یک عاشقانه به سبک کُنراد | سازندگی


«فریای هفت جزیره» [Freya of the Seven Isles] رمانی عاشقانه به سبکِ جوزف کنراد نویسنده «دل تاریکی» است که حالا با ترجمه فرزانه دوستی، از سوی نشر بیدگل به فارسی منتشر شده: حماسه‌ای گسترده در حوضه اقیانوس هند، در پس‌زمینه‌ای پرتلاطم از خصومت‌های بین بازرگانان دریایی هلند و بریتانیا. کنراد داستان‌گویی بزرگ و شاید آخرین قصه‌گوی بزرگی بود که روایت داستان‌هایش به گونه‌ای است که او را به‌طور خاص مدرن و درعین‌حال کهن می‌نماید که به‌طور ویژه‌ای مناسب هنر رمان‌نویسی است.

فریای هفت جزیره» [Freya of the Seven Isles]  جوزف کنراد

«فریای هفت جزیره» روایت مکتوبی است که برای خواننده احساس شنیدن حکایتی طولانی، داستانی که پس از شام در دورهمی بازگو می‌شود را، تقلید می‌کند تا به‌نوعی تمامی حاضرین را مجذوب سازد و آنها را از زندگی‌های خود خارج و به جهان هرچند عجیب، وهم‌آلود و انحصاری گوینده داستان ببرد.

هنگامی که می‌گوییم کنراد در میانه دوران کهن و مدرن قرار دارد، تا حدودی به موضوع و موقعیت همیشگی او یعنی «دریا» باید اشاره کرد. اگرنه درحال حاضر، در زمان کنراد، ملوانان همواره داستان‌های زیادی برای تعریف‌کردن داشتند که دلایل آن سفرهای ملوانان به مناطقی بود که اکثریت مردم به آنجا نرفته بودند (و به همین دلیل نمی‌توانستند گفته‌های ملوانان را تأیید یا رد کنند) و دلیل دیگر این بود که ملوانان زمان زیادی برای بازگوکردن داستان‌های خود داشتند.

ساختار این اثر اعجاب‌برانگیز است، داستانی با چهار شخصیت اصلی و دو شخصیت فرعی (بدون احتساب راوی) دارای یک زمینه و دو رویداد محوری که یکی پاسخی غیرمستقیم به دیگری است. نگاهی مختصر به‌نحوه معرفی شخصیت‌ها، نشان‌دهنده توماتورژی است که در اینجا به‌کار برده می‌شود.

برای مثال، نلسون پیر یک تاجر دانمارکی بازنشسته در منطقه هند شرقی است که همسر خود را از دست داده و تحت نظارت مقامات مستعمرات هلند است. او دختری به‌نام فریا دارد که زنی جوان و بسیار زیباست. او و جاسپر آلن، تاجری انگلیسی که اندکی بدنام است، یکدیگر را دوست دارند و هردوی آنها توافق کرده‌اند که به‌محض 21ساله‌شدن فریا، باهم ازدواج می‌کنند و جاسپر او را به کشتی پرزرق‌وبرق خود می‌برد. نلسون به وجود چنین رابطه عاشقانه‌ای مشکوک نیست و اگر از آن اطلاع می‌داشت نیز آن را تایید نمی‌کرد. فریا آنقدر پدرش را دوست دارد که نمی‌خواهد باعث رنجش او شود. تنها کاری که آنها می‌بایست انجام دهند این است که منتظر فرارسیدن زمان موعود باشند.

نحوه ایجاد چنین تنشی برگرفته از این روابط ساده، تنها به‌وسیله ایجاد این روابط عاملی است که این فصل هفده صفحه‌ای را که کنراد برای تنظیم این موقعیت می‌نویسد فوق‌العاده می‌کند. او شخصیت نلسون را با ترسی مازوخیستی از مقامات خلق می‌کند. به جاسپر کشتی‌اش را می‌دهد که به اندازه فریا توصیف‌های عاشقانه درموردش شده- و درواقع از نظر جاسپر این دو به‌سان یکدیگر هستند و هردو منابع خوشبختی او، که در ازدواجشان گرد هم آیند. به فریا، او یک پیانوی بزرگ ایستاده می‌دهد، که او عاشق نواختن آن، به‌خصوص در هنگام توفان‌های استوایی است. سپس هیمزکرک به این مثلث قدم می‌گذارد. او شخصیت بد داستان است (توصیفات او این را به وضوح به شما می‌گویند.) او خواستار فریاست، «عشق» کلمه‌ای بسیار باوقار برای احساسات پست او است، و در یک صحنه بسیار مهم - زمانی که فریا درحال نواختن پیانو است، به او پیشنهاد رابطه می‌دهد. فریا با انزجار و تنفر به او سیلی می‌زند و تراژدی این اثر از این نقطه آغاز می‌شود. بااین‌حال، حتی در این مقطع نیز، کار کنراد از نظر ساختاری تمام نشده. اجزای داستان به حرکت درمی‌آیند، اما به منظور جلوگیری از تراژدی یک قطعه دیگر لازم است: شولتز ملوانی خوش‌نیت اما کاملا غیرقابل اعتماد است!

به‌طور خلاصه باید گفت ساختار این اثر کاملا هوشمندانه است. کنراد این شخصیت‌ها را خلق می‌کند و آنها را از چشم راوی ناشناس خود به ما نشان می‌دهد و سپس آنها را از تصویر خارج می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...