همذات پنداری و درک جنون | الف


روبرت والزر[Robert Walser] از مهره‌های مؤثر در دوره‌ی گذار از کلاسیک به مدرن در ادبیات سوییس به شمار می‌آید. نویسنده‌ای که در زندگی و مسیر حرفه‌ای خود، روحیه‌ای کافکایی را دنبال می‌کرد و کافکا نیز درباره‌ی او و آثارش نظراتی آمیخته با ستایش و تحسین داشته است. او جنون و وسواسی غریب در نوشتن داشت و اغلب زمان خود را وقف آن می‌کرد. شغل‌های بسیاری از جمله بانکداری، بیمه‌گری، حسابداری و دستیاری را آزمود و نهایتاً در قصری به پیشخدمتی پرداخت.

خلاصه رمان بچه‌های تانر»[Geschwister Tanner یا The Tanners]

تمامی این مشاغل تجاربی عمیق و چندوجهی به کارنامه‌ی حرفه‌ای او افزودند و والزر تلاش کرد از آن‌ها به شکلی مبسوط و مفصل در کار نوشتن بهره گیرد. آثار او سرشار از درگیری‌های ذهنی آدم‌هایی است که میان زندگی عادی و پرماجرا در تلاطم‌اند، همچنان که خود والزر نیز این چالش‌ها را در زندگی پرفراز و نشیب خود بسیار پشت سر گذاشته‌ است.

والزر نویسنده‌ای پرکار بود، اما اغلب نوشته‌های او چنان پراکنده و پر از ابهام و شطحیات بودند که نتوانستند به شکلی منسجم در یک کتاب گرد هم آیند. نوسانات خلقی او مجالِ در پیش گرفتن رویه‌ای پایدار در داستان‌نویسی را به او نمی‌داد اما همین خصلتش بود که او را در نزد فیلسوفانی همچون والتر بنیامین ارزشمند و تأمل‌برانگیز می‌کرد. بنیامین او را علیرغم کم بودن آثار منتشر شده‌اش نویسنده‌ای بی‌پروا و تجربه‌گرا توصیف کرده و رویکرد خاص او به اسطوره را ستوده است. مورگن اشترن، شاعر آلمانی برجسته‌ی هم‌عصرش نیز از شخصیت‌پردازی‌های والزر، به‌ویژه در رمان «بچه‌های تانر»[Geschwister Tanner یا The Tanners] با تحسین فراوان یاد کرده است.

رمان «بچه‌های تانر» بلندترین اثر داستانی والزر است که در دوره‌ی خود با اقبال نویسندگان و هنرمندان زیادی مواجه شد و توانست در مدتی کوتاه به چاپ دوم برسد. انتشار این رمان همزمان با تحولات بسیاری در عرصه‌ی ادبیات بود و والزر این بخت بزرگ را داشت که نظرات مثبت چهره‌های ادبی معاصر خود را در این باره دریافت کند. او از پیشروان شخصیت‌پردازی مدرن در داستان به شمار می‌آید و قهرمانش در کتاب «بچه‌های تانر» که سیمون نام دارد نمونه‌ی بارز این رویکرد اوست. شخصیتی که ویژگی‌هایی کافکایی دارد، اما از خصوصیات قهرمان‌های کلاسیک نیز بهره‌هایی برده است.

شخصیت کلیدی «بچه‌های تانر» انسانی عاصی و متلاطم است که اغلب افراد پیرامونش قدرت درک رفتار‌های جنون‌آمیزش را ندارند. این مسأله از همان آغاز رمان خود را آشکار می‌سازد. سیمون که مشاغل بسیاری را تجربه کرده، به سرش می‌زند در یک کتابفروشی کار کند. او شرحی مفصل درباره‌ی خود به صاحب کتابفروشی می‌دهد و از روحیات درک‌ناپذیرش برای او می‌گوید. او برعکس دیگران در سودای پول یا جایگاهی در شغلش نبوده و صرفاً به کسب تجربه می‌اندیشیده و شاید همین موضوع است که به مذاق کارفرمایانش خوش نیامده است. سیمون موقعیت‌های شغلی درخشانی را به همین خاطر از دست داده است؛ او در بانک و ادارات معتبری مشغول به کار بوده و نخواسته مراتب ترقی را به شیوه‌ی همه‌ی کارمندان طی کند و به دنبال راهی برای درک بهتر دنیای خود بوده است. او در کتابفروشی هم در پی همین هدف است.

شخصیت سیمون پیچیدگی‌های بسیاری دارد و همین موضوع او را پیش‌بینی‌ناپذیر و تحلیل‌گریز می‌کند. هر خواننده‌ای در صفحات اول رمان ممکن است با آرمان‌گرایی و عصیان منحصربه‌فرد او همذات‌پنداری کند، اما سیمون خیلی زود بنای تصورات مخاطب را فرو می‌ریزد و دست به کارهایی می‌زند که شگفتی هر ناظری را برمی‌انگیزد. تصمیمات او آنی و غافلگیرکننده است و به همین علت در هر نقطه از داستان می‌توان منتظر اتفاقی ناگهانی و پیش‌بینی نشده از جانب او بود. حتی شخصیت‌های دیگر داستان نیز مقهور این حرکات برق‌آسای او می‌شوند و اغلب توان سازگاری با خلق و خوی متلاطمش را ندارند.

خانواده‌ی سیمون تانر می‌کوشند تا ارتباطی مداوم و نزدیک با او برقرار کنند، اما به سبب خودشیفتگی‌های افسارگسیخته‌ی این موجود مالیخولیایی اغلب ناکام می‌مانند. برادر سیمون که اتفاقاً خلقیاتی شبیه او دارد نیز در برقراری ارتباطی سازنده و سالم با او کم‌تر توفیق می‌یابد. کلاوس همان وسواس‌ها و تردیدهایی را تجربه می‌کند که سیمون سابقه‌ای طولانی در آن‌ها دارد. این مسأله در نامه‌هایی که او به سیمون می‌نویسد هم به روشنی خود را نشان می‌دهد. اعضای دیگر خانواده‌ی تانر نیز ارتباطی مشابه با سیمون دارند و رفتار و رویه‌ی کاسپار، برادر دیگرش و هدویگ، خواهرش نیز مؤید این واقعیت است. بخش عمده‌ای از کتاب را همین روابط پر فراز و فرود خانواده‌ی تانر با سیمون تشکیل می‌دهد.

والزر در رمان «بچه‌های تانر» پلی از ادبیات کلاسیک به سمت ادبیات مدرن می‌زند. قهرمان داستان او گرچه شباهت‌هایی آشکار با شخصیت‌های کافکا دارد، اما روحیاتی مثل شخصیت‌های داستان‌های کلاسیک نیز در او دیده می‌شود. عصیان و جامعه‌گریزی سیمون به راسکولنیکوفِ داستایوفسکی و خودستایی‌اش به راستینیاکِ بالزاک شبیه است. فلسفه‌پردازی‌هایش نیز چنان به آن‌ها نزدیک است که گویی شخصیتی از دل «جنایت و مکافات» یا «بابا گوریو» پا به قرن جدید گذاشته و با رویکردی مدرن درصدد تبیین همان جهان‌بینی قرن نوزدهمی است. به همین خاطر است که والزر را می‌توان یکی از پیشروان برجسته‌ی ادبیات مدرن دانست. نویسنده‌ای که قادر است در دل پیچیدگی‌های عصر مدرن راهی تازه برای نمایش مالیخولیای قهرمانان کلاسیک باز کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...