به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا،‌ هیات داوران بخش «داستان بلند و رمان» دوازدهمین دوره‌ جایزه‌ ادبی جلال آل‌احمد، اسامی شش نامزد راه‌یافته به مرحله نهایی این بخش را اعلام کرد که بر این اساس «بی‌کرانگی» به قلم مهدی ابراهیمی لامع از نشر نیماژ، «دورزدن در خیابان یک‌طرفه» به قلم محمدرضا مرزوقی از نشر ثالث، «روزها و رویاها» به قلم پیام یزدانجو از نشر چشمه، «فوران» به قلم قباد آذرآیین از انتشارات هیلا، «ما را با برف نوشته‌اند» به قلم نسیم توسلی از انتشارات آگه و «وضعیت بی‌عاری» به قلم حامد جلالی از انتشارات شهرستان ادب معرفی شدند. این شش اثر به داوری شهریار عباسی، هادی خورشاهیان و احسان رضایی به مرحله نهایی داوری دوازدهمین دوره‌ جایزه‌ ادبی جلال آل‌احمد راه پیدا کرده‌اند. در ادامه به معرفی این شش رمان می‌پردازیم.


«بی‌کرانگی»/ رمانی در پاسداشت زبان فارسی
«بی‌کرانگی» رمانی است درباره دو همسایه دیوار به دیوار به نام‌های سالاری و کیانی در منطقه شمیران تهران. این دو خانواده پس از سال‌ها همزیستی و رفت و آمد دوستانه، ناگهان به سبب رویدادی پیش‌بینی نشده که چیزی جز دلبستگی فرزندانشان به هم نیست، تصمیم به قطع ارتباط با یکدیگر می‌گیرند. این رمان زندگی همزمان انسان‌هایی را روایت می‌کند که برای رسیدن به خوشبختی و نگهداری از آن ناچارند هر از چندی با سرنوشت و فراز و فرودهای آن رویارویی کنند. این رویارویی کم و بیش در طول رمان ادامه می‌یابد و سرانجام مخاطب را به همراه یکی از شخصیت‌ها وارد جهانی ناشناخته و شگفت‌انگیز می‌کند؛ جهانی نو و آرمانی که ریشه در زمین خاکی آرزوها و کهن‌الگوها دارد. این رمان با نگاهی نو به زبان فارسی و فرهنگ بومی ایران به نگارش درآمده است.

«بی‌کرانگی» از هشت شخصیت اصلی تشکیل شده است و مخاطب در این اثر با شخصیت‌هایی روبه‌رو است که از نظر سنی بین 3 تا 80 سال دارند. هر کدام از شخصیت‌های این رمان دغدغه‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند. یکی از ویژگی‌های بارز این رمان زبان آن است؛ چراکه در نگارش این اثر از کلمات فارسی استفاده شده و می‌توانم گفت که حدود 95 درصد از واژه‌های این کتاب فارسی است. زاویه دید این رمان «سوم شخص نمایشی»‌ است. یعنی مانند دوربین عمل می‌کند و همه چیز را با جزئیات توضیح می‌‌دهد، اما دست به قضاوت نمی‌زند. «بی‌کرانگی» به قلم مهدی ابراهیمی لامع در 440 صفحه از سوی نشر نیماژ منتشر شده است.
 

دورزدن در خیابان یکطرفه

 
«دور زدن در خیابان یکطرفه»/ رمانی کارآگاهی با موضوع قاچاق دارو
این رمان که موضوع آن به قاچاق داروهای تقلبی در دوران تشدید تحریم‌‌ها پرداخته در ژانر معمایی-جنایی نوشته شده و فضایی کارآگاهی دارد. موضوع رمان با قتلی در زندان آغاز می‌شود که شخصیت اصلی داستان را که خود از زخم خوردگان داروهای تقلبی است درگیر ماجراهای معمایی داستان می‌‌کند.

«دور زدن در خیابان یکطرفه» تلاش قهرمانی تنهاست برای عبور از هزار تویی مخوف که طراحان آن نیز گاه راه خود را گم می‌کنند و قربانی آنچه خود ساخته‌اند می‌شوند. حکایت قهرمانی که می‌داند شکست خواهد خورد اما تلاشش را می‌کند و در نهایت از نتیجه تلاشش راضی است. قهرمان دن‌کیشوتی است که تنهایی به جنگ آسیاب‌ها رفته است. هر چند نمی‌تواند جلوی چرخش آسیاب را بگیرد اما می‌داند آسیاب به نوبت است و سرانجام نوبت او هم می‌رسد. «دور زدن در خیابان یکطرفه» به قلم محمدرضا مرزوقی در 196 صفحه از سوی نشر ثالث منتشر شده است.
 

 


«روزها و رویاها»/ لذت رمان‌خوانی با فلسفه، موسیقی و ادبیات
«روزها و رویاها» روایت دو انسان است، انسان‌هایی که نیروی عشق به هم پیوندشان می‌دهد و سپس از هم دورشان می‌کند، روایت‌هایی پرکشش که مخاطب را از همان ابتدا به وجد می‌آورد، هرچند هم‌زمان حسی از نگرانی، ترس و نافرجامی را نیز در وجودش ایجاد می‌کند. شخصیت‌های اصلی داستان از همان ابتدا به خواننده معرفی می‌شوند؛ آرش، خواننده، نوازنده و ترانه‌سرایی با سبکی متفاوت و دیدگاهی خاص نسبت به زندگی و پیرامونش است. شخصیت مقابل آرش، بی‌تا است؛ زنی که قبلاً طعم تلخ طلاق را چشیده و یک دختربچه دارد به اسم هانا. بی‌تا عکاسی می‌کند، شعر می‌گوید، کتاب می‌خواند و برعکسِ آرش نگران آینده نیست. او در گذشته سیر می‌کند و به‌دلیل تجربیات بد گذشته، ذهن آشفته و پریشانی دارد و آرش از همان ابتدا، به این مسئله پی می‌برد.

داستان پنج فصل دارد: «سرخوشی»، «زیبایی»، «جاودانگی»، «سفر» و «بخشایش». هر یک نیز روایتی ساده دارد، اما ذهنیت شخصیت‌های داستان پیچیده است. در قسمت‌هایی از کتاب آرش از عقاید فلسفی‌اش می‌گوید و بی‌تا بی‌آنکه حرفی بزند، می‌کوشد ساختارهای پراکنده و نامشخص ذهنِ آرش را به هم ربط دهد. آرش همه‌چیز را مسخره می‌داند، فکر می‌کند آدم‌ها مزخرف‌اند و مزخرف رفتار می‌کنند. اما در این میان، دلباخته بی‌تا شده و با فراز و نشیب‌های زیادی مواجه می‌شود. اما چیزی که در پس این داستان ساده وجود دارد، پیچیدگی روایت‌هاست. در این کتاب خواننده با فلسفه، موسیقی و ادبیات برخورد می‌کند و لذت دنبال کردن داستان برایش دوچندان می‌شود. «روزها و رویاها» به قلم پیام یزدانجو در 199 صفحه از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
 

فوران قبا آذرآیین 


«فوران»/ جوشش و فوران تاریخ شفاهی از زندگی نفتی
«فوران» درباره فوران نفت در منطقه مسجدسلیمان و زندگی سه نسل از یک خانواده است. به این ترتیب بستر تاریخی این داستان از زمان کشف و استخراج اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان تا روزگار کنونی را در بر می‌گیرد. بسیاری از مطالب و اتفاقات درون داستان «فوران» تجربه‌های زیسته و حوادثی هستند که آذرآیین از کودکی تا بزرگسالی خود در مسجدسلیمان دیده است. «فوران» همچون دیگر آثار نویسنده یا دقیق‌تر بگوییم، بیشتر آثار پیشین نویسنده در بستر زمان و مکان حیات و حضور وی در زادگاهش رقم می‌خورد. آذرآیین متولد 1327 در مسجدسلیمان است. نخستین شهر نفتی ایران و جایی که به واسطه شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی خود ویژگی های جامعه شناسانه و مردم شناسانه منحصر بفردی یافته بود. پارادوکس سنت و مدرنیزاسیون در این شهر نفتی و حضور استعمار نفتی با هر دو وجهه آن یعنی از یکسو بهره‌برداری و منفعت‌طلبی استعماری و از سوی دیگر عمران و آبادانی ناشی از حضور استعمار منشاء و موجب و موجد رویدادها، حوادث، اتفاقات و خلق خاطراتی شد که مرور آنها بسیار قابل توجه و تامل است.

پربیراه نیست اگر کتاب «فوران» را جوشش و فوران تاریخ شفاهی و روایت وی از زندگی نفتی خصوصا زندگی طبقه فرودست جامعه سنت زده غرق در مدرنیزاسیون نفتی در یک قرن اخیر بدانیم.

شاید این کتاب و نویسنده‌اش را باید مهم‌ترین حاشیه این دوره از جایزه جلال بدانیم. قباد آذرآیین هنگامی که اسامی نامزدهای نهایی منتشر شد از جایزه انصراف داد اما با توصیه شهریار عباسی (داور این دوره) و مهدی قزلی (دبیر اجرایی این دوره) به جایزه بازگشت. «فوران» به قلم قباد آذرآیین د 288 صفحه از انتشارات هیلا منتشر شده است.
 


«ما را با برف نوشته‌اند»/ از نادرشاه افشار تا انقلاب 57
«ما را با برف نوشته‌اند» در ظاهر روایت ماجرای به هم رسیدن دختر و پسری است که پایه بیشتر داستان‌ها بوده و هست، اما زنجیر محکمی این روایت را به لایه‌های زیرین می‌کشاند و ما را با تاریخ روبه‌رو می‌کند. تاریخی که از نادرشاه افشار شروع شده و بعد با وقایع انقلاب سفید و انقلاب 57 درمی‌آمیزد و تا سال 90 ادامه پیدا می‌کند.

راوی قصه بهار، مهندس نساجی است و در پی کار، با عماد، پسر حاجی خیری کارخانه‌دار آشنا شده و در کارخانه نساجی پدرش مشغول به‌کار می‌شود. رمان در بهمن سال 90 می‌گذرد و دوره تحریم و افول کارخانه‌ها و تعطیلی‌شان. قرار است عماد در غروب 21 بهمن با خانواده به خواستگاری بهار بیاید اما صبح همان روز، بهار با تلفنی مشکوک و حرف‌هایی سربسته در رابطه با خانواده عماد و از طرف شخصی ناشناس از خواب بیدار می‌شود و همین بهانه‌ای است برای صحه گذاشتن بر دودلی‌هایش. از طریق افکار بهار به تفاوت فکری و عقیدتی دو خانواده که ریشه در گذشته دارد پی می‌بریم. در این اثر، جدا از دو خانواده با افکاری متفاوت، با دو منطقه مرزی زیستی، شمال ایران (رشت) و شمال شرق خراسان(درگز) که مهد ابریشم ایران بوده روبه‌رو می‌شویم و راوی خوب این دو منطقه را به خواننده‌اش می شناساند. «ما را با برف نوشته‌اند» به قلم نسیم توسلی در 172 صفحه از سوی انتشارات آگه منتشر شده است.

 

وضعیت بیعاری حامد جلالی 


«وضعیت بی‌عاری»/ چگونگی انسان ماندن در میان این همه هیاهو
در این رمان داستانی در جنوب ایران و به محوریت یک جوان و زندگی او در بستر جنگ تحمیلی  روایت می‌شود. در واقع مخاطب با رمانی روبه‌رو است که شاید نزدیک به 20 راوی دارد و هر فصل را یک راوی مختلف روایت می‌کند. رمان «وضعیت بی عاری» از چند جهت قابل اعتناست. اول اینکه زمان و مکان قصه به گونه‌ای است که تمام رمان را زیر باران گلوله و فشنگ قرار داده است. درباره جنگ ایران و عراق کم رمان نوشته نشده، ولی کمتر نوینسدگانی موفق شده به جای تمرکز بر تیر و تفنگ، انسان را زیر ذره بین ببرند. در «وضعیت بی عاری» نبض زندگی رغم تهدید همیشگی گوله و تیر می‌زند. حتی بیش از آن، رگ حیات می‌جنبد و قلب به تپش می‌آید. فرم روایی کار و تقسیم زاویه دید این امکان را داده تا نویسنده، جریان تپنده زندگی را بین شخصیت‌های مختلف تقسیم کند و یک «شهر زنده» را به نمایش بگذارد. مسأله مهم دیگر این اثر توجه به انسان های غیرمسلمان در خوزستان است. هرچند از حضور اقلیت‌های دینی در جنگ زیاد حرف زده شده، کمتر نویسنده‌ای تنه اصلی داستان جنگش را میان آنها برده است و بیانگر آداب و رسوم و لهجه و گویش فرقه‌ای به نام صابییان و یا منداییان است. «وضعیت بی‌عاری» در مورد انسان‌هایی است که به دور از هیاهوی انقلاب و جنگ دنبال جای دنجی هستند برای زندگی. داستان عشقی است بین دو فرهنگ و دو دین که به دور از تمام مشکلات، انسانیت را جست‌وجو می‌کنند. «وضعیت بی‌عاری» چرایی چالش‌ها را بررسی نمی‌کند، بلکه دنبال چگونگی انسان ماندن در میان این همه هیاهو است. «وضعیت بی‌عاری» به قلم حامد جلالی در 320 صفحه از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...