گلعلی بابایی در مراسم رونمایی از کتاب «قصه شیر و عقاب» گفت: این‌کتاب به نوعی کیفرخواست ما علیه آمریکاست و علت بغض و کینه ما را نسبت به دولتش نشان می‌دهد.

صادق وفایی قصه شیر و عقاب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، آئین رونمایی و معرفی کتاب «قصه شیر و عقاب» نوشته صادق وفایی، به‌مناسبت روز خبرنگار، در قالب دویست و شست و یکمین نشست زرین‌قلم، دوشنبه ۲۴ مرداد با حضور مهدی شکیبایی رئیس فرهنگسرای رسانه، گلعلی بابایی نویسنده و منتقد، میثم رشیدی مهرآبادی و نویسنده اثر در سالن یونس شکرخواه فرهنگسرای رسانه برگزار شد.

در ابتدای این‌مراسم صادق وفایی نویسنده کتاب گفت: این کتاب یک ظاهر و یک باطن دارد. اما لایحه‌های زیرین و ناگفته بسیار مهمی دارد که در کتاب درباره آن‌ها صحبت نشده و قصد دارم در این‌نشست درباره‌شان صحبت کنم. یک بخش مهم این‌ناگفته‌ها که باید بین سطور و فضاهای سفید صفحات کتاب جستجویشان کرد، مسائل پشت پرده هستند. مثلاً در ابتدای کتاب گفته‌ام وقتی واژه آمریکا که به گوش من می‌خورد، اولین مفهومی که ذهنم احضار می‌کند، استعمار است. همه ما می‌دانیم استعمار چیست. کشورهای غربی، کشورهای شرقی و آفریقایی را برای منافع خودشان به استثمار و بردگی کشاندند. اما این‌روایت رسمی ماجراست و برای آن‌روایت ناگفته، مخاطب و شنونده این‌حرف‌ها را به کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی» نوشته ورنر سومبارت ارجاع می‌دهم؛ جامعه‌شناسی که امروز اگر اسمش را ببرید، شاید خیلی‌ها او را نشناسند و بگویند ماکس وبر پدر علم جامعه‌شناسی به‌شکل امروزی‌اش است و او نه. چرا ورنر سومبارت بایکوت شده؟ چون درباره یهودیان و حکومت جهانی یهود، کتاب علمی نوشته است.

کنار هم چیدن قطعات پازل برای رسیدن به حقیقت

وی افزود: قصه یهود و صهیونیسم یکی از لایه پنهانی آمریکاست که در روایت رویی و رسمی کتاب به آن پرداخته نشده و این‌جا در چنین‌جلسه‌ای جای صحبت کردن درباره آن است. چون اگر می‌خواستم در کتاب ناگفته‌ها را هم بیاورم، حجم زیادی پیدا می‌کرد و مثنوی هفتادمن می‌شد. خلاصه این‌که گفته می‌شود سرزمینی به‌نام آمریکا، محل سرمایه‌گذاری و سرمایه‌داری است. همین بحث سرمایه‌داری، شما را یاد چه چیزی می‌اندازد؟ ارتباط یهودیت و سرمایه‌داری. در کنار این‌مساله، کلیدواژه‌های دیگری چون قوم برتر، مردم برتر، نژاد برتر و … شما را یاد چه‌چیزی می‌اندازند؟ من که به‌واسطه علاقه به رمان پلیسی، خیلی دوست دارم قطعات معنادار پازل را کنار هم بچینم. اگر همین ارتباط‌ها را در نظر بگیریم، می‌توانیم نتیجه‌گیری‌های زیادی از تاریخ آمریکا داشته باشیم.

این‌نویسنده در ادامه گفت: در نوشتن کتاب پیش‌رو هم دنبال تشابهات وقایع و اتفاقات بودم. به‌نظرم تلاش آمریکایی‌ها برای بیرون آمدن از زیر یوغ امپراتوری انگلستان، شبیه تلاش یهودی‌های تندروی فلسطین برای بیرون آمدن از یوغ همین‌امپراتوری در سال‌های پیش از جنگ جهانی دوم است. هم لوئیس مارشالکوی مجارستانی در کتاب «فاتحین جهانی» و هم ورنر سومبارت آلمانی در «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» به این‌مساله اشاره کرده‌اند که یهودیان از مقطعی به بعد، آمریکا را تسخیر کردند. بگذارید یک‌مثال بزنم! اسراییلی‌ها، یک‌فرمانده مقاومت فلسطینی به اسم ودیع حداد را با خمیر دندان مسموم ترور کردند. این‌ترور مدتی طول کشید اما در نهایت فرمانده فلسطینی بدون این‌که ردی از اسراییل به جا بماند، از سر راه برداشته شد. بعد از بیش از ۵۰ سال، رونین برگمن خبرنگار اسراییلی در کتاب «برخیز و تو بکش» این‌موضوع را مطرح کرده و مردم جهان بعد از این‌همه سال فهمیده‌اند ودیع حداد ترور شده است.

وفایی گفت: در «قصه شیر و عقاب» به ترور شخصیت‌های علمی و دینی توسط سازمان سیای آمریکا هم اشاره کرده‌ام. این‌مساله شما را به یاد چه می‌اندازد؟ ترور دانشمندان هسته‌ای خودمان در ایران که یا کار سازمان سیا بوده یا موساد. کشیشی به‌نام پدر ایگناسیو الاکوریا هست که رئیس دانشگاه آمریکای مرکزی بوده و سال ۱۹۸۹ توسط سیا ترور شد. این هم یکی از اشارات کتاب است. چرا آمریکایی‌ها بیرون از خاک خودشان مردم را می‌کشند؟ چون مصوبه شورای عالی امنیت ملی آن‌هاست و می‌گوید هرجا که تهدیدی علیه آمریکا وجود داشت، مجازند بدون این‌که ردی از آن‌ها بماند و اتهامی متوجه آمریکا شود، آدم‌ها را بکشند. من ماجرای زدن هواپیمای ایرباس ایرانی در خلیج‌فارس را هم با همین‌الگو شبیه هدف‌قرار گرفتن هواپیمای اوکراینی در اطراف تهران می‌بینم. حالا چه‌زمانی برسد که اسناد واقعی این‌واقعه تلخ منتشر شود و به دستمان برسد، نمی‌دانیم.

«قصه شیر و عقاب» کیفرخواست ما علیه آمریکاست

وی در ادامه سخنانش گفت: در این‌کتاب از نگاه فیلسوفانی چون هانا آرنت، آلن بدیو و نوام چامسکی هم استفاده کرده‌ام. یکی از این‌استفاده‌ها مربوط به پیتر آنوف تاریخ‌نگار آمریکایی است که می‌گوید آمریکا ملتی است که از تاریخ می‌گریزد. من هم می‌گویم بله، آمریکا از گذشته چیزی نمی‌گوید چون در گذشته چیزی ندارد. بلکه همیشه حرفش از آینده و ساختن آینده است. این‌حرف هم شبیه همان‌چیزی است که اسراییل می‌گوید. چرا؟ چون در گذشته اسراییل چیزی نیست جز یک‌تاریخ جعلی که برای ساخت همان‌آینده سرمایه‌دارانه و پول‌محور جعل شده است. با این‌حرف، یاد آن‌لطیفه‌ای افتادم که بنا بود برای یک‌شهر آثار باستانی و تاریخی بسازند. حالا جالب است که خود مردم آمریکا در مقابل این‌دروغ‌ها و آتش‌افروزی‌ها، ماجرای سندورم ویتنام را بروز می‌دهند. یعنی از جنگ و آدم‌کشی آمریکا در ویتنام برآشفته می‌شوند و اعتراض می‌کنند. اما در این‌طرف دنیا، افرادی از ایران خودمان را داریم که مبتلا به سندروم استکهلم هستند و با چنین‌آمریکایی، همدردی و سمپاتی دارند. واقعاً جالب نیست؟ در سندروم استکهلم، قربانی و گروگان، با گروگان‌گیر همدردی می‌کند. آمریکایی‌ها ایران را در زمینه‌های مختلف تحریم کرده‌اند و بیماران پروانه‌ای ما به‌دلیل همین تحریم‌ها می‌میرند. اما خیلی‌ها هستند که تحت تاثیر شبکه‌های خبری و رسانه و فیلم‌های آمریکایی، فکر می‌کنند ترامپ با ترور سردار سلیمانی، واقعاً یک تروریست را کشته است!

روشنفکر کیست؟ تشابه نظر سومبارت و چامسکی

نویسنده «قصه شیر و عقاب» گفت: یکی از تشابهات جالبی که در مطالعاتم به آن رسیدم، نظر نوام چامسکی آمریکایی با ورنر سومبارت آلمانی است. چامسکی همان‌طور که در کتاب اشاره کرده‌ام، به مفهوم روشنفکری می‌تازد و نسبت به روشنفکران انتقادات شدیدی دارد. در کشور ما، واژه روشنفکر تقریباً بار معنایی مثبت دارد و به‌معنی کسی است که آدم معقول و منطقی و اهل مطالعه و در کل فرد مترقی و امروزی‌ای است. اما خب، ورنر سومبارت، سال‌ها پیش در تحقیقاتش به این‌نتیجه رسیده روشنفکری یک‌پدیده یهودی است؛ و مطابق با همین‌چیزی که خیلی از مردم ما هم در قرائت غیررسمی خودشان از واژه روشنفکر دارند: این‌که کسی نسبت به دین و اعتقاد بی‌تفاوت باشد و به‌قول معروف خیلی باز و آزاد باشد. به این‌ترتیب یکی از تشابهات پشت‌پرده و ناگفته در کتاب «قصه شیر و عقاب» تشابه نظر چامسکی و سومبارت درباره «روشنفکر» است.

وفایی افزود: مساله تبلیغات و رسانه‌ها هم مساله‌ای است که رابطه آن را با آمریکا در کتاب جستجو و کندوکاو کرده‌ام. اگر به یاد داشته باشیم، چندسال پیش عادل فردوسی‌پور کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» را از نویسنده‌ای به اسم رولف دوبلی ترجمه کرد. این‌نویسنده انگلیسی کتاب دیگری به‌نام «دیگر اخبار نخوانید» دارد که در آن مخاطبش را دعوت می‌کند برای داشتن یک‌زندگی آرام و بی‌دغدغه، اخبار تلویزیونی و تولیدات رسانه‌های غربی را ندیده بگیرد. او می‌گوید کمپانی‌های خبررسانی بزرگ، زندگی‌ها را خراب کرده‌اند. من هم می‌گویم محتواهایی که این‌رسانه‌ها در اختیار ما ایرانی‌هایِ سندروم استکهلم‌زده می‌گذارند، از سر دلسوزی و مهربانی نیست. بلکه با طرح و برنامه و نقشه قبلی تولید شده‌اند. عجب کشف بزرگی! خب این که هدف رسانه‌هاست. اما نه! متاسفانه خیلی از مردم غافل‌اند و درگیر پدیده مسخ هستند. پدیده‌ای که با اشاره به داستان مسخ فرانتس کافکا، در کتاب به تفصیل درباره‌اش صحبت کرده‌ام. رسانه‌های آمریکایی ضامن و نگهبان چه هستند؟ سرمایه‌داری. و سرمایه‌داری ما را به کجا می‌رساند؟ حکومت جهانی یهود.

این‌خبرنگار گفت: حقیقت همیشه جلوی روی ماست. ولی از آن غافل‌ایم. مثل قرآن و دیوان حافظ که همیشه در طاقچه خانه‌هایمان هستند ولی نگاهشان نمی‌کنیم، کلی کتاب و منبع دیگر هستند که می‌توانیم به آن‌ها رجوع کنیم و حقیقت را کشف کنیم. یک نمونه مهم دیگرش، کتاب قطور «نبرد من» آدولف هیتلر است. کافی است منابعی چون این‌کتاب و دیگر کتاب‌های مورد اعتماد را بخوانیم تا متوجه شویم چه در بازی‌های رایانه‌ای مثل call of duty و medal of honor و کتاب‌ها، رمان‌ها و فیلم‌های سینمایی، چه دروغ‌هایی درباره تاریخ جنگ جهانی دوم و دیگر فرازهای تاریخ به خوردمان داده‌اند. اما افسوس که به آن‌طاقچه خاک‌گرفته خانه رجوع نمی‌کنیم! و با تولیدات رسانه‌ها و تبلیغات کمپانی‌های آمریکایی یا در واقع صهیونیستی مسخ می‌شویم!

وی گفت: درباره سندروم استکهلم و مساله مسخ؛ بخشی از قصه «پینوکیو» را به یاد می‌آورم. سال‌های دهه ۷۰ نوارکاست‌هایی تحت عنوان «نوارقصه» منتشر می‌شدند که من خیلی از آن‌ها را داشتم. یکی از این‌نوارقصه‌ها «پینوکیو» بود. من از بچگی قصه پینوکیو را دوست داشتم. هم کتابش و هم نوار قصه‌اش را داشتم. کارتونش را هم دیده بودم. در همان‌عالم کودکی و کوچکی، یکی از صحنه‌های داستان پینوکیو برایم خیلی ترسناک بود؛ وقتی به شهر بازی می‌رود و با وسوسه‌های پسر بد قصه، خودش را بین بچه‌ها می‌بیند. در این‌شهر بچه‌ها آن‌قدر بازی می‌کردند که در نهایت تبدیل به خر می‌شدند. وقتی بچه‌ها حسابی بازی کرده و از واقعیت‌ها غافل و در نهایت خر می‌شدند، مرد نتراشیده و نخراشیده بدجنس می‌آمد و آن‌ها را برای کارکشیدن می‌برد. در جایی از قصه بود که پینوکیو خودش هم کم‌کم در حال خر شدن بود و گوش و دم و سم درآورده بود و وقتی در یک غروب ترسناک، سراغ بقیه بچه‌ها را در خیابان‌های شهر بازی گرفت، دید کسی در شهر نمانده. یعنی همه خر شده و به چنگ مرد بدجنس افتاده بودند. حالا مثل قصه پینوکیو وقتی که با تاخیر در آن غروب ترسناک، متوجه اصل ماجرا شد، داستان ما هم در عالم واقعیت همین است و من واقعاً نگران آن ایرانی‌ها و آدم‌هایی هستم که قرار است روزی چشم باز کنند و متوجه شوند دلسوزی رسانه‌های غربی که ایران را جهنم و آمریکا را بهشت آرزوها نشان می‌دادند، دروغ و سرابی بیش نبوده است! واقعاً حال آن روز آن‌ها که متوجه می‌شوند با وعده و وسوسه‌های دروغ به کشورشان خیانت کرده‌اند، خیلی ترسناک است. البته بگویم که بدجنسی و پلشتی رسانه‌های غربی و در کل جریان سرمایه‌داری، دلیل نمی‌شود به ضعف رسانه‌های خودمان اشاره نکنم و نگویم که در خیلی از مواقع، از فرصت‌ها استفاده نکرده و مخاطب را بی‌اعتماد می‌کنند.

واقعیت سرزمینی به ظاهر متمدن به‌نام آمریکا

در بخش دوم این‌نشست، گلعلی بابایی که به عنوان کارشناس و منتقد در این جلسه حضور داشت گفت: حرف زدن در مورد این کتاب مشکل است چون نویسنده، یک خبرنگار پرتلاش است. من سعی دارم راجع به محتوای آن صحبت کنم. اما پیش از هر چیز باید بگویم چهار مورد از کتاب‌های من تاریخ نگاری جنگ هستند که بین ۸۰۰ تا هزار صفحه دارند و تمام این کتاب‌ها توسط آقای وفایی بلعیده و خلاصه نویسی شده‌اند. بنابراین می‌دانم که این‌کتاب را با مطالعه زیاد و استفاده از منابع متعدد نوشته است.

وی افزود: این کتاب یک مقدمه ۱۰ صفحه‌ای و سه فصل اصلی دارد که در قطع نیم وزیری منتشر شده است؛ نویسنده در بخشی از مقدمه مفصل خود گفته آمریکا کشور تناقضات است و با مطالعه کتاب‌های تاریخ آمریکا و رفتارهای اخیر این کشور حس کنجکاوی را داشته که بنویسد اما انگیزه اصلی نگار کتاب را ترور شهید حاج قاسم سلیمانی توسط ترامپ اعلام کرده که پس از آن با مطالعه کتابی به نام ترامپ با واقعیت سرزمین به ظاهر متمدن آمریکا کتاب نوشته شده است.

نویسنده کتاب «همپای صاعقه» با قرائت بخشی از مقدمه این کتاب در خصوص نگاه آمریکا به ایران گفت: این نکات به صورت مفصل در مقدمه گفته شده و مخاطبان با خواندن مقدمه با محتوای کتاب آشنا می‌شوند فصل اول با عنوان «ملتی که از تاریخ می‌گریزد» مخاطب را با دخالت آمریکا در کشورهای مختلف مبتنی بر نظریات نوام چامسکی آشنا می‌کند و دخالت در پرونده‌ها و مناقشات منطقه‌ای و اقدامات ضد بشری آمریکا که از طریق رسانه‌ها را بررسی می‌کند، «ورق پاره‌های تاریخ» عنوان فصل دوم است که به گذشته روابط ایران و آمریکا در جنگ جهانی دوم و دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی همچنین تقابل ایران و آمریکا در جنگ ایران و عراق، جنگ دریایی ایران با آمریکا می‌پردازد این فصل بسیار طولانی است و حتی فضایی از جنگ ایران و عراق و عملیات‌های مهم در این فصل آورده شده است؛ فصل سوم «ترامپ آمریکایی» از تأثیر نویسنده نسبت به ترور شهید سلیمانی نوشته شده و چهره منحوس این جنایتکار برای مخاطب آشکار می‌کند.

بابایی گفت: جملات بسیار زیادی در این کتاب برای آشکار سازی شخصیت ترامپ از فیلسوفان و نویسندگان آورده شده و خوی حیوانی و درندگی او در فصل سوم این کتاب آشکار شده است. در نهایت باید گفت این‌کتاب با استفاده از ۳۰ منبع که ۱۷ مورد آن ترجمه هستند، نوشته شده است.

در بخش بعدی این‌نشست وفایی در پاسخ به سوال رشیدی مهرآبادی درباره نامگذاری این کتاب با عنوان تاریخ و تحلیل روابط «ما» و آمریکا گفت: می‌شد از لفظ «ایران و آمریکا» استفاده کرد. اما خیلی حالت رسمی و آکادمیک پیدا می‌کرد. من مردم ایران را در مقابل آمریکا، یک کل واحد می‌دانم. البته بعضی از این‌کل، همان فریب‌خورده‌هایی هستند که حقیقت روزی برایشان مشخص می‌شود اما در مجموع، خودم را از آن‌ها جدا نمی‌دانم چون آن‌ها هم ایرانی هستند. می‌خواهم بگویم، «قصه شیر و عقاب» یک‌قصه است و کتاب علمی و سنگین و غامض نیست. بلکه سعی کرده‌ام آن را عمومی و ساده بنویسم. بنابراین انتخاب واژه «ما» به‌جای «ایران» یک انتخاب از پیش‌تعیین‌شده و معین بود.

قهرمان آمریکایی کابوی است نه جنتلمن شیک و کت‌شلوارپوشیده

وی افزود: اما درباره تاریخ و تحلیل باید بگویم از لفظ «تحلیل» هم در عنوان فرعی استفاده کردم تا بگویم کتاب فقط نقل روایت‌های تاریخی نیست و تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های خودم را هم لابه‌لای قصه‌های شیر و عقاب، شامل می‌شود. یک‌نکته دیگر که باید به آن اشاره کنم و معطوف به سخنان همان آشنای آمریکارفته‌ام در مقدمه کتاب است، این است که آمریکایی‌ها همیشه بدهکار دولت آمریکا هستند. بله، سرمایه‌گذاری خصوصی و آزادی اقتصادی وجود دارد. اما باز هم با بیان یک تشابه تاریخی که ورنر سومبارت در کتاب «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» به آن اشاره کرده، باید بگوییم در سال‌های قرون وسطی و پس از آن، یعنی چندسده پیش‌تر، یهودی‌ها به کار قرض‌دادن پول و سرمایه به درباره سلاطین غربی مشغول شدند و خیلی از دربارهای اروپا را بدهکار خود کردند. همین‌الگو الان در آمریکا هم جریان دارد و در این‌کشور سرمایه‌داری، مردم همیشه بدهکار دولت هستند. نکته دیگری که آشنای آمریکارفته‌ام، تذکر داد این بود که قهرمان آمریکایی، خلاف تصور ما، یک شخصیت جنتلمن کت‌شلوارپوشیده و شیک نیست. ترامپ نمود کامل و تمام‌قد قهرمان آمریکایی است؛ همان‌چیزی که در فیلم‌های وسترن وجود دارد؛ هفت‌تیرکش لات و بی‌قیدی که در صحرا سرخ‌پوست‌ها را می‌کشد، بعد به کافه می‌رود و مشروب می‌خورد و بعد به طبقه بالای کافه می‌رود تا مشغول فسق و فجور شود.

این‌نویسنده در ادامه گفت: قهرمان آمریکایی یک‌روز خود را در ساحت جان‌وین در فیلم‌های وسترن نشان می‌دهد، یک‌روز در قامت آرنولد و امروز هم در شکل و شمایل واندروومن که البته همه می‌دانیم بازیگرش یک‌زن اسراییلی است که در ارتش اسراییل خدمت کرده است. همین‌شخصیت‌های سینمایی راه را برای تجاوزهای نظامی به کشورهای دیگر باز می‌کنند؛ با این‌دروغ که بناست امنیت و آزادی را به ارمغان بیاورند. حالا باید فکر کرد و دید ما در ایران، کیلومترها دورتر از آمریکا چگونه امنیتش را تهدید می‌کنیم!

وفایی در پاسخ به سوال دیگر رشیدی مهرآبادی درباره فصول دوم و سوم کتاب «قصه شیر و عقاب» گفت: فصل دوم که به‌قول آقای بابایی، بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده، مشخصاً درباره تاریخ ورود آمریکا به ایران و روابط ما با این‌کشور است. در این‌فصل به کودتای ۲۸ مرداد اشاره شده که آمریکا در آن دولت مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرد تا دوباره شاه را سر کار بیاورد؛ همچنین به مقطعی از جنگ که ایران با پیروزی‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس، وجهه جهانی خود را ارتقا داد و آمریکا به‌طور مستقیم به حمایت از رژیم وقت عراق پرداخت. البته پس از ترور سردار سلیمانی این‌تصور از بین رفت اما شاید هنوز برخی از سندروم استکهلمی‌ها فکر کنند آمریکا فقط با فکر و تولید فیلم و کتاب می‌خواهد با ما دشمنی کند. اما ما سال ۶۶ به‌طور مستقیم با آمریکا در خلیج‌فارس درگیر شدیم و نیروهای مقابله‌به‌مثل سپاه پس از مزاحمت‌هایی که برای صدور نفت ایران به وجود آمده بود، با ناوها و هلی‌کوپترهای آمریکا درگیر شدند. اتفاقاً چه فیلم اکشنی هم می‌توان از روی داستان شهادت نادر مهدوی و بیژن گرد ساخت! داستانی که قایق‌های تندروی ما در آن یک‌هلی‌کوپتر کبرای آمریکایی را منهدم کردند و جالب است که پس از این‌عملیات، مهدوی و گرد توسط آمریکایی‌ها اسیر شده و با انجام شکنجه در ناو آمریکایی به شهادت رسیدند.

در بخش پایانی سخنرانی‌های جلسه، بابایی گفت: در «قصه شیر و عقاب» خوی وحشی گری آمریکا نشان داده شده و از رسانه به عنوان یکی از ابزارآلات این کشور در دنیای استعمار یاد شده است. این کتاب یک کار ارزشمند است و حیف است در کتابخانه بماند. چراکه محتوای بسیار خوبی برای ساخت سریال و فیلم مستند دارد که البته و متأسفانه، مستندسازی جزو حلقه‌های گمشده ما در حوزه فرهنگ است.

وی افزود: بحث ترجمه نیز بسیار مهم است. براساس تجربه چندباره‌ام در نمایشگاه‌های بین‌المللی می‌گویم که در این‌زمینه به شدت فقیریم. این کتاب به نوعی کیفرخواست ما علیه آمریکاست و علت بغض و کینه ما نسبت به آمریکا را نشان می‌دهد. بنابراین قابلیت ترجمه هم دارد که اگر اتفاق بیفتد می‌توان گفت یک کار مهم را در حوزه کتاب و رسانه انجام دادیم.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...