، سنت تغییرناپذیر بودن خداوند، تعبیر می‌کنند. بر این مبنا آنها معتقدند که قرآن یکی از قوی‌ترین و مهم‌ترین بیان‌های این حکمت خالده و حقیقت جاودان است. بنابراین باید توجه داشت که ما در مقام مفسر قرآن باید قادر باشیم که حقایق جاودان را به بشر متذکر شویم و این تذکار صرف‌نظر ازاینکه بشر در کجا و در چه شرایط تاریخی و جغرافیایی‌ای زندگی می‌کند، قادر به هدایت اوست. هدایتگری حقایق جاودان برای بشر به‌خاطر فراهم‌بودن شرایط قابلی و فاعلی است.

شرایط قابلی، بدین‌معناست که فطرت بشر همواره قابلیت پذیرش چنین پیامی را دارد و شرایط فاعلی هم یعنی خود آن پیام، پیامی است که هرگز بی‌اعتبار نمی‌شود. از منظر ادبیات دینی باید گفت که دیدگاه فطرت بشر، فطرت ثابت و تغییرناپذیری است و خداوند او را مطابق چنین فطرتی آفریده است. ازاین‌روست که این پیام می‌تواند بر فطرت و جان بشر اثر گذارد.

نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که ما باید هم قابلیت را در انسان بیدار کنیم، هم باید قادر باشیم سنت و حقایق جاودان را به‌گونه‌ای بیان کنیم که برای او قابل فهم باشد. تفسیر معاصرانه با چنین دیدگاهی تألیف شده و تلاشی است برای آن‌که حقیقت جاودان بتواند خودش را در قابلیت انسان‌ها و بر فطرت آنها عرضه کند و این عرضه به‌گونه‌ای است که فطرت انسان‌ها با آن ارتباط برقرار می‌کند.

هم‌میهن

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...