پیچینچا دوباره در سال‌های 1981 و 1999 فعال شد و هردو بار بارانی از خاکستر را روی شهر گستراند... شخصیت‌های کلیدی داستان - چهار مرد سالخورده از یک تمدن باستانی که همه اعضای آن نابینا شده‌اند - به زمین می‌افتند و منتظر پایان جهان هستند... وقتی معاونش که میلیونری است که سودای ریاست‌جمهوری در سر دارد، ناپدید می‌شود، لشکری از سربازان، پلیس و روزنامه‌نگاران برای یافتن او اعزام می‌شوند اما هیچ توجه رسمی به ناپدیدشدن زنان در همان شهرک نمی‌شود


احضار تاریخ | آرمان امروز


کیتو، پایتخت اکوادور، شهری در امتداد رشته‌کوه‌های آند که در ارتفاع 9300 متری سطح دریا واقع شده، در دره‌ای باریک در پانزده‌مایلی جنوب استوا متراکم شده است. در غرب این شهر می‌توانید سوار تله‌کابین شوید و به شانه‌های آتشفشان پیچینچا برسید و پس از پیاده‌شدن، وارد یک منظره کوهستانی در ارتفاع 13 هزارپایی شوید. نگاه‌کردن به مناطق شهری از بالای انبوه درختان، یادآور شهرهایی چون کیپ‌تاون، برگن یا حتی انکوریج است که به قطب‌های شمالی و جنوبی نزدیک‌ترند تا به خط استوا.

خلاصه رمان در چاه تاریکی‌ها» [Poso Wells]  گابریلا آله‌مان [María Gabriela Alemán Salvador]

اما برخلاف آن شهرها، کیتو یک بندر نیست و پس‌زمینه منظره شهری آن، رنگ آبی روشن ندارد. درعوض، شهر مانند جریانی امتدادیافته از بتن سفید و بژ است که در میان دو کوه سبز ریخته شده و گسترش یافته است. شهری است با ساختمان‌های کم‌ارتفاع که مرتفع‌ترین آن، برج ناقوس کلیسای جامعی است که در اواخر قرن بیستم ساخته شده. همه‌چیز از بالا کوچک به‌نظر می‌رسد.

در امتداد دره، پارک جنگلی متروپولیتانو قرار دارد که ریه سبز این شهر است و اگر ابرها بگذارند، می‌توانید مجموعه‌ای از کوه‌های آتشفشانی مخروطی و پوشیده از برف را در دوردست مشاهده نمایید. این کوه‌های مخروطی به شما یادآوری می‌کند که روی یک آتشفشان فعال ایستاده‌اید. در سال 1660، آخرین فوران بزرگ پیچینچا، ستون عظیمی از خاکستر را در هوا پخش کرد که کیتو را (که یک قرن قبل توسط فاتحان اسپانیایی بنا شده بود) در تاریکی فروبُرد و آن را با بیش از نیم متر آوار پوشانید. پس از قرن‌ها خاموشی، پیچینچا دوباره در سال‌های 1981 و 1999 فعال شد و هردو بار بارانی از خاکستر را روی شهر گستراند. فوران کوتوپاکسی(آتشفشانی با فاصله 50 مایلی- یکی از قله‌هایی که از بالای تله‌کابین قابل مشاهده است) در سال 2015، همین بلا را با شدتی کمتر بر سر کیتو آورد. صدمایل دورتر از برف‌های کوتوپاکسی، جایی است که اچ. جی. ولز یکی از شاهکارهایش «سرزمین نابینایان» را به رشته تحریر درآورد. داستان دره‌ای بکر و حاصل‌خیز که توسط یک فوران آتشفشانی عظیم و تخیلی از بقیه اکوادور جدا شده است. «شیوع حیرت‌انگیزِ میندوبامبا هنگامی که هفت روز در کیتو تاریکی مطلق حکم‌فرما بود.» متنِ ولز حضورِ مشهود و قابل‌توجهی در «در چاه تاریکی‌ها» [Poso Wells] دومین رمان نویسنده اکوادوری‌ ساکن کیتو یعنی گابریلا آله‌مان [María Gabriela Alemán Salvador] دارد.

در انتهای «در چاه تاریکی‌ها»، آتشفشان مشابهی در خطر فوران است. پرندگان از آسمان سقوط می‌کنند، گازهای گوگردی از قله خارج می‌شوند. شخصیت‌های کلیدی داستان - چهار مرد سالخورده از یک تمدن باستانی که همه اعضای آن نابینا شده‌اند - به زمین می‌افتند و منتظر پایان جهان هستند. این مردان نابینا پناهجویانِ داستان ولز هستند، اما در تخیلِ آله‌مان، خلاقیت‌های نویسنده انگلیسی دیگر خاص یا عجیب‌وغریب نیست، بلکه در مناطق روستایی اکوادور پرسه می‌زنند و همیشه دنبال دردسر هستند. این پناهندگان بدخواه به ناپدیدشدن یک‌سری زنان ساکن در محله‌های فقیرنشین و تلاش‌های یک شرکت حفاری چندملیتی در اتحاد با سیاستمداران فاسد برای غارت سرزمین سبزی که اجدادشان از آنجا آمده‌اند، مرتبط هستند. در این «دهان شیطان لعنتی» که توسط مقامات به فراموشی سپرده شده (به استثنای سال‌های انتخابات)، یک کاندیدای ریاست‌جمهوری که عوام‌فریب نیز است و نزدیک‌ترین معاونانش، در یک حادثه عجیب و خنده‌دار دچار برق‌گرفتگی شده و کشته می‌شوند. هنگامی که معاون بلندمرتبه‌اش که بازمانده این حادثه است و میلیونری است که سودای ریاست‌جمهوری در سر دارد، ناپدید می‌شود، لشکری از سربازان، پلیس و روزنامه‌نگاران برای یافتن او اعزام می‌شوند. در مقابل، هیچ توجه رسمی به ناپدیدشدن زنان فقیر در همان شهرک نمی‌شود، اگرچه آنها سال‌ها است که ناپدید شده‌اند. گزارش‌های مفقودی این زنان در بایگانی پلیس دست‌نخورده باقی می‌ماند. این رسوایی در قلب کتاب نهفته است و هم‌تراز با دسیسه‌ها و توطئه‌های سطح بالا است. معمایی که یک خبرنگار متعهد و یکی از زنان محلی را که مصمم به حل این مشکل است به ماجرایی جالب سوق می‌دهد.

اولین چالش ترجمه با نام رمان یعنی «در چاه تاریکی‌ها» (poso wells) آغاز می‌شود که در اصل نام شهرکی است که ساکنان به صورت غیرقانونی در آنجا سکونت دارند. واژه Poso واژه‌ای نامتعارف در زبان اسپانیایی است که El pozo (به معنی چاه) را در ذهن متبادر می‌سازد، اما درحقیقت به‌معنای «رسوب» است. کلمه Wells هم به هربرت جُرج ولز نویسنده «سرزمین نابینایان» اشاره دارد که آله‌مان داستانش را در چهارده‌سالگی خوانده بود و در کمال تعجب دریافت که یکی از نویسندگان انگلیسی مورد علاقه‌اش داستانی را در کشورش به رشته تحریر نگاشته است. مدت‌ها بعد هنگامی که درحال جمع‌کردن وسایلش برای یکی از جابه‌جایی‌های متعددش از مکانی به مکان دیگر بود (به‌دلیل دیپلمات‌بودن پدرش) کتاب را پیدا کرد و آن را دوباره خواند. تصمیم گرفت که باید کاری را انجام دهد که سودمند باشد؛ و درنهایت «در چاه تاریکی‌ها» را نوشت که ادای دینی به ولز و کتابش بود و ادا دینی به مردم کشورش؛ کتابی که ترجمه فارسی آن نیز توسط مریم رئیسی از سو نشر خوب منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...