به پیشینه پارسی‌ها پرداخته، آنها را مردمانی آریایی دانسته و منشاء آنها را با مادها یکی دانسته‌ است... علل و چگونگی سقوط دولت ماد و انتقال قدرت به هخامنشی‌ها... در ایران باستان شخصیتی مانند کوروش را نمی‌توان یافت که با درایت و تدبیر برای تثبیت حاکمیت خود بر ملل مغلوب شیوه‌های نوین و بدیعی را همانند او دنبال کرده باشد... تحولات سیاسی دوره بیست ساله سلطنت داریوش دوم نشان می‌دهد که اکثر مشکلات سیاسی ایران با سرزمین‌های دیگر ناشی از اختلالات داخلی بود.

هخامنشیان ایران باستان
هخامنشی‌ها.
کتاب سوم از مجموعه تاریخ ایران باستان است که به کوشش دکتر اردشیر خدادادیان در 378 صفحه تالیف شده است. شامل 18 بخش که با پیشینه‌ی پارسی‌ها آغاز شده و درسال 1378 توسط انتشارات "به‌دید" به چاپ رسیده است.

این کتاب مورد تقدیر اساتید پیشکسوت تاریخ باستان و مدرسانی چون دکتر "رضا شعبانی" و دکتر "عزیزالله بیات" قرار گرفته است. دکتر شعبانی در مورد این تالیف چنین نگاشته‌: «ادوار تاریخی پیش از اسلام ایران، با وجود زمان‌های زیادی که به خود اختصاص داده‌اند؛ هنوز از مشکل فقه و تحقیقات دقیق و عمیقی رنج می‌برند. این مهم، بیش از هر چیز نماینده‌ی بی‌اعتنایی کامل پژوهشگران و دانشمندان کشور است. بر این اساس است که بنده می‌اندیشم باید به فاضل عزیز و استاد محقق دکتر اردشیر خدادادیان آفرین فراوان گفت که بخشی از وقت علمی خود را صرف تدوین و تالیف کتب سودمندی چون "تاریخ هخامنشی" می‌فرمایند و با استفاده از اطلاعات و تجارب سودمندی که درخلال یک عمر پر زحمت و سرشار از تلاش خالصانه کسب کرده‌اند به حل و فصل معضلات و مسائل اعصار باستان، کمک می‌ورزند.»

دکتر بیات نیز در تجلیل از این کتاب چنین نوشته است: «هر ایرانی پاک سرشت و بویژه کسانی که در این سرزمین جایگزین گردیده‌اند؛ ناگزیر و ناچار است که از یادگارهای پیشینیان خودآگاه شود و به بزرگی اندیشه و دانش ‌و روان تابناک آنان آفرین گوید. برای به کار بردن این اندیشه و رسیدن به این آرمان است که آقای دکتر اردشیر خدادادیان استاد عالی‌قدر تاریخ دانشگاه شهید بهشتی رنج پر اجری برده‌اند و ما را به گنجینه‌ی نهانی گذشتگان، به ویژه سلسله هخامنشی، با قلم توانای خود رهبری نموده‌‌‌‌اند.»

نویسنده در بخش اول به پیشینه پارسی‌ها پرداخته، آنها را مردمانی آریایی دانسته و منشاء آنها را با مادها یکی دانسته‌ است. عدم وجود اسناد قابل اعتماد از سلسله‌ی تاریخ‌ساز ماد، نویسنده را ناچار کرده که از روایات و اطلاعات منابع و مورخان غیر ایرانی مثل یونانیان بهره‌گیری کند. و با استفاده از همین منابع سوابق دولت ماد و آشور را مختصرا بیان کرده و پارسیان را نیز جز فرمانبرداران و باجگذاران مادها دانسته است. وی برای بیان تقسیم‌بندی‌های طایفه‌ای پارسی، از یافته‌های هردوت استفاده نموده است و در قسمتی به نقل از پیرنیا چنین آورده است: «تا زمان (آسورحیدین) که تا حدود 667 پیش از میلاد بر آشوریان حکومت می‌کرده است، پارس‌ها نیز باج‌گذار او بوده‌اند. از این زمان تحت فشار‌های سیاسی و نظامی قرار گرفته و از جنوب دریاچه ارومیه به خطه پارس در جنوب ایران مهاجرت کرده‌اند. برخی نیز بر این باورند که پارس‌ها پس از رهائی از قید آشوریان تابع مادها شدند.»

در بخش دوم علل و چگونگی سقوط دولت ماد و انتقال قدرت به هخامنشی‌ها بررسی شده است. نویسنده در این فصل به تاثیر مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و دینی را از عوامل شکست مادها دانسته  و سپس روایت هردوت در این زمینه را به عنوان تئوری الگو پذیرفته است. وی دراین بررسی نفوذ تفکرات قبیله‌ای بین مادها (حتی پس از ساقط کردن دولت آشور) را در سقوط آنها  بی‌تاثیر ندانسته و به عدم وجود مناسبات خارجی (دیپلماتیک) خوب و محکم را از دیگر عوامل برمی‌شمرد. مادها به عنوان مردمانی ناراضی و نیازمند که خود علاقه‌مند به سرنگونی دولت آستیاگ بودند معرفی می‌شوند. آن‌گونه که به گفته‌ی مؤلف منابع تاریخ یونان از جمله هردوت بر این باورند که سهم مردم ماد در چیرگی کوروش بر آستیاگ بسیار قابل توجه است.

از بخش سوم تا سیزدهم مؤلف، تاریخ هخامنشی‌ها را چهارچوب دوران زمامداری شاهان هخامنشی و وقایع و اوضاع زمانه آنها از بنیان‌گذار تا آخرین پادشاه بیان کرده است. هرچند که در فصول بعدی به تفکیک به هرکدام پرداخته خواهد شد. در بخش سوم این تالیف، دوران زمام‌داری بنیان‌گذار سلسله هخامنشی کوروش دوم (حکمران از 529 تا 599 ق.م) بررسی شده است. در ابتدای این بخش به بیان مختصری از روی کار آمدن پارسیان و تبدیل شدن به رقیب مادها پرداخته شده و در ادامه، دیدگاه مورخان در مورد کوروش را بیان نموده است: «کوروش که با لشگرکشی موفق به سرزمین ماد، گستاخی و جرات وصف‌ناپذیری یافت، "اکباتان" پاییتخت مادها را به پایتختی خود برگزید.» طبق گفته‌ی مؤلف تلاش و هوشیاری و مقاومت کوروش در دوران 30 ساله حکومتش، شالوده حکومتی فراگیر را پی‌ریخت. بنابر همین عملکردها ایران در زمان او، یکی از بزرگ‌ترین مهدهای تمدن باستان شد. مولف لقب "ذوالقرنین" را برازنده کوروش دانسته در مورد وی چنین نتیجه گرفته است: «در ایران باستان شخصیتی مانند کوروش را نمی‌توان یافت که با درایت و تدبیر برای تثبیت حاکمیت خود بر ملل مغلوب شیوه‌های نوین و بدیعی را همانند او دنبال کرده باشد.» مولف پس از بیان سیر تاریخی پایان حکومت کوروش به مرگ ناگهانی وی پرداخته است.

در بخش چهارم که اختصاص به "کمبوجیه دوم" دارد، دکتر خدادایان به تولد، تربیت، ولایتعهدی، حکومتش بر پارس‌ها و مصریان، بابلیان و سایر ملل مغلوب و فرجام کار کمبوجیه پرداخته نظرات چند تن از پژوهشگران و مورخان را در این مورد ارزیابی نموده است. نویسنده بخش پنجم را به داریوش یکم معروف به "داریوش کبیر" اختصاص داده است. وی یکی از برجسته‌ترین شاهان ایران پیش از اسلام و مهم‌ترین پادشاه سلسله هخامنشی است. به اذعان مؤلف او نخستین پادشاه ایران باستان است که حوادث زمان خودش و حتی پیش از به تخت نشستن خود را در کتیبه‌های متعدد ثبت نموده است. همین امر هم دلیلی است بر توضیحاتی اجمالی مولف در مورد مهم‌ترین کتیبه‌های موجود. خدادادیان قسمتی از این فصل را به زندگی‌نامه و فتوحات اختصاص داده و سیمای داریوش را از نظر شرق‌شناسان بیان کرده است. نیز به زندگی او در زمان شاهان قبل خودش یعنی کوروش و کمبوجیه پرداخته و همچنین کیفیت حرکت پله‌ای داریوش به سمت تخت پادشاهی را نشان داده است.

بخش ششم  به "خشایار‌‌شا یکم" مربوط است. بر اساس روایات هردوت، شاهان هخامنشی یکی در میان مورد تایید و عملکرد‌شان در غالب امور کشوری مفید بوده است. بنابراین به گفته‌ی مؤلف خشایارشاه با انتصاب یهودیان در حساس‌ترین امور کشور (حتی در دربار شاهی) و انتخاب همسری یهودی نخستین گام را در راه شکستن قوانین ویژه شاهان ایران باستان برداشت. او با این کار به قتل‌های درباری دامن زد. مؤلف "هخامنشی‌ها" در راستای بیان زندگی سیاسی نظامی خشایارشا، به بیان سه جنگ مهم زمان او (نبرد ترومپیل- نبرد سالامین- جنگ پلاته) پرداخته است. در پایان بخش هم به قتل خشایارشا به وسیله نزدیکانش اشاره کرده است.

بخش هفتم به "اردشیر یکم" ملقب به "دراز دست" تعلق دارد. که نویسنده علاوه بر بیان عملکرد سیاسی، نظامی، اجتماعی و به طور کلی ارزیابی دوره سلطنت وی، نظر هردوت را درباره‌ی اردشیر یکم بیان کرده است. همچنین روایاتی درباره صلح ایران و یونان به استناد منابع یونانی و غیر یونانی گرد آورده است. در بخش هشتم به "داریوش دوم" پرداخته شده است. مؤلف برای نشان دادن گوشه‌ای از اوضاع زمان وی به اشراف کامل زنان و خواجه‌سرایان دربار در زمان این پادشاه، اشاره کرده است و این امر را از دلایل رخ دادن شورش‌های پی در پی در سرزمین‌‌های زیر سلطه هخامنشی‌ها دانسته است. وی در توضیح وضع دربار "داریوش دوم" چنین می‌نویسد: «تحولات سیاسی دوره بیست ساله سلطنت داریوش دوم نشان می‌دهد که اکثر مشکلات سیاسی ایران با سرزمین‌های دیگر ناشی از اختلالات داخلی بود. نفوذ عوامل مداخله‌گر و قدرت‌طلب در دربار داریوش دوم به گونه‌ای بود که افراد وطن‌پرست و چهره‌هایی که طرفدار حاکمیت نظم و قانون در کشور بودند، تحمل نمی‌شدند و به نحوی از گردونه سیاسی کشور بیرون و یا طرد می‌شدند. بر دربار داریوش هرج و مرج حاکم بود و این حکایت از انحطاط و گسترش فساد و آنهم به طور روز افزون در خانواده هخامنشی می‌کند و عظمت ابهت عصر داریوش یکم(بزرگ) روز به روز رنگ باخته می‌شود.»

نویسنده در بخش نهم دوران "اردشیر دوم" را مورد بررسی قرار داده است. و نیز ماجرای به تخت نشستن وی را بیان کرده است. او در این بخش هم مانند دیگر پادشاهان، دیدگاه‌های متفاوت را جرح و تعدیل نموده و وضعیت دربار اردشیر دوم را در واپسین سال‌های سلطنتش توضیح داده است: «اوضاع داخلی و عمومی دولت در اواخر سلطنت اردشیر موجب بدبینی و یاس مردم بود. دولت دارای مشکلات مالی فراوانی شده بود. فشارهای مالیاتی، کشاورزان و بومیان را از پای درمی‌آورد و آنان را وادار به عصیان می‌نمود. وضع شاهنشاهی از پیش آشفته‌تر می‌گردید و همه‌ی امور کشور از جمله وحدت کشور و حیات شخص شاه در معرض خطر بود. شهربانان عاصی سکه‌های طلا به نام خود ضرب می‌کردند، حال آنکه این امر، یعنی ضرب سکه‌ طلا تا آن زمان فقط به شاه بزرگ (شاهنشاه) اختصاص داشته است.»

دکتر خدادادیان در بخش دهم و یازدهم مختصرا به "اردشیر سوم" و "ارشک" پرداخته است.  ارشک سلطنتی دو ساله داشت ولی اردشیر که قبل از او به سلطنت رسیده بود در بحرانی‌ترین  مقطع حکومت هخامنشیان به تخت می‌نشیند و وارث سلطنتی می‌شود که خطر از پی خطر تهدیدش می‌کند. برخی از کاشناسان تاریخ ایران باستان، اردشیر سوم را از نظر اقتدار و توان اداره‌ی امور کشور با داریوش بزرگ برابر می‌دانند. اردشیر زمانی برسر کار آمد که کشور در آستانه انحلال و متلاشی شدن بود. وی برای آرام کردن کشور و جلوگیری از متلاشی شدن و انحلال سلطنتش از هر وسیله ممکن بهره گرفت. او به شیوه اسلاف نامدار خود، همان ابتدای کار اکثر نزدیکانی که ممکن بود برای او ایجاد زحمت کرده و یا مدعی تاج و تختش شوند را از دم تیغ گذراند.

اردشیر خدادادیان در بخش دوازدهم به آخرین پادشاه هخامنشی "داریوش سوم" پرداخته و علاوه بر بیان دیدگاه ایران‌شناسان باستان، درباره جنگ‌های سه گانه "داریوش سوم" و "اسکندر مقدونی" پرداخته (نبرد گرانیک- بنرد ایسوس- نبرد گوگامل) و توضیحات مفیدی در رابطه با این جنگ‌ها به خواننده داده است. پس از پرداختن به شاهان هخامنشی در بخش سیزدهم به بررسی دین، نظم و قانون در عصر هخامنشی می‌پردازد. نویسنده چنین آورده است: «مسئله دین و اعتقادات مذهبی در میان همه مردمانی که به نحوی با آریایی‌ها نسبتی داشته و یا خویشاوند بوده‌اند، اعتبار و اهمیتی داشته است. به طور کلی مردمان مشرق زمین در طول تاریخ  به عنصر "دین" بهای فراوان داده و در حفظ دیانت‌شان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند.  ایرانیان باستان عمدتا نسبت به دیانت ملل مغلوب احترام قائل بودند و در نزد هخامنشیان این امر جایگاه ویژه‌ای در تاریخ آنان دارد.» در ادامه هم سیاست دینی در زمان کوروش دوم بنیانگذار سلسله هخامنشی، کمبوجیه دوم، داریوش یکم، خشایارشا و اردشیر یکم را مورد بررسی قرار داده که اطلاعات نابی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

در بخش چهاردهم در رابطه با مسائل بخش سیزدهم خط مشی کلی شاهان هخامنشی در زمینه دین و قانون مورد بررسی قرار می‌گیرد. دکتر خدادادیان علاوه بر بیان پیشینه کوتاهی از پرستش میترا و آناهیتا (مهر ناهید) درمورد پرستش مهر و ناهید در عصر هخامنشی، توضیحاتی داده است. اما بخش پانزدهم که به آموزش و پرورش در عصر هخامنشی پرداخته است . به نظر مؤلف برای مطالعه‌ی آموزش و پرورش در ایران باستان، در درجه اول روایات و گزارش‌های مورخان یونانی، اسناد مصریان و بابلیان سودمند است. چون از خود شاهان هخامنشی اسنادی از این دست باقی نمانده و در این راستا آموزش و پرورش پارسیان را از دیدگاه یونانیانی چون افلاطون بیان کرده است.

مؤلف بخش شانزدهم را به مقام، قلمرو، میزان دانش و فرهنگ ایرانیان در عصر هخامنشی اختصاص داده و در ابتدا نظرات اشخاص برجسته‌ای چون فیلوزا، هردوت و پلو تارک را در این زمینه از سلطنت هخامنشی‌ها آورده است. سپس خدمات متقابل علمی ایران و یونان به ویژه در دانش پزشکی و همچنین مناسبات علمی و فرهنگی ایران و مصر در عهد هخامنشی را اشاره نموده و نیز دانش پزشکی، علوم طبیعی، حکمت و فلسفه در ایران عصر هخامنشی را اجمالا مورد بررسی قرار داده است. دکتر خدادایان در بخش هفدهم، تاریخ‌نگاری عصر هخامنشی را مورد بررسی و نقادی قرار داده است. منابع تاریخ ایران پیش از اسلام بطور عمده متعلق به تاریخ‌نویسان و جهانگردان غیر ایرانی است. واقع بینانه باید اعتراف کرد بخش عمده‌ای از تاریخ ایران در عهد ماد و هخامنشی را مورخان یونانی نوشته‌اند؛ به دیگر سخن یونانیان و رومیان  عمده‌ترین نگارندگان تاریخ ایران پیش از اسلام هستند.

دکتر اردشیر خدادادیان ابتدا مفصلا به بررسی زندگی هردوت و نقش و سهم او در نگارش بخش مهمی از تاریخ عصر هخامنشی نشسته است. او کوشیده است تا آنجا که منابع و مآخذ تاریخی گزارشات صاحب‌نظران و پژوهش‌های مورخان اگاهی می‌دهند، به شناختن و شناساندن هر چه بهتر، دقیق‌تر و منصفانه‌تر این چهره یونان و جهان بپردازد. او به افرادی چون کتزیاس، توسیدید، گزنفون، دیود ورسیسیلی و سترابون شخصیت‌های برجسته جغرافیا و تاریخ باستان پرداخته و همچنین پلوتارک یکی از برجسته‌ترین مورخین جهان باستان را به خوبی می‌شناساند. او تالیف خود را با ارائه جداول زمان‌بندی شده شاهان هخامنشی در پژوهش‌های گوناگون در بخش هجدهم پایان بخشیده است.

قابل ذکر است که عکس‌هایی نیز از کتاب "ایران" نوشته "رومن گریشمان" به صفحات پایانی کتاب ضمیمه شده است. در این کتاب منابع متعددی از زبان‌های مختلف مورد استفاده مولف قرار گرفته که این وسعت تحقیق کمک شایانی به کم نظیر بودن کتاب عزیز هخامنشی‌ها نموده است.

هخامنشی‌ها. اردشیر خدادادیان. نشر به دید

به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...