حسن اصغری از انتشار رمانش درباره خیزش جنگل با عنوان «درفش پوستین بر چوبه دار» خبر داد.

این داستان‌نویس با اعلام این خبر به ایسنا گفت: این رمان که در ۲۶۵ صفحه و در نشر روزگار منتشر شده بن‌مایه  تاریخی دارد و وقایع خیزش جنگل را تصویر می‌کند. در این رمان چند شخصیتِ خیزش جنگل را از نگاه منِ داستان‌نویس تصویر کرده‌ام که در گوشه‌هایی از وقایع آن نقش داشته‌اند.

او خاطرنشان کرد: این رمان سال‌ها پیش چاپ شده بود اما در چاپ جدید متن آن تغییر کرده و حک و اصلاح و بازنگری و بازنویسی شده و ساختارش تغییر بنیادی کرده است. باز تاکید می‌کنم من یک داستان ‌هنری نوشته‌ام نه تاریخ، درواقع از وقایع تاریخ بهره گرفته‌ام تا آن را از نگاه خودم بازآفرینی کنم.

در نوشته پشت جلد این رمان می‌خوانیم: ناگهان صدای شلیک تفنگ پی‌درپی در باغ پیچید و به تالار وحشت ریخت. فراشان توی درگاه به طرف دروازه باغ دویدند. من تپانچه را از جیب بغل پالتو بیرون کشیدم و برخاستم و رفتم نزدیک تختگاه ایستادم. افخم به تپانچه توی چنگم خیره شد و داد زد:

«خیانت...»
شمشیرش را بالا گرفت و در هوا تکان داد. من تپانچه سرتیپ را از جلد کمرش بیرون کشیدم  و گذاشتم توی جیب پالتوام.  سردار همایون بلند شد و تلوتلو خورد و دمر افتاد روی میز بازی آس و فریاد کشید:
این فراشان کجایند؟
شاهزاده اعتبارالدوله خوابیده بود و سرهنگ متین‌الملک هم چشم‌بسته‌ به ستون تکیه داده بود. صدای شلیک تفنگ لحظه‌ای قطع نمی‌شد. افخم به چشم‌های من خیره نگاه می‌کرد. اندکی هوشیار شده بود. من چندبار دستم را بالا بردم اما انگشتم، ماشه را نچکاند. دستم لرزید. به خودم نهیب زدم. قادر به چکاندن ماشه تپانچه نبودم. همین که انگشتم را روی ماشه می‌گذاشتم، دستم می‌لرزید و قلبم تند می‌زد.

...
حسن اصغری، نویسنده و منتقد ادبی در سال  ۱۳۲۶ در شهر خمام از توابع رشت به دنیا آمد. از سال ۱۳۵۵ مقاله‌های مختلفی در نقد ادبی و تاریخ و داستان کوتاه در نشریات مختلف از او منتشر شده است.
او از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ دبیر شورای تحریریه مجله ادبی کلک بود و در سال ۱۳۸۷ سردبیر نشریه ادبیات و سینما بود. از آثار او می‌توان به «ول کنید اسب مرا»(درباره مبارزات دکتر حشمت) «زایش تاریخ»(وقایع دوران مشروطه)، «وعدگاه مرگ»، «جشن تولد با گل محبوبه شب»، «گمشدگان شبستان»، «برزخ نمرود و گل محبوبه»، «قهقهه باشکوه»، «عریان‌تر از جنگ»، «میراث خانزاده»، «قربانگاه سهراب»، «بارگاه گوساله سامری»، «لاله‌زار مرداب»، «تابلوهای زلزله خیز قله کوه کرکس» اشاره کرد.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...