ناشر کتاب‌های شهید بهشتی می‌گوید: ممیز وزارت ارشاد هشت صفحه از کتاب «تاریخ قرآن» [Geschichte des Qorans] اثر تئودور نولدکه [Theodor Nöldeke] با ترجمه شهید بهشتی را مشروط اعلام کرده و گفته باید این مطالب نقد شود. درنتیجه این کتاب بلاتکلیف مانده است. حالا من شهید بهشتی را از کجا بیاورم که آن‌ها را نقد کند؟!

تاریخ قرآن» [Geschichte des Qorans]  تئودور نولدکه [Theodor Nöldeke]

علیرضا بهشتی، مدیر نشر روزنه، درباره وضعیت کتاب‌های شهید سیدمحمد حسینی بهشتی، به مناسبت روز هفتم تیرماه، چهل و یکمین سالروز شهادت این فقیه و سیاستمدار، به ایسنا گفت: مجموعه کتاب‌های شهید بهشتی فروش می‌روند و روند ثابتی در بازار کتاب دارند. همه کتاب‌های او در یک سطح است و این‌طور نیست که بگوییم یک کتاب او خیلی فروش می‌رود و کتاب دیگر او فروش نمی‌رود. علاقه‌مندان شهید بهشتی در هر دوره‌ای کتاب‌های ایشان را تهیه کرده و می‌خوانند.

او درباره میانگین شمارگان کتاب‌ها او نیز توضیح داد: کتاب‌های شهید بهشتی قبلا توسط شورای آثار شهید بهشتی منتشر می‌شد، بنابراین از سابقه قبلی شمارگان کتاب‌های او اطلاعی ندارم. شهید بهشتی ۴۰ سال است که به شهادت رسیده‌ و کتاب‌های او قبل از شهادتش و پیش از انقلاب هم چاپ می‌شده است. انتشار کتاب‌های او تازه به ما سپرده شده است. البته شورای آثار شهید بهشتی کارهای کتاب‌ها را انجام می‌دهد و ما تقریبا کارهای فنی و چاپ و ارائه آن‌ها در بازار را انجام می‌دهیم. الان هم با توجه به وضعیت بازار کتاب و گرانی کاغذ، کتاب‌هایمان را به صورت دیجیتال چاپ می‌کنیم. در واقع ما هر چه نیاز باشد، سریع تولید و با قیمت جدید عرضه می‌کنیم، مگر کتاب‌هایی که فروش بالایی در ماه دارند. معمولا کتاب‌هایمان را ۵۰ تا ۵۰ تا و ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا چاپ می‌کنیم.

این ناشر با اشاره به ماندن یکی از کتاب‌های شهید بهشتی در در مرحله اخذ مجوز نشر، بیان کرد: شهید بهشتی کتابی دارد که فکر می‌کنم اگر منتشر شود، مورد توجه و استقبال قرار بگیرد؛ کتاب «تاریخ قرآن» نوشته تئودور نولدکه. ممیز ارشاد خیلی بی‌سلیقگی کرده و ‌هشت صفحه مشروطی برای این کتاب داده است. شهید بهشتی تاریخ قرآن "نولدکه" را اوایل دهه ۱۳۵۰ ترجمه کرده که کتاب خیلی معروف و مهمی در زمینه آشنایی با علوم قرآنی است. با وجود این‌که کتاب در سال ۱۸۶۲ میلادی نوشته شده، هنوز یکی از مهم‌ترین آثار در حوزه دین‌پژوهی است، مخصوصا این‌که شهید بهشتی به عنوان یک اسلام‌شناس آن را ترجمه کرده است. امیدواریم دوستان دستشان را از روی کتاب بردارند و بتوانیم این کتاب را منتشر کنیم.

او در ادامه افزود: "نولدکه" یک شرق‌شناس است که حرف‌هایش را زده و شهید بهشتی هم به حرف‌هایی که به نظرش ناصواب رسیده، پاسخ داده است. حالا ارشاد هشت صفحه را علامت زده که باید به این بخش‌ها هم جواب دهد، من شهید بهشتی را از کجا بیاورم که جواب بدهد؟! به نظرم مقداری بی‌سلیقگی هم شده است. به شخصه کتاب را دقیق خوانده‌ام، انصافا مشکلی ندارد، این کتاب، کتابِ علمی و عظیمی است که حالا ممیز ابراز سلیقه کرده که باید این حرف‌های نولدکه را هم نقد کنید. خب، شهید بهشتی جاهایی را که لازم دانسته نقد کرده، مابقی هم نظر نولدکه است و شهید بهشتی چیز خاصی به نظرش نرسیده که موردی داشته باشد و منجر به سوء تفاهم شود. من با خانواده شهید بهشتی صحبت ‌کردم و گفتم این‌ حرف‌ها را انجام دهند تا کتاب دربیاید، آن‌ها نه نگفتند اما موافق هم نبودند.

بهشتی درباره مخاطبان کتاب‌های شهید بهشتی نیز گفت: فضای سیاست، فضای خوبی نیست، به نظر نسل جوان ما از دین برگشته است، شهید بهشتی که جای خود را دارد اما در عین‌حال به نظرم می‌رسد توجه به شهید بهشتی بیشتر باشد، زیرا ایشان در زمان خود هم در میان روحانیت سنتی استثنا بود. درعین این‌که در درجات روحانیت سنتی مقام بالایی داشت اما نظرات و دیدگاه‌هایش به‌روزتر بود. پسر ایشان تعریف می‌کرد، پدرم ماشین رامبلر داشت و مادر ایشان هم در محله مذهبی اصفهان سکونت داشت. شهید بهشتی ماشین را که پارک کرد، جوانی آمد دست در ماشین کرد و گفت: «به‌به آخوند ماشین سوار بِشد، رادیول هم که دارِد.» یا او پیشنهاد می‌داد که روحانیت زبان انگلیسی یاد بگیرد و حتما با علم جدید ارتباط داشته باشد. این‌ها چیزهایی است که اگر کسی دیگر جز شهید بهشتی می‌گفت، شاید آن‌زمان تکفیر می‌شد، منتهی مقام علمی و نفوذ شخصیتی او بالا بود و این حرف‌ها را قابل تأمل می‌کرد. الان ما به دیدگاه‌های او نیاز داریم و بیشتر مورد توجه نسل جوان قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...