«عکس انتخاباتی با کت دکتر احمدی‌نژاد»، تازه‌ترین اثر داستانی محمد‌رضا سرشار از سوی انتشارارت «سوره‌مهر» منتشر شد. این اثر داستانی الهام گرفته از خاطرات سرشار درباره انتخابات مجلس ششم در سال 1378 است.

به گزارش ایبنا، کتاب «عکس انتخاباتی با کت دکتر احمدی‌نژاد» الهام گرفته از خاطرات سرشار درباره انتخابات مجلس ششم در سال 1378 است. در آن روزها وی و احمدی‌نژاد هردو نامزد نمایندگی مجلس بودند.


به گفته سرشار او و احمدی‌نژاد در انتخابات مجلس در یک لیست قرار داشته‌اند و رخ دادن اتفاقات جالبی در این ‌باره منجر به نگارش این خاطرات شده است.

در بخشی از این کتاب آمده است: «اصلا برای انداختن چنین عکس مهمی آمادگی نداشتم. اگر می‌دانستم، حداقل موهای سرم را می‌شستم. لباس هم مناسب یک عکس رسمی نبود. اما چاره‌ای نداشتم.

ژاکت یقه اسکی دستبافت خانم و اورکت تنم بود.
عکاس گفت: با این لباس‌ها نمی‌شود، ‌چه کار می‌بایست می‌کردم؟
دکتر احمدی‌نژاد به دادم رسید: با کت من عکس بیندازید.
گفتم: عیبی ندارد در عکس‌ها کت هر دویمان یکی باشد؟
گفت: نه معلوم نمی‌شود»

«حکایت من و عطاءالله مهاجرانی»، «حکایت من و جریان اصولگرا»، «حکایت من و انجمن قلم ایران»، «حکایت من و یک مشاور علوم ارتباطات اجتماعی»، «عکس انتخاباتی با دکترمحمود احمدی‌نژاد» و «پایان یک ماراتن طولانی، سرانجام کار»، از جمله داستان‌های این کتاب است.


عکس انتخاباتی با کت دکتر احمدی‌نژاد، نوشته محمد‌رضا سرشار، تابستان امسال (88)، از سوی انتشارات «سوره مهر» منتشر شده است.

این کتاب 197 صفحه است و در شمارگان 2500 نسخه و قیمت 2800 تومان روانه بازار کتاب ایران شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...