دانشمند گرانمایه و محقق نستوه علامه محمد قزوینی در سال 1256 خورشیدی در یک خانوادهی اهل علم در محلهی دروازه قزوین تهران چشم به هستی گشود. وی در یادداشتهای خود تاریخ تولد خود را 22 حوت 1256 خورشیدی مطابق با 15 مارس 1878 میلادی ذکر کرده است. (نامههای پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، تهران 1384، ص 381)
پدرش ملا عبدالوهاب از نویسندگان دانشنامه مشهور دورهی قاجار موسوم به «نامهی دانشوران» بود که در شناخت رجال علمی و ادبی خبره بود. قزوینی که در سایهی تربیت چنان پدری بالیده بود، بزودی مشتاق علمآموزی گشت و با شوق و شیفتگی فراوان به کسب علم پرداخت.
در آغاز زبان عربی و صرف و نحو را از پدر و حاج سید مصطفی قناتآبادی در مدرسهی میرالممالک آموخت، و سپس نزد بزرگانی چون «حاج شیخ فضلالله نوری» که عنایت ویژهای به او داشت و «حاج شیخ علی نوری» در مدرسهی مروی فقه و فلسفه خواند و اصول فقه خارج را نزد «مرحوم آقا میرزا حسن آشتیانی» که در رشتهی خود اعجوبهای بود تلمذ کرد و آنگاه از محضر دانشمند زمان «مرحوم حاج شیخ هادی نجمآبادی» و علامه «ادیب پیشاوری» استفادههای فراوان برد. در آن سالها از هر خرمنی خوشهای چید و اوقاتاش را یکسره صرف مطالعه و تحقیق کرد. در صرف و نحو عربی غرق میشد و درک مجلس ادیب پیشاوری را که در عربی دانی شهره بود، برای خود مایهی خرسندی فراوان مییافت.
آشنایی با خانوادهی فروغی برای او منشأ فواید بسیار شد.طلبهای بود که نخستین خدمتش در راه فرهنگ مملکت، همکاری در شرکت طبع کتاب به سرپرستی ذکاء الملک فروغی (پدر محمدعلی فروغی) بود. بنا به نوشتهی زنده یاد استاد ایرج افشار «کارش در آنجا ترجمه از متون عربی بود و ماهی 25 تومان اجرت کارش بود» (بخارا، شماره 10ـ9، آذر ـ دی 1379).
دوستی او با محمدعلی فروغی نیز از همان زمان آغاز شد، بهطوریکه او به فروغی عربی درس میداد و از او زبان فرانسه میآموخت. کتابی هم بهنام «عجایب زمین و غرایب آسمان، از عربی به فارسی برای شرکت انتشاراتی پدر فروغی ترجمه کرد. (فصلنامه هستی، شماره 13، بهار 1382).
مسافرت به اروپا
در سال 1322 قمری (1282 خورشیدی) زمانی که قزوینی بیست و شش سال داشت به دعوت برادرش «احمد وهابی» که در لندن ظاهراًبه شغل تجارت مشغول بود، برای دیدن کتابخانههای آنجا به انگلستان مسافرت کرد و در مدت دو سالی که در آنجا اقامت داشت ضمن استفاده از نسخ خطی کتابخانههای انگلیس، با خاورشناسان انگلیسی از جمله پروفسور ادوارد براون آشنایی یافت.
دیدار و همکاری با براون راههای تازهای در آفاق زندگی قزوینی گشود و او توانست ضمن فراگیری روش تحقیق فرنگیان در تصحیح و تحشیه متون، تحقیقات و مطالعات خود را نیز در زمینه ادبیات به چاپ و نشر برساند.
قزوینی پس از دو سال اقامت در انگلستان در سال 1284 خورشیدی به فرانسه رفت و هشت سال در آن دیار ماندگار شد، آن سالها مقارن با نهضت مشروطه در ایران بود و قزوینی ضمن انجام مطالعات علمی فعالیتهایی نیز در حمایت از نهضت مشروطه انجام میداد.
با شعلهور شدن جنگ جهانی اول در اروپا، ماندن در فرانسه و کار در آنجا برای قزوینی سخت و دشوار میشود، از این نظر بناچار قصد سفر به آلمان میکند و توسط یکی از دوستان قدیمی خود آقای «حسین قلی نواب» که به سمت وزیر مختاری ایران در برلین تعیین شده بود، در سوم اکتبر 1915 میلادی (1294خ) باتفاق او از راه سویس وارد برلین میشود.
در آلمان قزوینی عضو کمیتهی ایرانی میشود که مجمعی بود از وطنپرستان ایرانی که بر ضد دولتهای روس و انگلیس و به نفع مصالح ملی ایران تلاش میکردند، قزوینی در این کمیته با افرادی چون سیدحسن تقیزاده، ابراهیم پورداود، سیدمحمدعلی جمالزاده، کاظمزاده ایرانشهر و دیگر افراد ایرانی همکاری میکرد و مقالاتی برای نشریه «کاوه» که به پایمردی تقیزاده منتشر میشد، مینگاشت.
زندهیاد سید حسن تقیزاده ضمن مقدمهی خود بر مقالهی ارسالی محمد قزوینی درباره رسم الخط نوشت:
«جناب ایشان از ابتدای تأسیس این روزنامه کمک علمی و فکری زیاد به کارکنان روزنامه کردهاند و مقالات و تحریراتی که در کاوه تا حال نوشته مانند سایر مقالات این روزنامه و بر طبق قاعده و رسم عمومی، بیامضا درج شده است. خصوصاً که از مقوله سیاسی و غیره بوده. (کاوه، شماره 34، به نقل از نادره «کاران» ص 92)
قزوینی در مدت اقامت در آلمان که در عین حال مرکز خاورشناسی و ایرانشناسی محسوب میشد، با خاورشناسان بزرگ آلمان آشنا شد و با آنان به مبادلهی اطلاعات پرداخت و دایرهی محفوظات خود را غنیتر ساخت.
بر اثر این مراودات علمی قزوینی به چنان شهرتی دست یافت که مارکوارت یکی از خاورشناسان بزرگ آلمان در نامهای به ادارهی نشریهی «کاوه» نوشت: «ایرانی که باز ممکن است از آن دانشمندی مثل میرزامحمد خان قزوینی به وجود آید نخواهد مرد.» (پور داود، مقدمه بیست مقاله قزوینی 1307).
قزوینی در برلین نگران وقفه در امر چاپ جلد سوم «تاریخ جهانگشا» بود که در اثر جنگ کارش ناتمام مانده بود و میبایست برای ادامهی چاپ به پاریس سفر کند، اما با اینکه جنگ پایان یافته بود، لیکن رفت و آمد بین کشورها به دشواری صورت میگرفت. در این بین از حسن اتفاق «محمدعلی فروغی» یار دیرین او به سمت عضویت هیئت مامورین ایرانی به پاریس آمد و در آن هنگام تسهیلات مسافرت قزوینی به پاریس را فراهم ساخت و او توانست بعد از چهار سال و نیم اقامت در برلین در ژانویه 1920 (میلادی (1299 خ) به پاریس برود.
قزوینی در مسافرت دوم خود به پاریس، در سن 42 سالگی با خانمی ایتالیایی ازدواج کرد. وی در یادداشتهای خود درباره تاریخ ازدواج خود مینویسد:
«عروسی شرعی اسلامی ما در محضر آقای کزازی در 19 فوریه 1920 م که مطابق با 29 (اسفند) 1298 شمسی بوده است». (نامههای پاریس، ص 381) و حاصل این پیوند دختری بود بهنام «سوزان ـ ناهید» که در 22 فوریه 1921 (سوم حوت 1299) در پاریس متولد شد.
به خاطر شهرت فراوان قزوینی در بین خاورشناسان اروپایی و دانشمندان غربی، مدرسه السنهی شرقی پاریس و کتابخانهی ملی و کولژ دو فرانس مکرر از او درخواست میکردند که ضمن تابعیت فرانسه صاحب کرسی استادی شود، ولی او قبول نمیکرد، با این حال یک سال که ادگار بلوشه Edgard Blochet (1870 ـ 1937 م) به واسطهی کسالت مزاج مجبور به استراحت بود او نیابتاً کارهای او را در دست گرفت. (قاسم غنی، یادداشتهای غنی، جلد 3).
در سال 1929 میلادی (1307 خ) کنگرهی بینالمللی خاورشناسان در لندن منعقد شد و قزوینی به نمایندگی ایران در آن کنگره شرکت جست و یک هفته به لندن رفت.
دکتر قاسم غنی دربارهی شرکت قزوینی در این کنگره نوشت: «چندی بود که یکی از خاورشناسان عالی مقام را که نمایندگی یکی از دول دیگر را در آن کنگره داشت، در پاریس ملاقات کردم. در طی صحبت از جریان کنگره از قزوینی صحبت کرد و گفت: انسان به جلالت قدر این مرد بزرگ در مجامع بینالمللی غبطه میبرد، زیرا استشهاد از قزوینی قاطع هر مباحثه ای است (قاسم غنی، مجلهی یغما، سال3، شماره (1340).
عکسبرداری از نسخ خطی
یکی از کارهای مفید و با ارزش قزوینی در فرانسه، عکسبرداری از هجده فقره از نسخ خطی منحصربهفرد و کمیاب فارسی و عربی در کتابخانههای مهم اروپا بود که در فاصلهی سالهای 1929 تا 1938 م انجام پذیرفت.
قزوینی ضمن عکسبرداری از نسخ مزبور، از هر کدام چند دوره تهیه و برای هر یک مقدمهای مفصل در معرفی آنها نوشت و ضمن صحافی به تهران فرستاد. بنا به نوشتهی دکتر محمدمعین: «اینک نسخ مزبور در کتابخانههای ملی، مجلس شورا و دانشکدهی ادبیات در دسترس ارباب فضل است». (مجله دانش، سال اول، شماره 3، خرداد 1328).
بازگشت به ایران
در سال 1318 خورشیدی، با بروز جنگ جهانی دوم در اروپا، قزوینی قصد بازگشت به وطن مألوف نمود و بعد از سی و شش سال اقامت در شهرهای اروپا هفتم مهرماه آن سال به تهران وارد شد و بلافاصله در همان ماه عضو پیوسته، فرهنگستان ایران گردید.
قزوینی در تهران نخست مدتی در خانهی دکتر علی شایگان اجارهنشین بود، مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی دراینباره مینویسد: «وقتی که مرحوم قزوینی در سال 1318 به تهران آمد، مدتها اجارهنشین بوده است و سه چهار سال یا بیشتر قسمتی از خانه مرحوم دکتر سید علی شایگان در کوچه جم خیابان شاه نزدیک حشمتالدوله در اجارهی او بوده است. (حاصل اوقات، ص 845). اما بعد خانهای در خیابان فروردین، کوچهی دانش، پلاک 20 به طورنقد و اقساط تهیه نمود، از آن هنگام غالب روزها ادبا و فضلای کشور برای دیدار او بدان خانه میرفتند، از جمله کسانی که مرتب به زیارت او نایل میشدند، دوست و یار با وفای او دکتر قاسم غنی و عباس اقبال آشتیانی بود.
قزوینی در وصیتنامهای که به تاریخ 4/8/1326 تنظیم کرده بود، درباره خانهی مذکور مینویسد:
«خامساً» در طهران یک خانه دارم که در همین سال جاری 1326 شمسی در ماه خرداد خریدهام به مبلغ سی و شش هزار تومان و تا به حال دو هزار تومان بل به طور قطع بیشتر در اصلاحات و تعمیرات و آسفالت کوچه در آن خرج کردهام، و اگر برق را هم که به توسط اقدامات وزارت فرهنگ (ظاهراً دکتر قاسم غنی نوشته بود و آن را سیاه کرده و به جای آن وزارت فرهنگ نوشته است. ایرج افشار) مجاناً در آن برقرار شده ولی معمولاً دو هزار تومان با منت خرید، فروش میشود به آن بیفزائیم این میشود درست سی و نه هزار تومان قیمت فعلی آن، (نامههای پاریس، ص 349).
و در جای دیگر وصیتنامه در مورد اقساط خانهی مذکور مینویسد: «اما قروض من عبارت است: اولاً از ده هزار تومان بدهی بانک رهنی که خانهی من نزد او گرو است در مقابل این مبلغ، و این قرض به ربع صدی دوازده است به موعد هفت ساله که از قرار ماهی 177 تومان به اقساط ماهیانه از خرداد 1326 تا هفت سال تمام در 84 قسط هر ماه مبلغ مزبور را یعنی صد و هفتاد و هفت تومان اصل و فرع به طور استهلاک باید به بانک بپردازم و تا امروز (4 آبان 1326) چهار قسط قرض مزبور را به بانک پرداختهام.» (نامههای پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره تا تهران، 1384، ص 352 ـ 351)
گذران زندگی این دانشمند بزرگ در دوره اقامتش در تهران، از راه کمک وزارت فرهنگ وقت، به عنوان حقالتالیف آثاری که برای چاپ فراهم میکرد. اداره میشد. در نتیجه او وضعیت مالی مرفهی نداشت ولی هیچگاه از این بابت شکوه و شکایتی نمیکرد. قزوینی در مدت اقامت خود در تهران، با همه ناتواناییها که گاهی بر او چیره میشد، مرتباً کار میکرد و گاهگاهی مقالاتی هم انتشار میداد.
زندهیاد ایرج افشار در گفتاری درباره درآمدهای گاهگاهی قزوینی در طول زندگی خود مینویسد:
«در دوره جنگ جهانی اول از پاریس به برلن رفت به دعوت سید حسن تقیزاده، امرار معاش آنها از مؤونه ای بخور و نمیر بود که دولت آلمان به آنها میپرداخت. تقیزاده مسئول و متصدی آن امور بود تا اینکه مرحوم محمدعلی فروغنی در دورهی خدمتگزاری دولتی خود برای قزوینی مبلغی به عنوان کمکخرج پادار کرد. قزوینی چند بار تا آنجا که به یادم مانده است به این موضوع در نامههای خود به تقیزاده اشاره کرده است، پس، به جز براون و اوقاف گیب «محمدعلی فروغی» است که کمک مؤثر به قزوینی برای آسوده بودن خیال او در تحصیل مخارج زندگی کرد. قزوینی درآمد دیگری نداشت صاحب ملک و مال نبود. اواخر عمر خانهای کوچک در پاریس داشت که درآمد چندانی از آن به دست نمیآمد.» (بخارا، شماره 9 و 10 ـ آذر ـ اسفند 1378، ص85 ـ 87 ـ به نقل از نادره کاران ص 80).
قزوینی در کتاب «نامههای پاریس» در پیوست هشتم با عنوان «یادداشتهای مالی و احوالی شخصی مجموعه دریافتیها و درآمدهای خود را از 16 ژانویه 1928 م تا 8 تیر 1323 فهرستوار با ذکر ارقام دریافتی یادداشت کرده است. (ر ک: نامههای پاریس، ص 381 ـ 359)
رد پیشنهاد دانشگاه برای کرسی استادی
قزوینی زمانی که از سفر طولانی خود در اروپا به ایران بازگشت، پیشنهاد دانشگاه تهران، برای پذیرش استادی در دانشکدهی ادبیات را رد کرد.
عباس اقبال آشتیانی دراینباره مینویسد: «هیچ وقت کاری را، که در حد تخصص او نبود یا وقت را برای به سر رساندن آن کافی نمیدانست، نمیپذیرفت. چنانکه، هر قدر دوستان او در تهران اصرار کردند که مقام استادی دانشگاه را قبول کند و برای تدریس در آنجا حاضر شود، زیر بار نرفت و گفت: من تخصصی در معلمی ندارم و اگر چیزی میدانم، از نوع همین تصحیح متون قدیمی و نوشتن مقدمه و حواشی بر آنها است و اگر بخواهم خود را برای تدریس آماده کنم، چون وجداناً نمیتوانم چیزی را که کاملاً نمیدانم به دیگران بیاموزم، ناچار باید مدتی وقتم صرف این کار شود و عمرم به آن وفا نخواهد کرد.» (به یاد مرحوم علامه قزوینی، اطلاعات ماهانه، سال 2، شماره 4، 1328 خ)
اما دکتر علیاکبر سیاسی که در آن زمان ریاست دانشگاه تهران را بر عهده داشت روایتی دیگر از این امتناع قزوینی از قبول پیشنهاد استادی دانشگاه را ارائه میدهد. او دراینباره مینویسد:
«میرزا محمدخان قزوینی سالهای متمادی در اروپا به سر میبرد و به تتبع و تحقیق اشتغال داشت، از نظر مسایل اخلاقی و مقامات علمی کمنظیر و از نظر تبحر در تمدن اسلامی در ایران بینظیر بود. او در میان خاورشناسان شهرتی بسزا داشت. حرف او را حجت میدانستند و به گفتههای او استناد میکردند. او به توصیه «محمدعلی فروغی» و دیگران بعد از جنگ جهانی دوم به ایران بازگشت و من برای تجلیل از او و هم برای اینکه میدان افاضه پیدا کند خواستم او را به عنوان استادی وارد دانشگاه کنم. این کار با رعایت شرایط و مقررات معمول میسر نبود. پس لایحهای تهیه و تنظیم کردم که بر طبق آن او بتواند استثنائاً با رتبهی ده استادی وارد دانشگاه شود. این لایحه را پس از تصویب هیأت دولت تقدیم مجلس کردم و از طرف نمایندگان مورد تحسین قرار گرفتم. لایحه طبق معمول برای رسیدگی به کمیسیون مربوط ـ در این مورد کمیسیون فرهنگ ـ رفت.
فردای آن روز سید محمد محیط طباطبایی در وزارت فرهنگ به دفتر من آمد و تقاضا کرد که چون شرایط و مقررات معمول (داشتن درجه دکتری) اجازهی ورود من را به کادر علمی دانشگاه نمیدهند، نامش را در لایحهای که تقدیم مجلس شده بود به نام محمد قزوینی اضافه کنم. از شنیدن این تقاضا من بیاختیار برآشفتم که این چه توقع بیجایی است که از من میشود. آن زمان محیط طباطبایی عنوان دبیر داشت و شهرتی را که بعدها به عنوان یک دانشمند و محقق پیدا کرد هنوز به دست نیاورده بود. وقتی به او گفتم شما چطور به خودتان اجازه میدهید توقع کنید در ردیف میرزامحمدخان قزوینی قرارتان دهند؟ او سر به زیر افکند و رفت شنیده شد که بعضی از نمایندگان مجلس در نظر دارند هنگامی که لایحهی قزوینی در جلسه عمومی مطرح میشود پیشنهاد کنند نام یکی دو تن دیگر به نام قزوینی اضافه گردد.
گویا این جریانات به گوش قزوینی رسیده بود، زیرا روزی آن مرد شریف همراه استاد علی نقی وزیری که در شمیران همسایه و دوست بودند، به وزارت فرهنگ و پس از سپاسگزاری از توجهی که نسبت به او شده بود با اصرار تقاضا کرد که لایحهی مربوط به او را از مجلس پس بگیرم، زیرا نمیخواهد سدی که قانون برای ورود به هیأت علمی دانشگاه برقرار شده بود به خاطر او شکست بردارد. هر چه گفتم مورد او استثنایی است و نظیر پیدا نخواهد کرد قانع نشد و تا از من قول قطعی نگرفت که تقاضایش مورد قبول است از دفترم بیرون نرفت.
من از یک سو متأسف بودم که نتوانستم چنین مرد دانشمند شریفی را وارد کادر علمی دانشگاه کنم، از سوی دیگر به جبران آن تأسف این رضایت خاطر را هم داشتم که به گفته صحیح قزوینی، سد شکسته نمیشد، سپس در اولین جلسه رسمی مجلس شورای ملی به پشت تریبون رفتم لایحه مربوط به قزوینی را رسماً پس گرفتم. کسانی که امیدوار بودند با تصویب این لایحه، با اضافه شدن نامشان به نوایی خواهند رسید، از من گلهمند شدند و البته در درجه اول محیط طباطبایی بود، که هنوز هم پس از سالیان دراز که از آن ماجرا میگذارد و با وجود سالها دوستی و همکاری که در «انجمن فلسفه و علوم انسانی» با هم داشتهایم خیال میکنم که در ته دل مرا نبخشوده و هنوز گلهمند باشد.» (دکتر علیاکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، جلد اول، نشر اختران، تهران 1399، صص 191 ـ 189)
چاپ دیوان حافظ شیرازی
پس از بازگشت به ایران، از طرف وزارت فرهنگ قراردادی با قزوینی منعقد شد که چاپی از دیوان خواجه حافظ ترتیب دهد. قزوینی با کمک دکتر قاسم غنی تعدادی از نسخههای خطی قدیمی دیوان حافظ را تهیه نمود و دو سالی برای مقابله نسخ کارکرد و سرانجام نسخهای مصحح از غزلیات حافظ انتشار داد که با استقبال ادب دوستان مواجه شد و در حال حاضر یکی از بهترین و معتبرترین چاپهای دیوان خواجهشیراز است.
استاد فرزانه زنده یاد دکتر عبدالحسین زرینکوب در گفتاری که در کتاب «یادنامه علامه قزوینی» به کوشش علی دهباشی نوشته، درباره دیوان حافظ چاپ قزوینی مینویسد:
«محمد قزوینی را که عنوان مبتذل شده علامه چیزی بر قدر او نمیافزاید، در ایران امروز غالباً به خاطر طبع انتقادی بیهمانند او از دیوان حافظ میشناسند. این طبع با آنکه به کلی عاری از بعضی مسامحات نیست، در مدت بیش از نیم قرن که از انتشار آن میگذرد هنوز یگانه طبع انتقادی قابل اعتماد از دیوان حافظ است. با وجود طبعهای انتقادی دیگر که بعضی از آنها از نسخههای مورد رجوع قزوینی کهنتر نیز بوده، هیچ یک جامع مزیتهای چاپ قزوینی نیست.
کسانی هم که این طبعهای تازه به اهتمام آنها انجام شده است، هرگز به قدر قزوینی دانشهایی را که برای نقد و تصحیح متون دیوان حافظ ضرورت دارد، واجد نبودهاند. درست است که بعضی از آنها ادیب و شاعر و شعرشناس پر مایهای هم بودهاند، برای نقد متن دیوان خواجه غیر از ذوق شعر و فهم لطیف الفاظ و تعبیرات خاص حافظ آشنایی با زمینه ذهنی او که معارف رایج در عصر او در زمینه ادب و تفسیر و کلام و حکمت و عرفان را شامل میشود نیز الزام میکند، و کیست که تفوق و برتری وی را در این زمینه بر سایر کسانی که بعد از او داعیهطبع و تصحیح دیوان را از خاطر گذراندهاند درباره او مورد تردید قرار دهند. طبع انتقادی دیوان حافظ مهمترین کار ارزندهای بود که قزوینی در بازگشت به ایران در زمینه یک متن مهم زبان فارسی انجام داد.» (یادنامه علامه محمد قزوینی، به کوشش علی دهباشی، انتشارات کتاب و فرهنگ، تهران 1378)
قزوینی پیشگام پژوهشهای ادبی در ایران
علامه قزوینی را صاحبنظران و اهل دانش پایهگذار روشهای تحقیق ادبی و به ویژه نقد و بررسی متون و تصحیح و ویرایش نسخ خطی میدانند، به درستی مکتبی که او در این زمینه بنیاد گذاشت رهگشایی پژوهشگران بسیاری شد که در این وادی قدم برداشته و آثاری در خور به یادگار گذاشتهاند.
قزوینی با توشهای که از تربیتطلبگی و تحصیلات قدیمی خود که همانا احاطه فراوان بر ادب عربی و صرف و نحوه و علوم قدیمی از جمله فقه و رجال و فلسفه بود، به اروپا رفت و ضمن فراگیری زبانهای فرانسه و انگلیسی و آلمانی و مراوده با خاورشناسان اروپایی از جمله پروفسور ادوارد براون، با روش و متد اروپایی جهت تحقیقات ادبی آشنا شد و با استعداد فطری و نبوغذاتی که در خود داشت توانست همطراز استادان خارجی و حتی برتر از آنان جلوهگری نماید.
این مطلب، سخن گزافی نیست، چرا که در آثار و یادداشتها و نامههای قزوینی انتقادات زیادی از قزوینی نسبت به خاورشناسان به چشم میخورد که نشانهی عمق اطلاعات و نگرش درست او میباشد.
شیوهی او در حقیقت حاصل تلفیق «معارف و علوم سنتی» با «روش تحقیق مدرن اروپایی» بود. او تحقیقات تاریخی و ادبی ایران را بر پایهی «علمی» بنا نهاد و خود نیز بهترین نمونههای اینگونه تحقیق را به جامعه علمی عرضه داشت.
با قزوینی بود که تصحیح انتقادی متون در ایران عصر جدید آغاز شد. او با دقت و کاردانی بسیار تعدادی از متنهای قدیمی را به شیوهای مدرن تصحیح کرد. روش او مبتنی بود بر مقابله دقیق نسخههای قدیمی هر متن و دقت و کوشش و امانتداری فراوان در اینکه سرانجام متنی که به دست خواننده میرسد تا آنجا که ممکن است شبیه متن تألیفی مولف اصلی باشد.
اوج تصحیحات انتقادی قزوینی را میتوان در «جهانگشای جوینی» و «مقدمه شاهنامه منثور ابومنصوری» ملاحظه کرد.
چیزی که در این تصحیح و مقابله متون، قزوینی از آن وحشت و ابای تمام داشت، تصحیحات قیاسی و اصطلاحات ذوقی در متن اصلی است و این عمل را در اکثر نوشتههای خود نفی میکرد و زشت و ناروا میشمرد. وی در مقدمهی دیوان حافظ مصحح خود نوشت:
«این طریقهی اخیر خلاف سیرهی علما و محققین وخلاف امانت و انصاف است، چه هیچکس حق ندارد که سلیقه و ذوق شخصی خود را برای عموم ناس حکم قرار دهد و طرز فهم و اجتهاد خود را بر دیگران تحمیل نماید و اجتهاد و قضاوت هیچکس مخصوصاً در امور ذوقیات برای دیگری صحت نیست و هیچکس جز پارهای مردم نادان غیر مانوس به طریقه علمی انتقادی این روش را اختیار نکرده است. (مقدمه دیوان حافظ، ص که).
کتابخانهی قزوینی
علامه قزوینی در مدت اقامت سی و شش ساله خود در اروپا کتابخانهی درخوری از کتابهای مربوط به تاریخ و ادب ایران به زبانهای فارسی و عربی و زبانهای خارجی تهیه کرد که بعد از بازگشت به ایران به خانهی خود منتقل کرده بود.
مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی که در مدت اقامت ده ساله قزوینی بعد از بازگشت به ایران، مرتب به خانهی قزوینی رفت و آمد داشته و در گفتاری مفصل که در نشریه «بخارا» به چاپ رسیده، شرح کشافی از زندگی و اوضاع خانه و طرز زندگی قزوینی ارائه داده، از وضع کتابخانه وی که در یکی از اتاقهای خانه بدون جاگرفتن در قفسه و اشکاف ولو بوده، بهطوری که فقط خود قزوینی میتوانسته کتاب مورد نظر خود را به (طرفهالعینی) پیدا کند. (رک: مهدوی دامغانی، حاصل اوقات، ص ص 803 ـ 860)
قزوینی در یک وصیتنامه که به تاریخ 4/8/1326 نوشته، در مورد وضعیت و ارزش کتابخانه خود یادآور شده:
«سادساً» قریب سه هزار جلد کتاب نیز دارم از هر نوع چاپی و خطی و بزرگ و کوچک که به هیچ وجه من الوجوه فعلاً «نمیتوانم قیمت آنها را که در عرض چهل سال تمام متدرجاً خریدهام تعیین کنم و قیمت خرید غالب آنها در پشت آنها نوشته شده است. ولی آن قیمتها از سی چهل سال قبل تاکنون واضح است که اغلب تا ده مقابل هم ترقی کرده است و به همان نسبت هم پولهایی از فرانک و قران که در زمانها با آن پولها آن کتب خریداری شده پایین آمده است. تعیین قیمت تقریبی آن کتب جز به تقویم چند نفر آدم مطلع کتابشناس اهل خبره ممکن نیست. (نامههای پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، تهران 1394، ص 350)
زنده یاد مجتبی مینوی درباره کتابخانه، قزوینی در گفتاری نوشته: «کتابخانه شخصی قزوینی گنجی بود از کتب بسیار خوب و مفید و مهم و معتبر مربوط به کلیه فنون و علوم و معارف مشرق زمین که به فارسی و عربی و فرانسه و انگلیسی و آلمانی تألیف شده است و من گمان نمیکنم در جزو کتابخانههای شخصی که در دنیا موجود است، کتابخانهای در این رشتهی به خصوص باشد که به این جامعی باشد، (مینوی، نقد حال، ص 454).
مجتبی مینوی همچنین در آن گفتار پیشنهاد کرده بود که کتابخانهی قزوینی از خانوادهاش خریداری شود تا آن مجموعه ضمن نگاهداری مناسب برای پژوهشگران آینده مفید فایده شود. از این نظر مینوی نوشت.
«کتابخانهی بینظیر آن مرحوم را باید برای ملت خرید و نگذاشت که آن کتب متفرق شود، زیرا که چنین مجموعهای در ایران منحصربهفرد است، و در باقی دنیا هم فقط در کتابخانههای بزرگ ممالک معظم که شاید از شش تا تجاوز نکند چنین مجموعهای موجود است، مع هذا چند صد کتاب ممکن است در کتابخانه مرحوم قزوینی باشد که حتی در آن کتابخانههای بزرگ هم نیست. از همه اینها گذشته شاید در کتابخانه آن مرحوم یک جلد کتاب نتوان یافت که آن را خود قزوینی نخوانده باشد ودر هامش صفحات آن تعلیقی و تحقیقی ننوشته باشد، و تمام این یادداشتها که حاصل علم و اطلاع بینظیر و نتیجه سالها تحقیق و تتبع است باید در جایی گذاشته شود که عامه اهل تحقیق به آنها رجوع کنند و از آنها مستفیه شوند.» (نقد حال، ص 456).
باری پیشنهاد زنده یاد مینوی مورد قبول واقع شد و دانشگاه تهران کتابهای او را خریداری کرد و اینک کتابهای مرحوم قزوینی در کتابخانهی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نگاهداری میشود.
آثار قزوینی
با اینکه وسعت و عمق اطلاعات علامه قزوینی بیش از اندازهی اقران و معاصران او بود، اما مجموعهی تألیفات و مقالات او کمتر از دانستههای عمیق او میباشد، و این مطلب چندان مسئله غامضی نیست، چرا که او بیش از هر چیز به سلامت سخن و برد آن نزد همگان میاندیشید و بخاطر وسواسی که در بیان حقیقت مطلب داشت برای هر موضوعی ساعتها وقت میگذاشت تا تمام جوانب موضوع را ادا کرده باشد. بهطوری که هیچگونه نقد و نظر انتقادی از جانب خردهگیران متوجه صاحب سخن نشود.
این وسواس به حدی بود که بنا به روایت دوست دیرینه او «سید حسن تقیزاده» برای پیداکردن سرایندهی بیتی عربی در کتاب «تاریخ جهانگشای جوینی» بیش از 5 سال انتشار جلد سوم آن کتاب را به تعویق انداخت، تا حدی که داد و فغان ناشر کتاب (موسسه اوقاف گیب) را در آورده بود.
زنده یاد ایرج افشار در مورد این ویژگی قزوینی در دقت علمی مینویسد: «اما بزرگی و نامداری قزوینی تنها به دانش و اطلاعات عالمانهی او در رشتههای تاریخ و ادب اسلامی نبود بلکه صفت برجسته وی وجود «روح علمی» در آن پیکر پر جوش و پر توش بود که وی را همواره به اندیشیدن درست و ژرفنگری رهبری کرد و نگذاشت که کاری را آسان و خرد بگیرد. به پایمردی چنین روحیهای بود که از شتاب میگریخت و در برتری گذاردن نکتهای بر نکتهی دیگر از انصاف به دور نمیماند. (یادبود دهمین سال مرگ محمد قزوینی، مجله دانشکدهی ادبیات، سال 6، شماره 2، 1337).
دکتر علی اکبر سیاسی نیز دربارهی این خصیصهی قزوینی مینویسد: «قزوینی در کنار این صفات و خصوصیات، از خصیصهی برجسته دیگری که «امانت علمی»، باشد، به صورتی برخوردار بوده است که تا از موضوعی اطلاعی قطعی و نزدیک به حق الیقین حاصل نمیکرد، به هیچ وجه آن را نمیپذیرفته و به طالبان علم و دانشپژوهان عرضه نمیداشته است.» (در ماتم علامه، فقیر محمد قزوینی، علامه قزوینی، وزارت فرهنگ، 1328).
آثار قزوینی که توسط او یا با همکاری عباس اقبال و دکتر قاسم غنی به چاپ رسیده و اکثراً شامل تصحیح نسخ خطی است و عبارتند از:
1ـ مرزبان نامه، تألیف مرزبان بن شروین، اصلاح سعدالدین وراوینی، 1327 قمری، لیدن بریل (تجدید چاپ تهران، کتابخانهی تهران، 1317)
2ـ المعجم فی معایر اشعار العجم، تألیف شمس قیس رازی به اهتمام ادوارد براون، بیروت مطبعه کاتولیکی، تجدید چاپ به همت محمدتقی مدرس رضوی، تهران، کتابخانهی خاور 1314)
3ـ چهار مقالهی نظامی عروضی سمرقندی، لیدن، اوقاف گیب، بریل، 1327 قمری.
4ـ تاریخ جهانگشای جوینی، جلد اول، با مقدمه و حواشی و فهارس لیدن، بریل، 1329 قمری.
5ـ تاریخ جهانگشای جوینی، جلد دوم، با مقدمه و حواشی و فهارس، لیدن، بریل 1334 قمری.
6ـ تاریخ جهانگشای جوینی، جلد سوم، با مقدمه و حواشی و فهارس، بریل 1355 قمری.
7ـ لبابالالباب، محمد عوفی، جلد اول. (جلد دوم آن توسط پروفسور ادوارد براون تصحیح و نشر شده است.)
8ـ عتبه الکتبه، با مشارکت عباس اقبال، چاپ تهران 1329 خ
9ـ سمط العلی للحضره العلیا (با مشارکت عباس اقبال)
10ـ دیوان حافظ با همکاری دکتر قاسم غنی، تهران، زوار1320 خ
11ـ سیاستنامه، تألیف خواجه نظام الملک طوسی، با حواشی و یادداشتها و تصحیح محمد قزوینی، با تصحیح مجدد و تعلیقات و مقدمه مرتضی مدرسی چهاردهی، تهران، زوار.
12ـ شدالازار فی حط الاوراد لمن زوار المزار، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، 1328 خ
ب ـ رسالاتی که توسط قزوینی تألیف شده است:
1ـ رسالهای دربارهی لوایح جامی، به زبان فرانسه (وین فیلد آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.)
2ـ مقدمهای بر کتابهای نقطه الکاف، تذکره الاولیا (تألیف براون) و تاریخ عصر حافظ (تألیف دکتر قاسم غنی.)
3ـ رساله در شرح حال مسعود سعد سلمان که فقط ترجمه انگلیسی آن توسط ادوارد براون انجام شده است.
4ـ رساله در شرح حال ابوالفتوح رازی که در پایان جلد پنجم تفسیر او (چاپ تهران) درج شده است.
5ـ مقالهی انتقادی و تاریخی درباره نفثه المصدور که توسط عباس اقبال در سال 1308 خورشیدی چاپ شده است.
6ـ رساله در احوال ابوسلیمان منطقی که توسط انجمن تبعات ایرانی در پاریس چاپ شده است.
7ـ کتاب وفیات المعاصرین که به صورت پاورقی درمجله یادگار درج میشد و به انجام نرسید.
8ـ رساله ممدوحین سعدی و شرح احوال آنان که در سال 1317 خ در تهران انتشار یافت.
ج ـ کتابهای قزوینی که توسط استادان دیگر به چاپ رسیده است:
1ـ بیست مقاله قزوینی، جلد اول، به کوشش ابراهیم پورداود، انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی 1307 خ (تجدید چاپ، تهران، ابن سینا 1332 خ).
2ـ بیست مقاله قزوینی، جلد دوم، به کوشش عباس اقبال، تهران 1313 (تجدید چاپ، تهران، ابن سینا، 1332 خ).
3ـ نامههای قزوینی به تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، انتشارات جاویدان، تهران 1353خ. (تجدید چاپ با عنوان: نامههای پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقیزاده، با اضافات، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، تهران 1384).
4ـ یادداشتهای قزوینی، به کوشش ایرج افشار، 10جلد، دانشگاه تهران، 1332 ـ 1354 خ.
5ـ مقالات قزوینی، گردآورنده عبدالکریم جربزهدار 4 جلد نشر اساطیر، تهران
6ـ مسایل پاریسیه، به کوشش ایرج افشار ـ علی محمد هنر، جلد اول، بنیاد (موقوفات دکتر محمود افشار، تهران 1385خ).
7ـ به یاد محمد قزوینی، به کوشش ایرج افشار، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران 1386 خ.
اطلاعات