خوانش جدید سرمایه | شرق


«بحران و رکود اقتصادی جهانی که در سال 2008 آغاز شد، دست‌کم یک نتیجه غیرمنتظره داشت: افزایش فروش کتاب سرمایه کارل مارکس». خسرو کلانتری، مترجم کتاب «درآمدی بر سه جلد سرمایه مارکس» [An introduction to the three volumes of Karl Marx's Capital] نوشته مایکل هاینریش [Michael Heinrich]، در مقدمه خود بر این کتاب می‌نویسد اگرچه مفسران و اقتصاددانان جریان اصلی کار مارکس را منسوخ اعلام کرده بودند، برخی از آنها با اکراه تحلیلی را تأیید کردند که سرمایه‌داری را ذاتا بی‌ثبات می‌داند.

درآمدی بر سه جلد سرمایه مارکس» [An introduction to the three volumes of Karl Marx's Capital] نوشته مایکل هاینریش [Michael Heinrich]

به این اعتبار، کتاب حاضر نیز «تفسیری است مدرن به قلم مایکل هاینریش، مارکس‌پ‍ژوه آلمانی، از سه جلد سرمایه مارکس». این کتاب که نُه بار در آلمان تجدیدچاپ شده است، به نحو نظام‌مندی تمامی جنبه‌های اساسی نقد مارکس بر سرمایه‌داری را به‌روشنی و اجمال توضیح می‌دهد. چنان‌که مترجم کتاب می‌نویسد، هاینریش یکی از نمایندگان برجسته جریانی است که «خوانش جدید سرمایه» نامیده می‌شود و از همکاران «مگا» یعنی مجموعه‌ آثار مارکس و انگلس است. هاینریش در تفسیر خود از «سرمایه» اطلاعات مهمی درباره محیط فکری و سیاسی مارکس ارائه می‌دهد و به موضوعات مهمی نظیر مبارزه طبقاتی و رابطه سرمایه و دولت و نیز درک مارکس از کمونیسم می‌پردازد. و در عین حال «با تکیه بر ویژگی پولیِ نظریه مارکس، ارتباط کتاب سرمایه را با عصر انفجارهای مالی برجسته می‌کند». هاینریش معتقد است در آغاز خوانش «سرمایه» با دشواری‌های خاصی روبه‌رو می‌شویم و می‌نویسد «فهمیدن متن خاصه در آغاز، چندان ساده نیست. یحتمل حجم سه‌جلدی کتاب نیز خود عاملی بازدارنده باشد. بااین‌همه، تحت هیچ شرایطی، نباید تنها به خواندن جلد اول بسنده کرد. از آن‌رو که مارکس موضوع تحقیقش را در سطوح مختلفی از تجرید ارائه می‌کند که متقابلا مستلزم و مکمل یکدیگرند، نظریه ارزش و ارزش اضافی را که در جلد اول مورد بررسی قرار گرفته تنها در آخر جلد سوم می‌توان به طور کامل درک کرد. آنچه مخاطب تنها با خواندن جلد اول گمان می‌کند فهمیده نه‌تنها ناقص، که درواقع کج‌ومعوج است». ع

لاوه بر اینها، درک ادعایی که مارکس در عنوان فرعی «سرمایه» آورده و آن را برای توصیف کل پروژه علمی خود به کار برده، یعنی «نقد اقتصاد سیاسی»، چندان ساده نیست. «در سده نوزدهم، موسعا به چیزی اطلاق می‌شد که امروزه آن را اقتصاد می‌خوانیم. مارکس با به‌کارگیری اصطلاح نقد اقتصاد سیاسی اشاره می‌کند که آنچه در نظر اوست نه صرفا عرضه‌داشت جدیدی از اقتصاد سیاسی، که نقد بنیادی بر کل علم اقتصادِ پاگرفته است». درواقع چنانچه هاینریش تأکید می‌کند مارکس در پی «انقلابی علمی» است، با در نظر داشتن تمایلات انقلابیِ اجتماعی سیاسی. «به‌رغم تمام این دشواری‌ها، سرمایه را باید خواند. درآمد پیش‌رو نمی‌تواند جای خواندن متن اصلی را بگیرد و مقصود از آن صرفا آشناسازی اولیه است. خوانندگان باید بدانند که با پیش‌فرض‌های معینی، درباره ماهیت سرمایه،‌ بحران و نیز هدف نظریه مارکسی، قدم در راه خواندن این متن می‌گذارند. این پیش‌فرض‌ها را که خودبه‌خود از طریق مدرسه و رسانه و به‌واسطه بحث و جدل‌ها شکل گرفته، باید نقادانه مورد بررسی قرار داد. مسئله فقط درگیرشدن با چیزی جدید نیست، بلکه علاوه بر آن بررسی چیزی است که آشنا و بدیهی به نظر می‌رسد».

کتاب «درآمدی بر سه جلد سرمایه مارکس» در 12 فصل تدوین شده است: در فصل نخست با عنوان «سرمایه‌داری و مارکسیسم» تعریفی مقدماتی از سرمایه‌داری ارائه می‌شود که با بسیاری از تصورات رایج از این مفهوم تفاوت دارد. از سوی دیگر نقش مارکسیسم در جنبش کارگری بررسی شده است. «باید روشن کنیم که درواقع جریان واحدی به نام مارکسیسم وجود ندارد. همواره بر سر چیستی هسته نظریه مارکس -نه‌تنها بین مارکسیست‌ها و منتقدان مارکس، که در میان خود مارکسیست‌ها نیز- اختلاف‌نظر وجود داشته است. فصل دوم، «موضوع نقد در نقد اقتصاد سیاسی»، به توصیف سرمایه پرداخته، و فصل‌های بعد از ساختار بحث در سه‌ جلد «سرمایه» پیروی می‌کند. فصل‌های سوم تا پنجم با عنوان‌های «ارزش، کار، پول»، «سرمایه، ارزش اضافی، استثمار» و «فرایند تولید سرمایه‌داری» به محتوای جلد اول «سرمایه» پرداخته و در فصل ششم تحت عنوان «گردش سرمایه» محتوای جلد دوم بررسی شده است. در فصل‌های هفتم تا دهم، مباحث جلد سوم «سرمایه» مورد واکاوی قرار گرفته؛ مباحثی با این عناوین: «سود، سود میانگین، قانون گرایش نزولی نرخ سود»، «بهره، اعتبار، سرمایه‌ مجازی»، «بحران» و «بت‌واره‌پرستی روابط اجتماعی در جامعه بورژوایی». هاینریش در فصل 11 با عنوان «دولت و سرمایه» سعی دارد به مسئله دولت و ارتباطش با سرمایه بپردازد که از دیدِ او در کتاب «سرمایه» مارکس با اینکه ملاحظاتی پراکنده درباره دولت آمده است اما نقد سرمایه بدون نقد دولت نه‌تنها ناقص است بلکه به بدفهمی نیز منجر می‌شود و از این‌رو در این فصل، هاینریش سعی دارد این مسئله را مطرح کند و سرانجام در فصل آخر کتاب با عنوان «کمونیسم، جامعه‌ای فراسوی کالا، پول و دولت»، هاینریش سعی دارد معنای سوسیالیسم و کمونیسم نزد مارکس را به بحث بگذارد.

از این میان، خود هاینریش معتقد است فصل سوم کتاب که به بحث محوریِ «نظریه ارزش مارکس» پرداخته، مهم‌ترین بخش است که باید با دقت ویژه و تأمل بیشتر خوانده شود: «این فصل نه‌تنها پایه‌ای است برای تمام آنچه در پی می‌آید، بلکه خوانش جدید آثار مارکس نیز در اینجا به‌طور ویژه نمودار می‌شود». هاینریش در فصل آخر کتاب، «کمونیسم، جامعه‌ای فراسوی کالا، پول و دولت» نشان می‌دهد هدف سیاسی مارکس چیرگی بر سرمایه‌داری بوده است، از دیدگاه او جامعه‌ای سوسیالیستی یا کمونیستی که در آن مالکیت خصوصی بر وسایل تولید الغا شده و دیگر تولید با هدف بیشینه‌‌کردن سود صورت نمی‌گیرد، باید جایگزین سرمایه‌داری شود. «مارکس طرح جامعی برای چنین جامعه‌ای درنینداخت، طوری که حتی امروزه بسیاری از خوانندگان سرمایه شگفت‌زده می‌شوند وقتی درمی‌یابند این اثر حتی یک فصل کوتاه درباره کمونیسم ندارد. بااین‌همه، مارکس در جاهای مختلف (هم در سرمایه و هم در نوشته‌های نخستین) کوشید تا از تحلیل خود از سرمایه‌داری نتایجی درخصوص تعین‌های عام کمونیسم بگیرد. از آن‌رو که این‌دست نتایج به سطح تحلیل مربوطه بستگی دارد، اظهارات بسیار متنوعی می‌توان یافت که به برداشتی واحد نمی‌انجامد». و این دو برداشت «کمونیسم به‌منزله آرمان» و «کمونیسم به‌منزله ملی‌کردن وسایل تولید» است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...