بیگانگان در میان ما | اعتماد


میراث لورین [Lorien Legacies] مجموعه‌ای هفت جلدی است که تاکنون دو جلد اول آن در ایران ترجمه و منتشر شده. نویسنده ‌کتاب، آن‌طورکه روی جلد آمده، پیتاکوس لور [در واقع James Frey and Jobie Hughes] است؛ اما این نام واقعی نویسنده‌ نیست. او جبی هیوگس است ولی این مجموعه را با نام پیتاکوس لور منتشر کرده. اما چرا پیتاکوس لور... هیچ‌چیز در این مجموعه بی‌دلیل نیست، همان‌طور که در ابتدای جلد اول و جلد دوم هشدارهایی به خواننده درباره حضور بیگانگان داده شده است.

میراث لورین [Lorien Legacies]

پیتاکوس لور ارشد لورینی‌ها در زمین است و فعلا، از نظر هفت شماره باقیمانده از گاردها پنهان است تا روزی که زمان جنگ با موگادوری‌ها برسد و وارد صحنه شود. او خود روایتگر زندگی گاردها و سپانان‌‌شان است. مجموعه میراث لورین داستان زندگی نوجوانانی است که در کودکی از سیاره لورین گریخته‌اند و در میان ما روی زمین زندگی می‌کنند. آنها زندگی‌ای معمولی دارند و نیروهای خارق‌العاده خود را پنهان می‌دارند تا بیش از پیش از چشم متجاوزینِ موگادوری پنهان بمانند. زندگی آنها میان سایر نوجوانان باعث می‌شود درگیر دغدغه‌های نوجوانان شوند. مانند درگیری با قلدرهای مدرسه، عشق دوران جوانی و نظام آموزشی‌ای که می‌خواهد آنها را محدود کند. اما مشکل بزرگ‌تر شخصیت‌های لورینی در رمان‌ها (هم برای شماره چهار و هم برای شماره هفت در دو جلد نخست) مفهوم هویت است.

چهار گاهی آرزو می‌کند کاش تفاوتی با بقیه نداشت و زندگی معمولی مثل بقیه را تجربه می‌کرد. در یک مکان ثابت زندگی می‌کرد و می‌توانست دوستان صمیمی داشته باشد و با خیال راحت عشق را تجربه کند. اما شماره هفت که در یک دِیر اسپانیایی اسیر شده است، سعی می‌کند هویت اصلی خودش، لورینی بودنش را، با نقاشی‌ها و تصوراتش حفظ کند و ریشه‌هایش را فراموش نکند. او کسی را ندارد که لورین و خاطرات مبهمش را برایش حفظ کند؛ پس خودش مجبور است ریشه‌هایش را به یاد داشته باشد و در تنهایی توانایی‌هایش را گسترش بدهد. او با سپانش هم درگیر است؛ کسی که قرار بوده حامی‌اش باشداما حالا صدمه دیده و رنجور است و می‌خواهد بین زمینی‌ها و افکارشان حل شود.

میراث لورین مجموعه‌ای ماجراجویانه و کمی علمی- ‌تخیلی است و در کنار همه اینها، مشخصه فانتزی این اثر است که او را متمایز می‌کند. دو گروه از بیگانگان میان انسان‌ها زندگی می‌کنند، اطلاعاتی که از سرزمین اصلی، جهان فراتری فانتزی لورین، به خواننده داده می‌شود در حد شهودات و خاطراتی است که شخصیت‌های اصلی دارند و اتفاقات تمام مدت روی زمین رخ می‌دهد. اما این دو گروه از بیگانگان خودشان عناصری فانتزی هستند. علاوه بر نیروهای فرا انسانی‌ای که در آنها وجود دارد، اشیای فانتزی، موجودات فانتزی و طلسم‌هایی هم همراه آنهاست. عناصری فانتزی که به گونه‌ای جدید در این مجموعه نمود پیدا می‌کنند.

اشیای فانتزی بسته به هر گارد متفاوت است و همه‌شان در صندوقچه‌هایی نگهداری می‌شود که حاوی سنگ‌هایی ارزشمند از سیاره لورین است، سنگ‌هایی با توانمندی‌ای خارق‌العاده که مرده‌ریگ نامیده می‌شوند. در کنار مرده‌ریگ‌ها، موجودات فانتزی‌ای به نام شیمر همراه آنها به زمین سفر کرده‌اند و میان ما زندگی می‌کنند. گروه متخاصم هم برای نبرد، موجوداتی خارق‌العاده در لشکرش دارد که بسته به جریان داستان، این موجودات همراه شخصیت یا علیه‌اش وارد نبرد می‌شوند. اما یکی از نکات منحصربه‌فرد این کتاب راز آلودگی آن است. از اسم نویسنده که مهتر لورینی‌ها در زمین است تا طلسم‌هایی که مثل شبکه‌ای، لورینی‌ها را به هم مرتبط می‌کند. وقتی این ده بچه لورینی روی زمین پخش شده‌اند، طلسم‌هایی برای آنها قرار داده شده تا بتوانند در موقع لزوم خبری از هم بگیرند و در شروع جلد یک این اتفاق رخ می‌دهد، جایی که سه گارد اول کشته شده‌اند و حالا نوبت شماره چهار است.

فانتزی زمانی به صورت قوی در داستانی نمود پیدا می‌کند که قواعدی برای جهانش وضع کند و تا پایان بر همان قواعد استوار بماند. این اتفاقی است که در میراث لورین می‌افتد و داستان علاوه بر تمام نبردهایش، شبکه‌وار با طلسم‌ها، اهداف و انتظاراتی که برای شخصیت‌های آن وجود دارد، با هم محکم و بسته شده است و بدنه‌ای قوی برای داستان شکل می‌دهد.

خواندن هر جلد از میراث لورین ما را منتظر ادامه داستان نگه می‌دارد؛ اینکه بدانیم چه می‌شود و چه بلایی قرار است سر لورینی‌ها و حتی زمینی‌ها بیاید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...