کوبای چه‌گوارا یا کوبای آمریکا؟ | جام جم


«سباستین» سفرنامه‌ای‌ست که منصور ضابطیان از سفری که در سال ۱۳۹۵ به کوبا داشته، نوشته است. ضابطیان ساده می‌نویسد و شاید همین ساده نوشتن است که مخاطب را به‌خوبی با خود همراه می‌کند و تو می‌شوی همسفرش. سفر به کوبا که چهارمین سفرنامه نویسنده است، از سفر به یک قاره دیگر حکایت می‌کند. کوبایی که برای ما مظهر ایستادگی و مقاومت مقابل زورگویی و خودکامگی است. کوبایی که سال‌ها رهبری مانند فیدل کاسترو آن را هدایت کرده است؛ تمام‌قد‌ ایستاده و سر خم نکرده. از حداقل امکانات بهره دارد، اما مردمانش شاد زندگی می‌کنند.

خلاصه سباستین» سفرنامه‌ منصور ضابطیان

کوبایی که خیلی‌سال است دست‌نخورده باقی‌مانده است.امتیاز و ویژگی سباستین این است که نویسنده در همان ابتدای کتاب به معرفی مختصری از شخصیت‌های موجود در کتاب پرداخته و این معرفی‌ها را با عکس همراه کرده که همین شناخت کوچک و کم، کلیدی برای ورود به دنیای آن شخصیت است.

تصویرهای واقعی
صفحه‌های مختلف سباستین با عکس‌ها تزئین شده و علاوه بر تصویرسازی‌های خوب نویسنده، تصویرهای واقعی‌ای نیز به مخاطب ارائه کرده است. منصور ضابطیان آنچه را که در این سفر تجربه کرده، به‌شکل کلمات و در قالب کتاب به ما ارائه کرده، خودش درباره این سفر گفته است: «سال‌ها بود قصد داشتم به کوبا بروم اما نمی‌شد. کارهای متعدد و دوری راه و سفرهای کاری و غیرکاری همه باعث شده بود این آرزوی همیشگی عقب بیفتد و هیچ‌گاه جامه عمل نپوشد.»

از نیمه دوم سال ۹۴ یعنی پیش از سفر منصور ضابطیان به کوبا، زمزمه‌های کنار‌گذاشتن اختلافاتی که سال‌ها بر روابط آمریکا و کوبا سایه انداخته بود، به‌گوش می‌رسید و شاید بتوان گفت، ضابطیان زمانی به کوبا سفر کرد که می‌شد آن را دست‌نخورده از هجوم فرهنگ آمریکا دانست. او در این‌باره نوشته است: «وقتی پرچم آمریکا بالا می‌رفت و در وزش نسیم کناره‌ اقیانوس اطلس، ستاره‌هایش را به‌رخ دشمن قدیمی می‌کشید، با خودم فکر می‌کردم آینده کوبا چگونه خواهد بود؟... من دوست دارم این کوبا را ببینم، نه کوبایی که مثل جاهای دیگر دنیا پر از مک‌‌دونالد و کی.‌اف.‌سی. است‌. من دوست دارم بر دیوارهای شهرهایش عکس چه‌‌گوارا را ببینم نه جاستین بیبر را‌... چند‌روز بعد خطر جدی‌‌تر شد‌. باراک اوباما هم قرار شد برای ملاقات با رائول کاسترو به هاوانا برود‌. شک ندارم که روند تغییرات و آمریکاییزه‌شدن سرعتی بیش از پیش خواهد گرفت‌. باید می‌جنبیدم، اگر امسال هم به کوبا نمی‌رفتم معلوم نبود تا سال دیگر چه میزان تغییرات در آنجا صورت بگیرد و چقدرکوبا می‌تواند از دام کاپیتالیسم برهد و همچنان شبیه جاهای دیگر نباشد‌. باید می‌جنبیدم و می‌رفتم‌. باید آخرین یادگاری‌های استقلال را می‌دیدم و ثبت می‌کردم.»

انتخاب اسم کتاب
نکته بسیار شیرینی که باید با خواندن کتاب به آن رسید، انتخاب اسم کتاب است و شاید برگزیدن این نام، بر کنجکاوی مخاطب نیز افزوده باشد.

و اما: منصور ضابطیان از آن چهره‌هایی است که خیلی‌ها می‌شناسند. اصلا کسی که مدتی مجری شده باشد، در خاطره‌ها می‌ماند؛ حالا اگر برنامه‌ای که اجرا هم می‌کند موفق باشد که بیشتر.رادیو هفت از آن برنامه‌ها بود که میان مخاطبان جای خودش را باز کرد. برنامه‌ای که منصور ضابطیان اجرا کرد. او که دانش‌آموخته رشته علوم آزمایشگاهی بود، سر از کارشناسی سینما درآورد و شد کارگردان، تهیه‌کننده، مجری و پادکست‌ساز. روزنامه‌نگاری هم کرده بود و بعدها سفرنامه‌هایش را به‌دست چاپ سپرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...