کاپوت (قربانی)[kaputt]. داستانی از کورتسیو مالاپارته1 (نام مستعار کورت اریک سوکرت2 1898-1957)، نویسنده‌ی ایتالیایی که در 1944 انتشار یافت. الهام‌بخشِ نگارش این کتاب منظره‌ی اروپا در طول جنگ جهانی اخیر است، در آن هنگام که نویسنده رابط و خبرنگار جنگی در جبهه‌ی اوکراین، در لهستان و در فنلاند بوده و سپس به استکهلم در سوئد پناهنده شده و در آنجا به انتظار سقوط حکومت فاشیستی ایتالیا مانده است.

کاپوت (قربانی)[kaputt] کورتسیو مالاپارته

چرا نام این کتاب کاپوت است؟ مالاپارته تصریح می‌کند: «زیرا هیچ واژه‌ای بهتر از این اصطلاح خشن و نیمه‌مرموز آلمانی، که در لغت به معنی خردشده و له‌وپه و تکه‌تکه و نابودشده است، نمی‌توانست وضع فعلی ما و حال و روز اروپای پس از جنگ را توصیف کند، اروپایی که خُرد و له‌وپه خواهد بود». در این گزارش هیجان‌انگیز که «به طرزی وحشتناک کوبنده و شاد» است، همان‌گونه که خود نویسنده آرزو کرده بود، هرصفحه‌ی آن به طرزی گویا نشان‌دهنده‌ی جنگ و مرگ است.

در این کتاب قدرت تخیلی نیرومند و لجام‌گسیخته به بی‌رحمانه‌ترین واقعیت‌ها افزوده می‌شود، بی‌آنکه هرگز تشخیص داده بشود که واقعیت در کجا آغاز و در کجا قطع می‌شود و اغلب پیش می‌آید که مخالفت با اعتقادات جاری و ذوق و هوسِ به حیرت‌واداشتن چنان از حد و اندازه به در می‌رود که تبدیل به اسلوب و روش عادی نگارنده می‌شود. کتاب به شش بخش تقسیم شده است: «اسب‌ها»، «موش‌ها»، «سگ‌ها»، «پرنده‌ها»، «گوزن‌ها» و «مگس‌ها»؛ و در آن، قطعات فراموش‌ناشدنی حاکی از ملاحظات و هزلیاتِ سرد و زننده و نکاتِ هیجان‌انگیز و شعر موج می‌زند. وحشت‌های جنگ با طرح‌های سفارت‌ها، طاعون ناشی از یک لاشه یا تصویر یک والاحضرت، همه و همه منعکس‌کننده‌ی یک اروپای در حال نزع‌اند، قهرمان کتاب همان «کاپوت» است که «جانوری شاد و سنگدل» است.

ولیکن خودِ مالاپارته اعتراف می‌کند و می‌گوید: «مسلم بدانید که من همین اروپای له‌وپه شده را بر اروپای دیروز و بر اروپایی که در بیست یا سی سال پیش بود ترجیح می‌دهم. من بیشتر دوست دارم که هرچیزی را به صورت میراثی تغییرناپذیر بپذیرم». کاپوت بی‌هیچ شک و شبهه یکی از کوبنده‌ترین مدارک نشان‌دهنده‌ی جنگ اخیر است، با صحنه‌های گسترده‌ای از وحشت و قساوت سرد و بی‌رحمانه و با تصاویری سخت ناراحت‌کننده از جنون بشری. گزارشگر رؤیایی این صحنه‌ها که شخص مالاپارته است، تصویری زنده و خیال‌انگیز با طرز بیان و انشای روان و با به‌هم پیوستن شبه سینماییِ صحنه‌های مختلف ولی درست و واقعیِ یک اروپای در حالِ تجزیه به دست می‌دهد؛ و خواننده بار دیگر عمق گردابی را که انسان از کنار آن گذشته است اندازه می‌گیرد.

محمد قاضی. فرهنگ آثار. سروش


1. Curzio Malaparte 2. Kurt- Erich Suckert

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...