برگزیدگان هجدهمین دوره مسابقه داستان‌نویسی «صادق هدایت» معرفی شدند.

به گزارش ایسنا، امسال حدود هزار نویسنده از ایران، کشورهای همسایه و ایرانیان خارج از کشور در مسابقه ادبی داستان کوتاه نویسی صادق هدایت شرکت کردند. این هجدهمین سال برگزاری مسابقه بود. برندگان نهایی این دوره از مسابقه به این ترتیب اعلام شدند:
دلارام دلنواز نویسنده داستان «شاید شانس با من یار شود» نفر اول بود که تندیس صادق هدایت به او اهدا شد.

سه نفر بعدی که در مقام دوم قرار گرفته و لوح افتخار مسابقه را دریافت کردند به این شرح هستند:
هسا اسدپور نویسنده داستان «تصویر نفردوم از راست»
متینه ایقائی نویسنده داستان «پوشیده در برگ‌ها»
راضیه مهدی‌زاده نویسنده داستان «زندگی جای دیگری است»

برای نخستین بار در این مسابقه ادبی تمام برندگان را بانوان تشکیل دادند، همچنین امسال گردهمایی‌ای برای برندگان این مسابقه برگزار نشد و برندگان در دفتر جهانگیر هدایت حضور پیدا کردند و جوایز خود را دریافت کردند. مهسا اسدپور به علت معذوریت و اقامت در تبریز نتوانست در این مراسم شرکت کند و سحر آرین به نمایندگی از او این جایزه را دریافت کرد.
همچنین به این دلیل که راضیه مهدی‌زاده در آمریکا اقامت دارد خواهر او، ریحانه مهدی‌زاده به نمایندگی در مراسم حضور یافته و جایزه را تحویل گرفت.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...