«سفیدی مرگبار» [Lethal white] چهارمین جلد از پنج‌گانه پلیسی جی کی رولینگ خالق «هری پاتر» به فارسی ترجمه و وارد بازار کتاب شد.

سفیدی مرگبار رولینگ با اسلامیه در تهران Lethal white

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا جی کی رولینگ ۵۴ ساله با کتاب هری پاتر و فیلم‌های ساخته شده از آن، میلیون‌ها طرفدار در سراسر جهان دارد. او پس از تجربه موفق کتاب‌های هری پاتر، با نام مستعار رابرت گالبریث (Robert Galbraith ) نگارش یک مجموعه پلیسی و جنایی را آغاز کرد. وی در مصاحبه‌ای دلیل استفاده از نام مستعار مردانه‌اش را فاصله گرفتن از نویسنده فانتزی‌نویس و شناخته شده اعلام کرده است.

داستان‌های مجموعه کورمورن استرایک (Cormoran Strike) شرح وقایع پرونده‌های جنایی استرایک و دستیارش رابین الاکوت است. کورمورن استرایک بازرس ویژه‌ ارتش انگلیس است که در آخرین ماموریتش در افغانستان دچار معلولیت و از دست دادن یک پایش شد. چهار جلد این مجموعه از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸ منتشر شده‌اند و جلد پنجم نیز احتمالا امسال منتشر خواهد شد.

و اما ماجرای سفیدی مرگبار:
با مراجعه‌ جوان روان‌پریشی به نام بیلی به دفتر کورمورن استرایک، برای تقاضای کمک در زمینه‌ بازرسی، جنایتی که گمان می‌کند در کودکی شاهدش بوده است، آرامش ذهنی استرایک به هم می‌ریزد. اگرچه بیلی آشکارا مبتلا به بیماری روانی است و نمی‌تواند جزئیات عینی چندانی را به یاد بیاورد، صمیمیت انکارناپذیری در شخصیتش و ماجرایی که بازگو می‌کند، وجود دارد. اما پیش از آن که استرایک بتواند پرسش‌های بیش‌تری مطرح کند، بیلی با هراسی ناگهانی پا به فرار می‌گذارد.

استرایک و رابین الاکوت، دستیار سابق و شریک کنونی‌اش، در تلاش برای کشف حقیقت ماجرای بیلی، راه پر پیچ و خمی را پیش می‌گیرند که از پس‌کوچه‌های لندن می‌گذرد، تا مخفیگاهی در دل پارلمان پیش می‌رود و به عمارت زیبا اما شرارت‌آمیزی در مناطق روستایی می‌رسد.

در مسیر هزارتو وار این بازرسی، زندگی خود استرایک نیز چندان هموار و خالی از دردسر نیست: شهرت نوظهورش در مقام کارآگاه خصوصی، دیگر به او اجازه نمی‌دهد مثل سابق به فعالیت‌های پشت صحنه بپردازد. از سوی دیگر، ارتباطش با دستیار سابقش تیره و تارتر از هر زمان دیگر است. وجود رابین در عرصه‌ حرفه‌ای برای استرایک بی‌نهایت ارزشمند، اما رابطه‌ شخصی‌شان بسیار پیچیده و مستلزم دقت و ملاحظه‌ بسیار است.

سفیدی مرگبار را کتابسرای تندیس با ترجمه ویدا اسلامیه در ۹۱۲ صفحه و شمارگان هزار نسخه منتشر کرده است.

آوای فاخته، کرم ابریشم و رد پای شیطان عناوین سه جلد نخست رمان‌های جنایی رولینگ هستند. کتابسرای تندیس هر سه عنوان را با ترجمه اسلامیه مترجم کتاب‌های هری پاتر منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...