کتاب «نقطه تسلیم؛ خاطرات شفاهی فرمانده بسیجی محمود امینی از انقلاب اسلامی تا دفاع مقدس» نوشته حسین بهزاد توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و راهی بازار نشر شد.

نقطه تسلیم؛ خاطرات شفاهی فرمانده بسیجی محمود امینی از انقلاب اسلامی تا دفاع مقدس» نوشته حسین بهزاد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، محمود امینی یا حاج‌امینی متولد ۱۳۳۵ در ده جَزه (بین اصفهان و نایین)، یکی از بازماندگان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله است که خاطرات شفاهی‌اش دربرگیرنده تاریخ تشکیل تیپ ۲۷ از بهمن ۱۳۶۰ تا آخرین‌روز جنگ است. او فرمانده‌گردانی است که ۹ مرتبه در جنگ مجروح شد و مدیریت گردان‌های مختلف لشکر ۲۷ را به عهده پاشت. سال‌های پایانی جنگ هم به سمت فرماندهی تیپ سلمان رسید.

کتاب «نقطه تسلیم» حاصل ۶۳ جلسه مصاحبه هفتگی با سردار امینی است که هرجلسه یک‌ساعت طول کشیده است.

کتاب پیش‌رو ۲۱ فصل دارد که عناوین‌شان به این‌ترتیب‌اند:

«از کمال بیک تا قیطریه»، «آغاز انقلاب اسلامی تا پیروزی بهمن ۵۷»، «اولین اعزام به جبهه با تیپ ۸۴ نزاجا»، «اولین اعزام به جبهه با بسیج نبرد فتح مبین»، «نبرد الی بیت‌المقدس؛ مجروحیت اول»، «نبرد رمضان؛ مجروحیت دوم»، «نبرد مسلم بن عقیل؛ مجروحیت سوم»، «عضویت در سپاه، فرماندهی گردان خندق، نبرد والفجر مقدماتی»، «نبرد والفجر۱، مجروحیت چهارم»، «فرماندهی گردان مسلم بن عقیل؛ تمهید نبرد در محور بمو-دربندی‌خان»، «نبرد کوهستانی، والفجر۴»، «نبرد خیبر؛ مجروحیت پنجم»، «فرماندهی گردان کمیل، نبرد بدر، مجروحیت ششم»، «فرماندهی گردان حمزه، نبرد والفجر ۸»، «پدافندی مهران، نبرد کربلا ۱، مجروحیت هفتم»، «سفر حج»، «پدافندی دوم مهران، نبرد کربلا۵،‌ مجروحیت هشتم»، «نبرد کربلا۸، مجروحیت نهم»، «نبرد بیت‌المقدس۴»، «فرماندهی تیپ سلمان» و «نبرد مرصاد».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

خلاصه؛ آن‌شب همت پای بی‌سیم به من گفت همانجا که بودید، بمانید. منتها به من گفت: در دسترس باش، تا هر موقع خبر کردم، سریع خودتان را برسانید. من هم هرچه گشتم، جایی را جز کنار بچه‌های اطلاعات‌عملیات در پاسگاه خاتمی پیدا نکردم. با بی‌سیم‌چی خودم و پیک‌های گردان درون همان پاسگاه منتظر تماس حاج‌همت ماندم. تا موقع نماز صبح خبری نشد. آماده خواندن نماز بودم؛ که پیک فرماندهی لشکر آمد و به من گفت: کجا هستی،‌ همت دربه‌در دارد دنبال شما می‌گردد. گفتم: من به حاجی گفته بودم که کجا هستم. البته بر همین مبنا حاجی پیک خودش را به آنجا دنبال من فرستاده بود. خب؛ سریع نماز را خواندم و خودم را پیش حاج‌همت رساندم. همت گفت: سریع برو و گردان را آماده کن و حرکت بده و بیا. گفتم: الان گردان را حرکت بدهم و بیایم؟ من تا گردان را اینجا بیاورم، هوا کاملا روشن می‌شود. در روشنایی روز،‌ زدن به خط مشکل است. گفت: چاره‌ای نداریم، دستور محسن رضایی؛ فرمانده کل سپاه است. دیشب گردان‌های لشکر ۳۱ عاشورا و لشکر ۸ نجف از جزیره جنوبی مجنون وارد عمل شدند و به سمت پل نشوه و طلائیه آمدند. ما هم قرار بود دیشب به دشمن بزنیم، منتها وقتی از قرارگاه اعلام شد که عملیات منتفی شده، ما این دستور را دریافت کردیم، ولی گویا به آن گردان‌های لشکر عاشورا و لشکر نجف، خبر منتفی‌شدن عملیات نرسیده بود. آنها رفتند و منطقه را هم به خوبی تصرف کردند و به دشمن تلفات زیادی وارد آوردند. مساله اینجاست که حملات آنها تداوم نداشته و پشتیبانی هم نمی‌شوند. تلفات هم داده‌اند. همت افزود: چاره‌ای نیست. آنها منطقه را گرفتند و الان اجرای آتش دشمن روی آنها شدید است. ما باید سعی کنیم هرچه سریع‌تر از روی این‌جاده جلو بکشیم و با دشمن درگیر بشویم، تا هم آتش روی آنها کم شود و هم بتوانیم با آن گردان‌ها الحاق کنیم.

این‌کتاب با ۵۸۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۱۰ هزار تومان توسط انتشارات ایران و نشر 27 منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...