محسن آزموده | اعتماد
میرهاشم محدث در سال 1331 در خاندانی علمی - مذهبی در محله پاچنار تهران به دنیا آمد. پدرش علامه فقید میرجلالالدین محدث ارموی استاد دانشگاه تهران و از مصححین سرشناس ایران و پدربزرگش حاج سید احمد طالقانی امام جماعت مسجد پاچنار و داییهایش جلال آلاحمد و شمس آلاحمد بودند. دایی مادربزرگش هم علامه فقید شیخ آقابزرگ طهرانی بود. او در چنین محیطی متولد شد و رشد کرد و توانست ادامهدهنده راه نیاکانش باشد. پس از اخذ دیپلم طبیعی، لیسانس زیستشناسی گرفت و به عنوان رییس کتابخانه موسسه لغتنامه دهخدا به استخدام دولت درآمد. در سال 1379 فوقلیسانس کتابداری از دانشگاه تهران گرفت و در سال 1388 به پاس خدمات علمی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به استادیاری دانشگاه تهران ترفیع پیدا کرد و در سال 1391 زودتر از حد معمول بازنشستهاش کردند. میرهاشم محدث در سراسر عمر هیچگاه کار اجرایی نداشته و تمام زندگی او در تصحیح متون گذشته و تاکنون توانسته هفتاد و پنج جلد کتاب از متون تاریخی، جغرافیایی، تذکرههای فارسی و پزشکی ایرانی را تصحیح و منتشر کند. چند روزی است آخرین کتاب او که تصحیح کتاب «خلاصةالاخبار فی بیان احوال الاخیار» از خواندمیر است، به شکلی زیبا از سوی انتشارات دایرهالمعارف بزرگ اسلامی منتشر شده و این مصاحبه بابت چاپ همین کتاب است.
در ابتدا و پیش از ورود به بحث خلاصهالاخبار میخواستم از شما درباره ضرورت و اهمیت توجه به آثار تاریخی گذشته و تصحیح و چاپ انتقادی آنها بپرسم. به نظر شما چرا و به چه علت ما باید به کتابهای تاریخی-آن هم منابع قوی و دست اول- مراجعه کنیم؟ آیا همین کتابهای عمومی تاریخی دست دوم که محققان امروزی مینویسند پاسخگوی پرسشهای ما نیستند؟ برای رفع مهجوری و کمتوجهی به تاریخ چه پیشنهادی دارید؟
از اینکه چاپ کتاب خلاصهالاخبار بهانهای شد که شما صحبتی با بنده داشته باشید بسیار ممنونم. این سوال شما در حقیقت چند سوال است. نسخههای خطی معرف هویت و آبرو و فرهنگ غنی ما است. اگر دنیا ایران و زبان فارسی را میشناسد به خاطر گذشته افتخارآمیز و میراث مکتوب گرانبهای ما است. زمانی که دانشمندان ایرانی مشغول خلق این آثار بودند غرب امروز کجا بود؟ به غیر از یونان و روم و مصر چه حکومتها و اقوامی بودند که تولید علم کرده باشند؟ وظیفه اصلی ما فعلا چاپ تمام نسخههای خطی در هر زمینه است. به خاطر اینکه اهمیت این کار را به شما نشان بدهم خاطرهای برایتان نقل میکنم. سال 1362 مشغول تصحیح کتاب مهم مجمعالانساب شبانکارهای بودم و مجبور بودم برای دقت بیشتر به نسخهای خطی که در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود به آن کتابخانه بروم. روزی استاد فقید محمدتقی دانشپژوه که خود از مصححین بودند تشریف آوردند. پس از ادای احترام فرمودند اینجا چه میکنید؟ به عرضشان رساندم که مشغول تصحیح مجمعالانساب هستم. ایشان پس از تشویق فرمودند: اگر ما امروز اثری در موضوعی بیافرینیم غربیها یا قبل از ما بهتر از ما انجام دادهاند یا بعدا انجام میدهند، تنها مواردی که آنها از خلق آن عاجزند دو مورد است: یکی نسخههای خطی که آنها از ایجاد آن عاجزند و دوم: کاتالوگها یا فهرستهای نسخههای خطی. بنابراین غرب که تا دو،سه قرن پیش در فقر فرهنگی مطلق بود چنین پشتوانه پرباری ندارد. تنها کاری که آنها میکنند این است که همین متون ما را میگیرند و با چاشنی آن را بزک میکنند و اسمش را تحقیق جدید میگذارند و بعضی از هموطنان ما آن را با بهبه و چهچه میل میکنند.
اما در قسمت دوم سوالتان به آثار دست دومی اشاره فرمودید که چه اندازه ارزش دارند. عرض میکنم وقتی ما اصل را داریم مراجعه به فرع کاری عبث است و اما قسمت آخر سوالتان به مهجور بودن متون تاریخی و فراموشی عمدی مورخین بزرگ ایرانی اشاره فرمودید. عرض میکنم که چرا نباید در ایران فرهنگستان تاریخ داشته باشیم. فرهنگستان زبان و ادب فارسی داریم ولی وقتی دنیا نداند که این زبان و ادبیات فارسی در کدام کشوری رایج است و این ایران در کجای کره خاکی قرار گرفته و چه گذشتهای دارد به چه درد میخورد؟
در یکی از سخنرانیهایم گفتم اگر آن غربی بدون تاریخ و فرهنگ، مادر علوم را ریاضیات میداند این شرقی با اتکا به تاریخ غنی کشورم میگویم مادر علوم، تاریخ است. شما درباره هر مطلبی بخواهید تحقیق کنید اول باید تاریخ آن را بدانید. بیتوجهی دیگر به تاریخ در ایران این است که تاکنون هزاران سمینار و همایش داخلی و بینالمللی درباره موضوعاتی که یک پول بازدهی ندارند برگزار کردهایم اما تاکنون یک سمینار آبرومند درباره معرفی مورخین ایرانی برگزار نشده. صدها مورخ نامآور ایرانی فراموش شدهاند و آثارشان در گوشه کتابخانهها در حال پوسیدن است. در این پنجاه، شصت سالی که کتاب سال برگزار شده به چند متن فارسی جایزه داده شده؟
با این مقدمه اگر موافق باشید به بحث درباره کتاب بپردازیم. نخست به اختصار بفرمایید که خلاصهالاخبار چگونه کتابی است و نویسنده آن کیست و در چه زمانی نوشته شده است؟
خلاصهالاخبار کتابی است در تاریخ ایران از قدیمترین زمان تا سال905 هجری قمری. مولف این کتاب خواندمیر است. نوه میرخواند که یکی از مهمترین کتابهای تاریخ ایران به نام روضهالصفا را نوشته. این نوه مینویسد چون دیدم کتاب جدم بسیار بزرگ و حجیم است آن را خلاصه کردم و نامش را خلاصهالاخبار گذاشت. کاری که امروز در سراسر دنیا رایج شده و به «چکیدهنویسی» معروف شده است. چند سال بعد از این تاریخ -یعنی بعد از 905- دوباره این مولف با افزودن مطالبی به آن، کتاب دیگری به نام حبیبالسیر تالیف کرده که هر دو از مهمترین منابع تاریخی ایران هستند. البته در خلاصهالاخبار مطالبی آمده که در آن دو کتاب دیگر نیست و آن دو کتاب هم مطالبی دارند که این کتاب ندارد. بنابراین این هر سه کتاب اضلاع مثلث تاریخ ایران هستند.
چنان که میدانیم خلاصهالاخبار به اصطلاح در تاریخ عمومی ایران و تاریخ جهان است و بنا به سنت تاریخنگاری کهن ما از تاریخ آدم بنیبشر تا روزگار خود خواندمیر را دربر میگیرد. ما از این دست کتابهای تاریخ عمومی در گذشته داشتهایم مثل تاریخ طبری یا جامعالتواریخ خواجه رشیدالدین فضلالله و غیره. اهمیت و ویژگیهای متمایزکننده خلاصهالاخبار در چیست؟
ما در همه زمینهها کتابهای مرجع داشتهایم ولی دلیلی ندارد به آنها بسنده کنیم. در زمینه تفسیر قرآن تفاسیر معتبری چون ابوالفتوح رازی و کشفالاسرار داریم چه لزومی داشت که تفسیر المیزان یا پرتوی از قرآن را بنویسیم یا در تمام علوم دیگر همین وضع است. در ادب فارسی کتاب مرجع کم نداریم چرا باید مثلا کتاب سبکشناسی نوشته شود. هر مولفی حق دارد در رشتهای که تخصص دارد بنویسد به خصوص تاریخ. پانصد سال پیش که وسیله ارتباطی مثل امروز نبود. هر مورخی مسائل تاریخی منطقه خود را بهتر نوشته مثلا همین خواندمیر که حبیبالسیر و خلاصهالاخبار را نوشته چون در هرات میزیسته نوشتههایش درباره این منطقه بینظیر است. اطلاعاتی که در خاتمه همین خلاصهالاخبار آمده در هیچ منبع دیگری نیست.
خلاصهالاخبار کتابی متعلق به سنت تاریخنگاری ما در دوران گذشته است، دورهای که میگویند تاریخنگاران عموما در حاشیه دربارها و برای آنها مینوشتهاند و کتابهایشان برای توجیه مشروعیت حاکمیت وقت نگاشته میشده رویکردی نقالانه و روایی بوده و کمتر تحلیل خبری دارد، نگرش تقدیرباورانه حاکم است و بیشتر به وقایع سیاسی و روایت زندگی شاهان و آدمهای شاخص میپردازند، آیا خلاصهالاخبار نیز این ویژگیها را دارد؟
به هیچوجه با نظر حضرتعالی موافق نیستم. درست است که مورخین حقوقبگیر حکومتها بودهاند اما بیانصافی است که یکباره با عناوین کلیشهای امروزی زحمات آنان را نادیده بگیریم. این کتابهای تاریخی آیینه تمامنمای زندگی مردم آن دوران بوده. به قول استادان بزرگوار سرکار خانم دکتر شیرین بیانی و مرحوم دکتر علینقی منزوی این وظیفه محققین تاریخ است که از لابهلای سطور این متون وضع زندگی مردم هر دوره را بیرون بکشند یا محققین سایر علوم خواستههایشان را از آنها به دست بیاورند. اجازه بفرمایید مثالی بزنم. محمدحسین خان اعتمادالسلطنه از جیرهخواران ناصرالدینشاه بود. او کتابی دارد به نام مرآهالبلدان. این کتاب را با همکاری دکتر عبدالحسین نوایی چاپ کردیم. از مزایای این چاپ فهرستهای بینظیری بود که فقط این فهرستها سیصد و پنجاه صفحه شده است که همسر عزیز و برادر روانشادم آقای سید عباس محدث در تنظیم آن خیلی به من کمک کردند. وقتی این کتاب منتشر شد یکی از دوستانم که در گروه تاریخ دانشگاه شیراز به تدریس مشغول بود تلفنی به من گفت که یکی از استادان این دانشگاه که سالهاست درباره آتشفشانها و زلزلههای ایران تحقیق میکند از این کتاب و فهرستهای آن خیلی تعریف کرده و گفته اگر این فهرستها نبود من مجبور بودم کل دو هزار و پانصد صفحه کتاب را بخوانم در حالی که در عرض پنج دقیقه به خواستهام رسیدم. این خاطره را به این جهت نقل کردم که بگویم «توجیه مشروعیت حاکمیت» و اینگونه تعبیرات به هیچوجه نمیتواند اعتبار این آثار را زیر سوال ببرد.
خواندمیر در دوران تیموریان میزیست و کتابش را در همین دوره نوشته اگر ممکن است برای خواننده علاقهمند کمتر آشنا به تاریخ به اختصار بفرمایید دوران تیموریان چه دورانی است؟ و چه اهمیتی در تاریخ ایران دارد؟
دوره تیموریان برای ایران از دورههای سیاه و اسفانگیز است و با وجود کمی منابع که از آن دوران داریم هر متنی مربوط به آن زمان واجبالچاپ است. تیمور هم یکی از دیوانگانی بود که فقط دیدن خون بیگناهان و شنیدن خبر قتلعام مردم به او آرامش میداد اما در دوره حکومت تیموریان آثاری اعم از علمی و اجتماعی نوشته و ساخته شده که اکنون بعد از پانصد سال هنوز پابرجا هستند. مسجد گوهرشاد و مدارس علمیه و آبانبارها و آثاری که هماکنون در خراسان و علیالخصوص خواف باقی مانده همه از آثار این دوره است. این را هم اضافه کنیم که تیمور با همه خونخواریاش وقتی شهری را محاصره میکرد علما و اهل حرفه را جدا میکرد و امان میداد و به سمرقند میفرستاد و بقیه را میکشت.
سبک نگارش و بیان و قلم خواندمیر در خلاصهالاخبار چگونه است؟ و او کتاب را برای کدام دسته از خوانندگان مینویسد؟ آیا کتاب به سفارش امرا و دربار نوشته شده یا برای خوانندگان معمولی؟
سبک نگارش خواندمیر در این کتاب و بقیه آثارش روان و ساده و قابل فهم برای همه است. این کتاب به سفارش کسی تالیف نشده بلکه خود مولف نوشته در سال 904 در کتابخانه دربار سلطان حسین میرزا بایقرا به مطالعه کتب تاریخی مشغول بود و امیر علیشیر نوایی -وزیر دانشمند آن سلطان- همه گونه امکانات دراختیارش قرار داده بود، خود او به فکر افتاد که این کار را بکند و وقتی به آن وزیر گفت مورد قبول او قرار گرفت و این اثر آفریده شد. خوانندگان این کتاب هم مسلما بیشتر مردم عادی هستند.
آیا در خلاصهالاخبار غیر از آشنایی با تاریخ گذشته اطلاعاتی راجع به فرهنگ زندگی روزمره، مسائل اجتماعی، باورها و عقاید و غیره مردمانی که در زمان او زندگی میکردند یا کسانی که او از آنها سخن میگوید دیده میشود؟
بله، علاوه بر اوضاع زندگی مردم و نابسامانیها و قحطیها و بیماریها آخرین فصل کتاب که خاتمه آن است تاریخ هرات و سرگذشت نود و هشت تن از مشایخ و دانشمندان و سرایندگان و خوشنویسان و نقاشان و مهندسان و استادان موسیقی آن دوره است که اهمیت ویژهای به این کتاب داده است.
مختصری هم درباره چاپ این کتب و کاری که خودتان کردهاید بفرمایید. آیا خلاصهالاخبار پیش از این تصحیح و منتشر شده بود؟ شما برای تصحیح چه کار کردید؟ و چرا این کتاب را به استاد محمدجواد حجتی کرمانی تقدیم کردهاید؟
این کتاب تاکنون چاپ نشده بود فقط خاتمه آن در سال 1372 به همراه دو کتاب دیگرش -ماثرالملوک و قانون همایومی یا همایوننامه- توسط حقیر تصحیح و چاپ شد. خوشبختانه نسخههای خطی خلاصهالاخبار زیاد است. بنده با استفاده از پنج نسخه خطی این کتاب را در عرض یک سال استنساخ و مقابله و تصحیح علمی کردم. روش کار هم در تصحیح متون همیشه این بوده که هیچگاه یک نسخه خطی را اساس قرار نمیدهم بلکه سعی میکنم کاملترین متن را به خواننده تحویل بدهم. بنابراین اگر نسخهای تاریخ کتابت جدیدتری دارد ولی کاملتر است آن را در متن -البته بین دو قلاب- قرار میدهم و در پاورقی به آن اشاره میکنم. در تصحیح این کتاب هم همین کار را کردم، تصحیح کتاب که تمام شد آن را برای چاپ به انتشارات اطلاعات پیشنهاد دادم اما به علت بزرگی و احتمالا کم استقبالی، آن ناشر چاپ آن را نپذیرفت. به آنجا مراجعه کردم و دستنوشتههایم را گرفتم. موقع بیرون آمدن یادم افتاد که استاد محمدجواد حجتی کرمانی هفتهای یکی، دو روز به این روزنامه تشریف میآورند. خوشبختانه آن روز تشریف داشتند. وقتی به زیارتشان رفتم علت آمدنم را پرسیدند. به عرضشان رساندم که آمدنم به روزنامه برای پس گرفتن این کتاب بوده. ایشان فرمودند کتاب را اینجا بگذارید چون من امروز عصر با آقای موسوی بجنوردی موسس و ریاست محترم دایرهالمعارف بزرگ اسلامی جلسهای داریم چاپ این کتاب را به ایشان پیشنهاد میدهم که خوشبختانه با درایت ریاست محترم آن موسسه و اعضای محترم شورای علمی آن دایرهالمعارف برای چاپ پذیرفته شد. از روزی که کتاب مورد قبول قرار گرفت تا امروز که منتشر شد، دو سال مراحل مختلف چاپ و صحافی را گذراند، تازه با فداکاری و تلاش اعضای محترم انتشارات حتی روزهایی که به خاطر اوج بیماری کرونا دولت ادارات را تعطیل کرد این عزیزان با پشتکار پیگیر کار چاپ بودند. زبانم از ادای تشکر از این بزرگواران قاصر است. تمام زیبایی این کار از ایشان و کمبودهایش از بنده.
و اما علت اهدای این کتاب به استاد محمدجواد حجتی کرمانی ارادت چهلوپنج ساله حقیر به ایشان و جبران گوشهای از محبتهای ایشان است. استاد حجتی نمونه زنده محبتند. سلامتی و طول عمر ایشان را خواهانم.