کتاب «دختر مغربی»، داستان زندگی همسر امام موسی کاظم(ع) و مادر امام رضا(ع) به قلم محمدرضا سرشار برای گروه سنی کودک منتشر شد.

دختر مغربی داستان زندگی همسر امام موسی کاظم(ع) و مادر امام رضا(ع) محمدرضا سرشار

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم، محمدرضا سرشار یا همان رضا رهگذر از جمله نویسندگان موفق در حوزه کودک و نوجوان است که سال‌ها در این حوزه به فعالیت پرداخته است. او از جمله پیشگامان در حوزه ادبیات داستانی دینی برای گروه سنی کودک و نوجوان است که توانست با بهره‌گیری از حقایق تاریخ صدر اسلام و با استفاده از تکنیک‌های هنر داستان روایت‌های شیرین و دلچسبی از تاریخ معصومین(ع) را در قالب داستان و رمان برای کودکان و نوجوانان روایت کند.

سرشار در کتاب جدید خود نیز با همین نگاه به روایت داستانی در بستر زمانی دوران حیات پربرکت امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) پرداخته است.

«دختر مغربی» در واقع داستان زندگی کنیزی را روایت می‌کند که همسر امام موسی کاظم(ع) می‌شود. گفته می‌شود نجمه خاتون همسر امام کاظم(ع) و مادر امام رضا(ع) و فاطمه معصومه(س)، کنیزی بود که توسط حمیده، همسر امام صادق(ع) خریداری و به سبب خوابی که از پیامبر اکرم(ص) دیده بود، به امام کاظم(ع) بخشیده شد. حمیده، مادر امام کاظم(ع) در خواب پیامبر(ص) را می‌بیند که به وی دستور می‌دهد نجمه را به ازدواج فرزندش موسی(ع) در آورد؛ زیرا به زودی بهترین فرزند از او متولد می‌شود.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: به من فرمود موسی! این دختر جوان، همسر تو خواهد شد. تو، از او صاحب پسری خواهی شد، که بعد از خودت بهترین اهل زمین خواهد بود. وقتی که به دنیا آمد، اسم او را «علی» بگذار. چیزی نمی‌گذرد که خداوند به وسیله او، عدل و مهربانی و رحمت خود را، بر اهل جهان آشکار خواهد کرد. پس، خوشا به حال کسی که او را تصدیق کند و دوست بدارد. و وای بر کسی که او را انکار کند و دشمن بدارد. ...

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...