به گزارش ایبنا به نقل از نیویورک‌تایمز، افشای رازهای یک کشور سخت است اما فاش کردن رازهای خود شخص در یک کتاب خاطرات ممکن است سخت‌تر باشد. همان‌طور که ادوارد اسنودن در کتاب خاطراتش تحت عنوان «ثبت دائمی» می‌نویسد: «تصمیم برملا کردن رازهای دولت برای من آسان‌تر از تصمیم برای بیان اتفاقات زندگی خودم بود.»
 
اسنودن، مأمور سابق سازمان جاسوسی آمریکا است که در سال 2013 سیاست نظارتی دولت آمریکا را لو داد؛ سیاستی که با قوانین حریم شخصی شهروندان تناقض داشت اما فاجعه یازدهم سپتامبر انگیزه جدیدی برای دولتمردان برای نقض قانون حفاظت حریم شخصی ایجاد کرده بود.
 
بررسی بخش‌های مختلف تلفن شهروندان، استراق سمع مکالمات تلفنی رهبران کشورهای مختلف، و جمع‌آوری اطلاعات فعالیت‌های مردم در اینترنت بخشی از این افشاگری‌ها بود. مؤسسه تحت مدیریت اوباما اسنودن را متهم به نقض قانون جاسوسی در آمریکا کرد و او را از شهروندی آمریکا خلع کرد.
 
نوشتن زندگینامه کسی که خود در سیستم جاسوسی فعالیت می‌کرد راحت نیست اما در کتاب خاطرات اسنودن موضوعات مختلفی روشن می‌شود: «بیشتر عمرم را صرف پنهان کردن هویتم کردم و حالا کاملاً برعکس است و نشان دادن همه اتفاقات زندگی‌ام به عموم کار سختی بود.»
 
اسنودن که در سال 1983 در کالیفرنیا به دنیا آمده است اولین فرد خانواده نیست که در سازمان‌های دولتی فعالیت می‌کرد. پدربزرگش عضو اف بی آی، مادرش عضو سازمان امنیتی آمریکا، و پدرش عضو ارتش بود. در کتاب خاطراتش نوشت که اولین بار وقتی شش ساله بود با تغییر دادن همه ساعت‌های در خانه دیگران را فریب داد تا بتواند در شب تولدش بیشتر بیدار بماند.
 
وقتی به مدرسه رفت سیستم آموزشی را هک می‌کرد تا بتواند از ضعف‌هایش سوءاستفاده کند و کم‌ترین میزان ممکن تکلیف آموزشی را انجام دهد. به زعم خودش مدرسه در بهترین حالت نقش حواس‌پرتی و در بدترین حالت سیستم نامشروعی بود که هیچ‌گونه مخالفتی را برنمی‌تابید.
 
اسنودن ترجیح می‌داد وقتش را با «چیز جدیدی که اینترنت نام داشت» و «معجزه عجیبی بود» سپری کند.
 
اسنودن 22 ساله بود که موفق شد به واسطه توانایی‌های بالایش در علوم کامپیوتر عضو سیستم جاسوسی شود و به عنوان پیمانکار آژانس امینت ملی آمریکا هم مشغول شود. در میانه ریاست‌جمهوری اوباما بود که ناگهان احساس کرد سیستم دچار خطا شده است: «فهمیدم که سیستم داده‌های زیادی از ارتباطات مردم عادی جمع‌آوری و ذخیره می‌کند تا بعداً مورد استفاده قرار دهد.»
 
اسنودن می‌گوید اوباما با انتقاد از سیاست‌های بوش سر کار آمد و حالا این دورویی برایش غیرقابل‌تحمل بود. اوباما نه تنها سیاست‌های نظارتی مشابه بوش را به کار گرفت بلکه ارتقایش داد و وارد حریم شخصی افراد شد.
 
بخش دوم «ثبت دائمی» بیشتر شبیه داستانی معمایی است. اسنودن توضیح می‌دهد چگونه در سال 2013 سر از هتلی در هنگ‌کنگ درآورد و اطلاعات و ویدیوهای محرمانه زیادی را به خبرنگاران و فیلم‌ساران داد.
 
جولیان آسانژ، خالق وبسایت ویکی لیکس از اسنودن درخواست کرد اطلاعات محرمانه را بر روی وبسایت ویکی لیکس منتشر کند اما این سایت سیاستی به نام «شفافیت کامل» داشت که انجام آن برای اسنودن در آن زمان امکان‌پذیر نبود.
 
اسنودن با نوشتن کتاب خاطراتش آمریکایی‌ها را با این پرسش روبه‌رو می‌کند که «در اختیار داشتن اطلاعات شخصی شهروندان توسط همه مؤسساتی که عضو سازمان امیتی هستند، نه فقط در زمان حال بلکه برای همیشه به چه معناست؟ آیا چنین فایل‌های مهمی را باید به پیمانکارهای شخصی داد؟ اگر تلاش برای حفظ امنیت یک ملت بهانه‌ای برای به رسیدن به قدرتی غیرقابل‌کنترل شود چه اتفاقی رخ می‌دهد؟
 
اسنودن خیلی درباره اتفاتی که در تبعید برایش رخ داد صحبت نمی‌کند در این سال‌های ازدواج کرد و حالا در آپارتمانی دوخوابه در مسکو زندگی می‌کند: «وقتی وارد جامعه می‌شوم تلاش می‌کنم کسی من را نشناسد؛ البته این روزها همه سرشان در گوشی است و هیچ‌کس من را نمی‌بیند.

هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...