تجربههای قبلی به ما آموخته بود که سرانجام سوار شدن بر خر امانتی، پیاده شدن است. بنابراین بهتر است قبل از آنکه صاحب خر پیادهمان کند، خودمان فکری اساسی به حال خود بکنیم. ضمن آنکه در فاصله زمانیای کمتر از یک سال، آن دوستان هم از ما خواستند که آنجا را تخلیه کنیم... او معتقد بود که محل ساختمان مورد نظر، هر چه به شمال شهر نزدیکتر باشد، بهتر است. یکی از مهمترین دلایلش برای این موضوع هم این بود که این امر پرستیژ انجمن را در اذهان بالا میبرد.
...
انتشار تنها 5 یادداشت توسط 4 نفر از 217 نفر عضو انجمن در طول 19ماه... در حالیکه برخی از اعضای فعلی انجمن، مدتهاست اثری در خور ــ حتی در حد یک یادداشت اینترنتی ــ منتشر نکردهاند و رکوردار غیبت در جلسات "سالیانه" بودهاند، میتوان انتظاری از این «انجمن قلم» داشت؟... در سال 83 فردی سودجو با جعل عنوان «انجمن قلم ایران» مجوز نشر گرفته و کمکهای متعدد از نهادهای فرهنگی! اما تنها تشکل قانونی نویسندگان کشور، قادر نیست از حیثیت خود در برابر این سودجویی دفاع کند!!
...
شاید اگر دولت جناب آقای خاتمی روی کار نمی آمد، امروز هم چیزی به نام انجمن قلم شکل نگرفته بود... با تغییر شرایط سیاسی کشور در یک سال اخیر، باز بازار نفاق و ریا داغ شده است... به اعتقاد من، اصولا چیزی به نام کانون نویسندگان وجود واقعی ندارد... به طور اجمال من انتظار یک سلسله اتفاق های بنیادین در عرصه هنر و ادبیات را داشتم. اما احساس کردم آن عزم و روحیه انقلابی که باید این تغییرات را ایجاد کند، در مسئولین فرهنگی جدید هم نیست.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
ما خانوادهای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانهستیزی عراقیها و تحریکات دولت تازه تأسیسشدهی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایتبخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربهدری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم
...
رومر در میان موج نوییها فیلمساز خاصیست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلمهای ارزان قیمت، صرفهجویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفهای انتخاب میکند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوهی رفتار مردم معمولی میگیرد که در دورهای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کمحادثه، اما با گفتوگوهایی سرشار از بارِ معنایی میسازد... رومر در جستوجوی نوعی «زندگیسازی» است
...
درباریان مخالف، هر یک به بهانهای کشته و نابود میشوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را میزنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائممقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن میکنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا بهظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز میزند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول میکند
...
مردم ایران را به سه دستهی شیخی، متشرعه و کریمخانی تقسیم میکند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دستهی «ترک» و «فارس» تقسیم میکند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانههای کتاب حتی به مورد «شمالیها» و «جنوبیها» میرسد... اصرار بیشاز اندازهی نویسنده به مطالبات قومیتها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خستهکننده و ملالآور میشود و به نظر چنین میآید که خواستهی شخصی خود اوست
...
بیفایده است!/ باد قرنهاست/ در کوچهها/ خیابانها/ میچرخد/ زوزه میکشد/ و رمههای شادی را میدرد./ میچرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشکهایم میشویم/ پاک نمیشود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف میشد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیدههای آن، ورای نظام موسیقایی، لازمههای شعری فاخرند
...