نشست نقد و بررسی "حقیقت بوف کور" نوشتهی محمدرضا سرشار روز سهشنبه، 15 مرداد در سرای اهل قلم برگزار شد.
در این نشست، احمد شاکری با طرح مقدماتی از سمیرا اصلانپور خواست که مطالب خود را در بررسی کتاب عنوان کند. سمیرا اصلانپور نیز در سخنانی گفت: «گمان میکنم مطالب مختلفی که دربارهی «بوف کور» نوشته شده، بیش از صدها برابر حجم این کتاب است و همه آن را ستایش کرده و آن را در حد یک شاهکار معرفی و نویسندهی آن را به عنوان یک اسطوره مطرح کردهاند، تا افراد نتوانند به آن نزدیک شوند و یک فرد تحصیلکرده به خودش اجازهی نقد این کتاب را ندهد و به اعتقاد من، ویژگی کتاب "حقیقت بوف کور" این است که میآید فضای خودباختگی در برابر "بوف کور" را میشکند. "حقیقت بوف کور" استثنایی است در میان آنچه تاکنون دربارهی این کتاب نوشته شده است.»
اصلانپور خاطرنشان کرد: « "بوف کور" هدایت یک اثر ناقص است که خودش را نمیتواند تعریف کند و ناگزیر میشویم چیزهایی را که هدایت تحت تأثیر آن بوده است و سبب شده «بوف کور» خلق شود، بررسی کنیم و در ادامه بگوییم که آنچیزی که دربارهی هدایت گفته شده، واقعیت دارد یا خیر!؟»
در ادامهی این نشست، "احمد شاکری" با انتقاد از سرای اهل قلم برای انتخاب منتقدان این کتاب، تصریح کرد: «انتخاب افراد برای جلسهی نقد و طراحی منتقدان، خود، امر مهمی است و تا ندانیم مخاطب کتاب چه کسی است، نمیتوانیم طرفین نقد را کنار هم بنشانیم. من با نتایج کلی که سرشار در کتاب مطرح کرده، موافقام و درواقع، آنچه را دغدغهی ما بوده است، در کتاب بیان کرده و به اعتقاد من، مخاطبان آن کتاب کسانی هستند که تحت تأثیر اغواکنندهی نقدهایی هستند که دربارهی «بوف کور» نوشته شده؛ بنابراین ضرورت داشت که در این جلسه، مخالف در برابر موافق قرار میگرفت و مدافع سرسخت هدایت در این جلسه حضور پیدا میکرد؛ چراکه نیازی به اقناع کردن موافق نیست.»
در ادامه، سمیرا اصلانپور هم با اظهار تعجب از اینکه چرا وی را برای نقد کتاب "حقیقت بوف کور" دعوت کردهاند، تأکید کرد: «فضایی در دانشگاهها به وجود آمده است که چنان تعصبی نسبت به هدایت دارند که حتا حاضر به دیدن مستنداتی مانند "گفتگو با سایه" هم نیستند. در آن نشست، سینایی گفت، هدایت به من به عنوان یک ایرانی توهین کرده است؛ چطور میتوانم او را ستایش کنم و به اعتقاد من، در شرایطی که عدهای عامدانه به این فضا دامن میزنند، شایسته بود سرای اهل قلم افرادی را در این نشست دعوت میکرد که این رویکرد را دارند.»
او در ادامه، سخنان خود را با بحث دربارهی کتاب «حقیقت بوف کور» دنبال کرد و با تقسیمبندی کتاب به دو بخش؛ فصلهایی که دربارهی شرایط و زندگی هدایت است و فصلهایی که به نقد کتاب میپردازد، به ارائهی توضیح اجمالی دربارهی فصلهای «حقیقت بوف کور» پرداخت و یادآور شد: «ما در "حقیقت بوف کور" با مؤلفی روبهرو هستیم که در سراسر زندگیاش مدام شکست میخورد و علیرغم باز بودن تمام درها به روی او، میبینیم که تحصیلات ندارد و زندگی کاری و شخصیاش مشخص نیست و نگاهش به فرهنگ و جامعهاش تحقیرآمیز است و تنفر دارد، تا جایی که خودش میگوید من از نوشتن به این زبان متنفرم، تا جایی که میخواهد همهی آثارش را که به زبان فارسی نوشته، از بین ببرد و در نهایت هم میبینیم که دین ندارد و از دین شدیدا متنفر است. به اعتقاد من، آشنایی با این هدایت که مخاطب او را میشناسد، ضرورت دارد و درواقع کسی که میخواهد هدایتگر دیگران باشد، باید عمق و محتوایی داشته باشد تا افکارش را به دیگران نشان دهد؛ حال ما چه انتظاری از این فرد داریم و ضرورت داشته که این فصل در کتاب "حقیقت بوف کور" بیاید.»
در ادامه احمد شاکری با تأکید بر اینکه نامگذاری اثری تابع قواعد و ضوابطی است، بحث خود را با توضیحی دربارهی عنوان کتاب دنبال کرد و گفت: «عنوان کتاب به وجود حقیقت ثابتی برای داستان اقرار دارد. اگر اینگونه نبود، منتقد در عنوان به "حقایق بوف کور" اشاره میکرد و تأکید وی بر «حقیقت بوف کور» به این دلیل است که درصدد نفی برخی آرا دربارهی "بوف کور" است. دیگر مورد برآمده از عنوان این کتاب این است که "حقیقت بوف کور" قابل دسترسی است و همچنین با انتخاب این عنوان، منتقد تکلیفش را در برابر این اثر روشن میکند و طبیعی است که در روش خود، قصد نویسنده را زیاد دخیل نمیداند.»
او بحث خود را با مخاطب "حقیقت بوف کور" دنبال کرد و با برشمردن چهار قسم مخاطب برای این اثر، از جوانان و دانشجویان، عامهی مردم، منتقدان آثار هدایت، محققان و نویسندگان، به عنوان مخاطبان «حقیقت بوف کور» یاد کرد و افزود: طراحی «حقیقت بوف کور» برای جوانانی که با نقد آشنا نیستند. این کتاب همانطور که در پیشدرآمد آمده است، در برابر باورهای ناروا نسبت به «بوف کور» نوشته شده و آنچه که روشن است، برخلاف پیشگفتار، باید مخاطب این اثر را در بین مخاطبان خاص پیدا کرد.
اما به اعتقاد سمیرا اصلانپور، مخاطب "حقیقت بوف کور" تمام کسانی هستند که «بوف کور» را خواندهاند. او در اینباره تأکید کرد: «اتفاقا مخاطب این کتاب، منتقدان «بوف کور» نیستند و بعید میدانم نویسنده در پی مجاب کردن منتقدان ستایشگر "بوف کور" باشد. درواقع، آنها دوستدار هدایت هستند که یکسری حقایق را بازگو نکردند تا هدایت را در هالهای از ابهام قرار دهند، که دیگران جرأت نقد او را نداشته باشند. به هر حال، مخاطب این اثر، جوانان دانشجویی هستند که تحت تأثیر فضایی به مطالعهی "بوف کور"گ هدایت روی میآورند.»
او با اشارهای کوتاه به کتاب "بوف کور"، آن را متأثر از فیلمهای امپرسیونیستی دههی 30 سینمای غرب دانست که هدایت از آنها کپیبرداری کرده است. وی با بحث دربارهی موضوع «حقیقت بوف کور» ادامه داد: به نظر میرسد «حقیقت بوف کور» مرزهای شناسایی خود را چندان مشخص نکرده است و این موجب شده کتاب در ترتیب فصلها توجه مشخصی نداشته باشد. هر چند، من در نتایج با "حقیقت بوف کور" موافقام؛ اما در روش نه.
احمد شاکری با ابراز تنفر از نویسندهی "بوف کور" (صادق هدایت)، به نقد نویسندهی "حقیقت بوف کور" رفت و تأکید کرد: «زندگینامهای که در کتاب آمده، سبب میشود دیگر نیازی به نقد اثر نباشد و جوانمردانهتر این است که زندگی هدایت هرچه که بوده، بوده و مولف باید تنها به نقد کتابش میپرداخت و ضرورت دارد که نقد را با یک اصول علمی پیش ببریم و نباید قبل از شروع شدن نقد، به نتیجه رسید و از سویی، به اعتقاد من، هدایت رقیب چنان قدری نیست که زندگینامهاش را بیاوریم، که اگر زندگینامهی این نویسنده هم نمیآمد، استدلال منتقد کافی بود.
در این بین، اصلانپور با انتقاد از نگاه شاکری تأکید کرد: «آوردن زندگینامهی این نویسنده به سبب کینه و دشمنی نیست؛ چنانچه میدانید زندگی داستایوفسکی هیچ از تأثیر اثرش کم نمیکند و به اعتقاد من، دلیلی ندارد این کتاب را موضعگیری علیه "بوف کور" بدانیم.»
اما محمدرضا سرشار خطاب به احمد شاکری، به او یادآور شد که حواشی شما بیشتر از متن اصلی است و بیشتر سخنرانی میکنید، تا نقد! نویسندهی «حقیقت بوف کور» با استقبال از نقد کتابش، تصریح کرد: نویسندگان اگر عقلشان برسد، به نفع اثر است که هر چیزی دربارهی اثر بگویند، که این را متأسفانه تعداد زیادی از نویسندگان متعهد و نسل انقلاب به آن نرسیدهاند و هرکس بدی کتاب را بگوید، میخواهند سر به تنش نباشد. به اعتقاد من، بزرگترین مصیبت برای نویسنده، توطئهی سکوت است و این نقدها باعث میشود که کتاب معرفی شود و به فروش برسد.
سرشار با بیان خاطرهای از نقد "راز شهرت صادق هدایت" که در کوی دانشگاه تهران برگزار شده بود، اظهار کرد: «من در آن مراسم از دانشجویان خواستم که منتقدانی را دعوت کنند که در حد و اندازهی من باشند! و به آنها گفتم کسانی را دعوت کنید که دربارهی هدایت کتاب نوشتهاند و پیشنهاد کردم که منتقدانی چون صنعتی، کاتوزیان و... را دعوت کنند و تأکید کردم با کسانی که در اینباره کار نکردهاند، حاضر نیستم بنشینم. البته این را هم یادآوری کردم که هیچکدام از اینها نخواهند پذیرفت که در یک مناظرهی رو در رو شرکت کنند، که همین اتفاق هم افتاد.»
او با بیان این مطلب که هرچند گفته شد که منتقدان از موافقان اثر هستند؛ اما یک جمله در تأیید من بیشتر نگفتند؛ جز اینکه کتاب، کتاب خوبی است. سرشار در ادامه دربارهی انتقادهای مطرحشده از کتاب «حقیقت بوف کور» یادآور شد: «من هر کلمهای که میگویم، یا از متن اثر استفاده میکردم یا از نقد موافقان اثر و تنها من هستم که در بین منتقدان، اینگونه کار میکنم و اگر توانستید، نقدی را پیدا کنید که اینقدر استقرایی باشد. تنها در نقد جهانی، ناباکوف را دیدم و اگر منتقد اینها را نگوید، چه کسی بگوید؟»